خرابی چون که از حد بگذرد... خبرش از در و دیوار رسانهها باریدن میگیرد!
این روزها در جریان جنگ باندهای درونی رژیم مطالبی رو میشود که در شرایط عادی به این راحتیها امکان نشر و فاشگویی پیدا نمیکرد.
در این نوشته، به برخی از این موارد پرداخته میشود.
- خسارت هشت و نیم میلیارد دلاری به محیطزیست! (این پول به حساب دلار ۱۲هزار تومانی برابر است با دستمزد تقریباً ۵ماه طبقه کارگر ۱۴میلیونی ایران)!
- حدود ۵۳درصد مردم ایران بهعلت فقر و نداری هنگام بیمار شدن «خوددرمانی» میکنند! (این عدد کمی بیشتر از نیمی از جمعیت ایران یعنی بالای ۴۰میلیون نفر است)!
- چهار ماه پس از سیل ویرانگر عید، شهرهای سیلزدهای همچون پلدختر به شهرهای جنگزده شباهت دارند.
نگاهی از نزدیک به همین سه خبر
خسارت ۸.۵میلیارد دلاری به محیطزیست
اخیر مرکز پژوهشهای مجلس ارتجاع گزارشی درباره پیامدهای اقتصادی تخریب محیطزیست در ایران منتشر کرد که نکات تکان دهندهای دارد. این گزارش که در جریان جنگ و دعوای باندی درون رژیم منتشر شده و توسط روزنامه حکومتی جمهوری ۲۹تیر ۹۸انتشار عمومی پیدا کرده مینویسد:
« بر اساس گزارش تازه مرکز پژوهشهای مجلس، بیتوجهی به «اقتصاد محیطزیست» در ایران باعث خسارتهای ۸.۵میلیارد دلاری سالانه به اقتصاد کشور و ایجاد سرطان و بیماریهای پوستی و تنفسی برای مردم بوده است.
هشت میلیارد و ۴۳۰میلیون دلار، میزان کل خسارت وارد بر محیطزیست ایران در سال ۲۰۰۲است. در سال ۲۰۱۳، تنها خسارت وارد بر تالاب بختگان کشور حدود ۵۰۳میلیون دلار بوده است. از طرف دیگر، شیوع سرطان بهخاطر آلودگیهای محیطزیستی در منطقه عسلویه، تنها یکی از هزینههای اجتماعی ناشی از توسعه صنعتی بدون توجه به اقتصاد محیطزیست بوده است.
مرکز پژوهشهای مجلس در بخش دیگری از گزارش خود هشدار میدهد: «در ایران از موضوع برآورد خسارتهای محیطزیستی بسیار چشمپوشی شده است که این نشان از کماهمیت بودن موضوع محیطزیست در کشور است و در صورتی که این موضوع پیگیری نشود ادامه راه جهت حل مشکلات محیطزیستی و ایجاد ابزارهای اقتصادی برای حفظ محیطزیست غیرممکن و یا بهصورت ناقص خواهد بود.»
مرکز پژوهشهای مجلس راهکار نهایی را در چاپیدن بیشتر مردم یافته و توصیه میکند دولت برای حفظ محیطزیست «مالیات محیطزیست» از مردم بگیرد!
همین نهاد سپس کدخدا منشانه توصیه میکند: «قیمتها (یعنی میزان مالیاتها) باید بهگونهیی باشد که نه به جامعه و صنعت آسیب رسیده و نه بهگونهیی باشد که.... باعث هزینه اقتصادی بیشتر شود»!
به این ترتیب
اول محیطزیست را نابود میکنند
بعد انواع بیماریها را در جامعه شایع میکنند
و سرانجام مالیات اینهمه بیماری و ویرانی و مرگ را هم به قیمت عادله از مردم میگیرند!
به این میگویند نابودی تضمینی و سه قبضه ملک و ملت در آیین مملکتداری دیکتاتوری ولایت فقیه!
فقر فراگیر و چپاول حکومتی؛ دو روی سکه ولایتفقیه
روزنامه حکومتی ایران نوشت: اخیراً معاون اول وزارت بهداشت رژیم گفت میزان «خوددرمانی» مردم ایران نسبت به قبل ۳۰درصد افزایش یافته است. از سوی دیگر کتابخانه ملی پزشکی آمریکا آمار «خود تجویزی» دارو در ایران را۵۳درصد یعنی بیش از نیمی از مردم ایران اعلام کرده است.
آیا میدانید این میزان در کشورهای دیگر چقدر است؟
برزیل ۲۹.۹درصد
چین ۳۲.۹درصد
پرتغال ۱۸.۹درصد
آلمان ۱۳.۸درصد
هند ۱۱.۹درصد
و نیجریه ۱۹.۲درصد مردم «خوددرمانی» میکنند.
آن روی سکه خوددرمانی، فقر غذایی است.
رسانه حکومتی آرمان دیلی هم در خبری مشابه نوشت:
« با نگاه به آمار جهانی در مییابیم که سرانه مصرف لبنیات در سال ۲۰۱۶در کشور مان در حالی ۲۷لیتر گزارششده است که این سرانه مصرف در ایرلند ۱۲۵لیتر و در فنلاند ۱۲۰لیتر بوده است... البته این سرانه مصرف در سه سال اخیر بسیار کمتر از این شده است.
یک کارشناس تغذیه وزارت بهداشت به همین روزنامه گفت:
« برنامه توزیع شیر رایگان در مدارس برای دانشآموزان متأسفانه بهدلیل کاهش بودجه حذف شد».
در کنار این خبرها البته باید یادآوری کرد که در همین نظام و همین حکومت و بهنوشته پایگاه خبری (دیرالزور ۲۴)، «خامنهای به شبهنظامیان سوری ماهانه ۲۰۰دلار میدهد» یعنی بیشتر از دو برابر دستمزد کارگران ایرانی!
عکس از دیرالزور۲۴متعلق به حکومت بشار اسد قاتل مردم سوریه
و در همینجا در تهران یک روزنامه حکومتی به اسم ایران در جریان جنگ و جدال باندهای درون رژیم خبر میدهد ۳۰سال است که از صدا و سیما بابت اعتباراتی که میگیرد حسابرسی نشده است!
همین روزنامه مینویسد: «در تمام این ۳۰سال سازمان صدا و سیما... بدون داشتن قانون مشخصی اداره شده.. هیچ قانون و ساختاری امکان عیار سنجی خروجی این سازمان بر اساس اهداف (اعلام شدهاش) را نداشته است».
بیسبب نیست که مردم نمیتوانند حتی یک لیوان شیر در ماه بخورند، و هنگامی که بیمار میشوند باید خوددرمانی کنند، چرا که تمامی ثروت این مملکت یا خرج تبلیغات دروغ میشود یا سرکوب در داخل و جنگ در خارج!
چند ماه پس از سیل
تقریباً ۴ماه پیش یعنی درست در ایام نوروز سیلی ویرانگر بخشهای وسیعی از میهنمان را درنوردید. سیلی که اگر سدهای کارشناسی نشده سپاه و جنگلتراشیهای جنایتکارانه این دیکتاتوری نبود، آنچنان فاجعهبار نمیشد.
سیلی که اگر مسیلهای طبیعی و چند هزار سالهاش را پاسداران و دولت آخوندی، تغییر کاربری نداده و به مناطق تجاری و حتی مسکونی تبدیل نکرده بودند، مانند تمامیدههها و سدههای پیشین میآمد و میرفت اما اینهمه خسارت جانی و مالی بر جای نمیگذاشت.
یکی از خسارتدیدهترین مناطق در آن سیل استان لرستان بهویژه شهرهای خرمآباد و پلدختر بود
در آن سیل تنها فریادرس مردم، مردم دیگر مناطق بودند، دیکتاتوری حاکم بر میهن جز اعزام پاسدار برای جلوگیری از شورشهای مردمی و افزودن بر سرکوب کاری نکرد.
روزنامه حکومتی همدلی در مطلبی در این باره روز ۲۹تیر ۹۸از جمله نوشت:
« حقایق پسا سیل بسیار دردناکتر از آن تصوری است که ما در ذهن خودساختهایم... فضای شهرهای سیلزده بیشباهت به فضای شهرهای جنگزده نیست. آشفتگی فضای شهر پلدختر، سیمای شهری جنگزده را ترسیم میکند. ویرانی پشت ویرانی،... از آن هیاهو و وعده وعیدها و تقلا برای حل مشکل سیلزدهها، تنها ویرانی باقیمانده است،... بسیاری از مردمان شهرهای سیلزده هنوز درگیر تأمین نیازهای اولیه خود و خانوادههایشان هستند. بسیاری از مردم روزها از شدت گرما به سایه درختان و ساختمانهای ویران پناه میبرند و شبها از ترس گزند مار و عقرب خواب راحتی ندارند. بسیاری از دانشآموزان بعد از سیل دیگر مدرسه نرفتند. دمای هوا گاه حتی به ۵۰درجه هم میرسد، کمبود امکانات سرمایشی مانند یخچال و کولر، رنج گرما را دوچندان کرده است.
.... گلولایهایی که سوغات سیل برای پلدختر بود، اکنون خشکشده و خود به منبع گردو غبار تبدیل شده است. گرد و خاک و کمبود امکانات سرمایشی با گرمی هوا دستبهدست هم داده و سبب شیوع بیماریهای عفونی، بهویژه در میان کودکان شده است.
بسیاری از خانوادهها تمام وسایل زندگیشان را در سیل از دست دادند و حالا با حداقل امکانات گذران زندگی میکنند..... یکی از شهروندان پلدختری میگوید: این شهر قبل از سیل نیز محروم بود و آمار بیکاری بالایی داشت. سیل نیز این موضوع را تشدید کرد و اکنون بیکاران این شهر به نسبت سال قبل چند برابر شده است، چرا که سیل اندک زمینههای اشتغال را نیز از بین برد.
... در این آشفتهبازار بیکاری، گرانی نیز قوز بالا قوزی شده و بسیاری از مردم در تأمین مایحتاج روزمره زندگیشان نیز دچار مشکل شدهاند».
و در چنین وضعیتی خامنهای از زیر سنگ هم که شده تلاش میکند نفت و امکانات برای تروریستهای جنایتکارش در سوریه بفرستد! گرچه که کشتیاش در جبلالطارق گیر بیفتد!