تمام روزها و شبها و رفت و آمد تحولات و رویدادهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی ایران نشان از ضرورت یک تغییر بزرگ دارند. همهٔ صداها و نداها و دادخواهیها خبر از یک تحول بنیادین ناگزیر میدهند. حس مشترکی چون چتری مواج در بالای خانه، خیابان، محل، شهر و کشور سایه و هاله افکنده که نشان از «درد مشترک» یک جامعه علیه تمامیت یک حکومت تارزی و ظلمتافکن دارد.
معلمان ایران ـ درد مشرک یک جامعه
روز کارگر همان فریاد و دادخواهی به آسمان میرود که روز معلم. گرامیداشت روز معلم، بدل به فغان و اعتراض و دادخواهی جامعه فرهنگیان ایران گشته است. مزدوران سرکوبگر و لباس شخصیهای رژیم با دستگیری و ضربوشتم در این دو روز پاسخ جنبشهای حقطلبانه کارگران و معلمان را دادند.
این است تصویر ناچیزی از مرتبت و جایگاه زحمتکشان و فرهنگیان یک کشور در زیر سلطه دیکتاتوری ولایت فقیه. این است چهره واقعیت تلخ گرامیداشت روز کارگر و روز معلم در میهن گرفتار آمده ما به چنگ پلیدترین نیروی سیاسی و مذهبی تاریخ کشورمان.
شاید تصویری که نویسنده بزرگ و نامی لبنان از عمق ویرانی مفاهیم تمدن و انسان و زندگی میدهد، بتواند گویای علت و معلول چنین وضعیتی که نظام آخوندی برای ایران ایجاد کرده، باشد. جبران خلیل جبران در گفتاری میگوید:
«برای انهدام یک تمدن، سه چیز را باید منهدم کرد: اول خانواده. دوم نظام آموزشی. سوم الگوها. برای اولی، منزلت زن را باید شکست. برای دومی، منزلت معلم و برای سومی، منزلت بزرگان و اسطورهها».
معلمان ایران ـ خدمت بیمنت و منزلت بیحرمت
بهراستی در نظام ولایت فقیه، حرمت و منزلت کدامیک از این عناصر تمدن بشری، بهجا آورده شده است؟ در نظامی که «زنستیزی» اصلیترین ویژگی ایدئولوژیکی آن است و ۴۰سال است که ظلم و ستم علیه زنان ایرانی را به اجرا گذاشته است ـ دیگر جایی برای باقی عناصر مورد نظر جبران خلیل جبران باقی نمیماند. کدام معلم است که در این نظام، شأن شخصی و اجتماعی و فرهنگی و شغلیاش رعایت شده باشد؟ از ریزهخواران خوان دستآموز ولیفقیه و دستگاه حکومتیاش که بگذریم، جامعه فرهنگی و معلمان شریف میهنمان ـ خاصه زنان معلم ـیک روز خوش در این حکومت نداشتهاند. اینان با خون دل و رنج و مرارت و با عشق به شغل و تخصص شرافتمندانهشان که سایهسار درخت علم و فرهنگ بر جامعهشان میافکند، فرزندان ایرانزمین را میپرورند؛ ولی مابهازای خدمتی که بیمنت نثار میکنند، نه آنکه حقوق و مزایای کف زندگیشان را دریافت نمیکنند، بلکه وقتی لب به اعتراض میگشایند از طرف دستآموزان خامنهای، بیشرمانه مورد ضربوشتم، دستگیری، زندان، شکنجه، محرومیت و تبعید هم واقع میشوند. این است نشانه انهدام تمدن با منهدم کردن منزلت و حقوق معلم و بزرگان فرهنگ و علوم مملکت؛ بهقول شادروان غلامحسین ساعدی توسط «کفتاران عمامه به سر».
معلمان ایران ـ روز معلم: بزرگداشت معلم یا سرکوب؟
روز ۱۲ اردیبهشت ـ روز معلم ـ بهجای آنکه در سراسر ایران به بزرگداشت زنان و مردان معلم و جشن و قدرشناسی برای گرامیداشت فرهنگسازان یک کشور بیانجامد، فرصت اعتراض معلمان به وضعیت نابسامان نظام آموزشی در سراسر ایران علیه حاکمیت آخوندی گشت. مأموران حکومتی هم که حسبالمعمول از بیفرهنگترین افراد انتخاب میشوند، بیشرمانه دست به سرکوب و کتک زدن و دستگیری معلمان زدند. حاصل آیین روز معلم، حضور گسترده لباس شخصیها و انتظامیهای نظام، جلوگیری از تجمع کامل معلمان و ضربوشتم و زندانی کردن تعدادی از معلمان بود.
معلمان ایران ـ کار معلم: آموزش یا تأمین مایحتاج زندگی؟
جای معلم: مدرسه و دبیرستان یا زندان و تبعید؟
از آنجا که کار اصلی معلمان تأمین مایحتاج زندگی شده است، «شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران» روز ۲۰اردیبهشت را روز تجمع معلمان در سراسر ایران اعلام نمود و فراخوان داد. این تجمع با استقبال گستردهیی روبهرو شد. معلمان در سراسر ایران تجمع صنفی داشتند. در تهران هم تجمع بزرگی شکل گرفت. حکومت طبق معمول، بدون آنکه به مطالبات پاسخ دهد، سرکوبگران و جانیان قسم خورده ولایت را به جان معلمان انداخت. در این تجمع صنفی و مسالمتآمیز هم تعدای از معلمان دستگیر و مفقود شدند:
دستگیری محمدتقی فلاحی (دبیرکل کانون صنفی معلمان تهران)، رسول بداقی (بازرس کانون صنفی معلمان تهران)، رحمان عابدینی (عضو هیأت مدیره کانون البرز)، اسماعیل گرامی، حسین غلامی و خانم عالیه اقدامدوست. این معلمان را بیشرمانه با دستبند و پابند به دادسرای اوین منتقل کردند. تا نوشتن این یادداشت، هنوز از محل نگهداری محمد حبیبی (عضو هیأت مدیره کانون معلمان تهران) که با خشونت دستگیر شده بود، خبری در دست نیست.
در تجمع ۲۰اردیبهشت فرهنگیان گیلان، یکی از معلمان گفت: «آقای خامنهای در مشهد گفت که در جمهوری اسلامی کسی را بهخاطر عقیده و مخالفت دستگیر نمیکنند. من حرفم به ایشان این است که پس دستگیری اسماعیل عبدی به چه دلیل است؟ دستگیری رسول بداقی و محمود بهشتی لنگرودی چی؟...در کجای دنیا با فرهنگیان اینطور برخورد کردند که این حکومت با ما کرده؟».
در تجمع معلمان بوشهر، آنها تابلو آموزش و پرورش را روی زمین گذاشتند و بر آن نماز میت خواندند!
معلمان ایران ـ قربانیان دزدی سازمانیافته دولتی
در تجمع بزرگ ۲۰اردیبهشت معلمان در ممسنی، معلمی پشت تریبون رفت و سخنان افشاگرانه درباره نقش دولت جمهوری اسلامی در دزدی سازمانیافته و علت نابودی بنیادهای فرهنگی کشور ایراد کرد: «آقای نوبخت که مسؤل تنظیم بودجه مملکت است، فقط جوابگوی صاحبان قدرت است. آقای نوبخت موقع بودجهبندی نگاه میکند که کی در حکومت نفوذ و اقتدار بیشتری دارد و بودجهها را به همان کسانی میدهد که هیچوقت جوابگو و پاسخگو نیستند. هیچ آمار و ارقامی هم نمیدهند که بودجه کجا خرج شده است. ما کمبود بودجه نداریم. نظام بودجهبندی ما مشکل دارد. آنهایی که سهم اختلاس دارند، آزادانه در کانادا تفریح میکنند...آقایی کیف دلار برمیدارد و میرود آمریکای لاتین که شیعه بسازد؛ ولی شیعههای قم را هم از دست دادهاند... ».
معلمان ایران ـ در سوگ زندگی، عشق و امید
در حاکمیت ولایت فقیه همه امورات زندگی و آموزش و مطالبات، بهجای آنکه برای ساختار بهتر آینده و بروز استعدادها و پیشرفت صورت گیرد، برای دفاع از حق حیات و طی نمودن گذشته تا رسیدن به امروز انجام میشود. در این زمینه، خواستهها و مطالبات معلمان بهترین شاخص برای نشاندادن سوگوار بودن زندگی و انسانهایی میباشد که باید آن را بسازند. وقتی فرهنگ و آموزش و پیشبرندگان آن در سوگ زندگی، عشق و امید بهسر میبرند، میتوان فروپاشیده شدن تمدن جامعه را از یک طرف و سطح وحشانیت و دیکتاتوری و انسانستیزی حاکمیت سیاسی را از طرف دیگر شناخت.
در این باره، موادی از قطعنامه پایانی تجمع سراسری معلمان ایران در ۲۰اردیبهشت، گویای درد عمیق جامعه ایران در زیر سلطه جباران جانی و چپاولگر فاشیسم مذهبی آخوندی است. معلمان بهجای آموزش، تحقیق، ترویج عشق و امید و فرهنگ و دانش و علوم، باید دنبال امنیت و معیشت و دادخواهی حداقلهای مبرم زنده بودن و آزادی همکاران زندانیاشان باشند. بهنظر میرسد قطعنامه ۱۹اردیبهشت ۹۷«شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران»، گویای درد و رنج معلمان در حاکمیت سیاه دیکتاتوری ولایت فقیهی باشد:
«در حالی امسال به استقبال روز معلم و بزرگداشت ابوالحسن خانعلی و تمام پیشگامان عرصه تعلیم و تربیت رفتیم که وضعیت آموزش و پرورش از هر زمان دیگری بحرانیتر و آشفتهتر است.
ـ شورا پیشبینی میکند که با توجه به افزایش بیرویه تورم و گرانی و افزایش تعداد دانش آموزان، وضعیت نیروهای آموزشی و اداری مدارس در سال تحصیلی ۹۸ –۹۷ بهمراتب سختتر خواهد شد و توجه ویژه به وضعیت معلمان و نیازهای دانشآموزان، امری ضروری است.
ـ تشکلیابی مستقل و آزاد حق ماست. دولت و مجلس عامدانه مانع تحقق آن میشوند.
ـ به فضای امنیتی حاکم بر فعالان صنفی فوراً پایان دهید. معلمان زندانی محمود بهشتی، اسماعیل عبدی و مختار اسدی را آزاد کنید و معلمان تبعیدی و اخراجی را به مدرسه بازگردانید.
ـ به تبعیض نسبت به معلمان حقالتدریسی، آزاد و مربیان پیشدبستانی پایان دهید
ـ چگونه ممکن است برای افزایش حقوق معلمان و کیفیسازی آموزش، بودجه و اعتبار کافی وجود نداشته باشد در حالیکه بهگفته مسؤلان، میلیاردها دلار ارز از کشور خارج میشود و روزانه اخبار اختلاسهای میلیاردی را میشنویم؟!
ـ در صورتی که روند بیتوجهی و انباشت این مطالبات و عدم پرداخت معوقات ـ از جمله پاداش بازنشستگان، دستمزد حقالتدریس، سرانه کافی و لازم مدارس و.... ـ ادامه یابد، شورا از تمام ظرفیتهای خود و از هر کنش اعتراضی مدنی و مسالمتآمیز استفاده خواهد نمود».
معلمان ایران ـ مشت درشت ایران
این خواستهها و مطالبات و انذارها اگر چه چهرهٔ سوگوار و طعم تلخ زندگی در ایران کنونی را بازتاب میدهند، اما تردیدی نیست که گویای فراز جدیدی از خواستهها و مطالبات جامعهٔ ما میباشد. این واقعی است که جامعهٔ ما از «حق انسان بودنش» زیر سُم ستوران ارتجاع قرونوسطایی آخوندی دفاع میکند؛ اما این حقطلبی نشان از خشم سراسری چون چتری مواج در بالای خانه، خیابان، محل، شهر و کشور دارد. این مطالبات در جوهر خود، یک «نه» بزرگ به تمامیت حاکمیت است. حاکمیت نالایقی که بهقول مهاتما گاندی «جایی جز زندان برای افراد لایق کشور ندارد».