728 x 90

مفهوم نو شدن ایران و کم‌ترین بهای بازگشت مهاجران

فرار مغزها از ایران تحت حاکمیت آخوندها
فرار مغزها از ایران تحت حاکمیت آخوندها

سریال مکافات اتودینامیک

عرصه‌های تصادم و تعارض بین جامعه و مردم ایران با حاکمیت ولایت فقیه شامل موضوعات متعددی شده‌اند که مجموعشان را باید مکافات اتودینامیک تمامیت‌خواهیِ ایدئولوژیک و انحصارطلبیِ سیاسی نامید.

یکی از عرصه‌های همواره مبتلابه نظام ملایان که طناب و حصار آن سال به سال بر نظام تنگ‌تر و محدودتر می‌شود، جریان مستمر و شتابگیرندهٔ مهاجرت و فرار مغزها است. تحمیل سیاسی و ایدئولوژیک علیه مردم ایران و سرمایه‌های معنوی و تخصصی و کارآفرینی، از خمینی تا خامنه‌ای یک خیانت آشکار و خسارت جبران‌ناپذیر علیه منافع ملی ایران بوده است و ادامه دارد.

ایدئولوژی و سیاست؛ نه مدیریت

نخستین وجه برجستهٔ این خیانت نه از منظر مدیریت و برنامه‌ریزی بلکه از منظر تحمیل ایدئولوژی و اختناق سیاسی است. هم از این رو بوده است که جریان فرار مغزها از ایران آخوندزده در مدیریت هیچ دولتی متوقف نشده که برعکس هر چه از سال۱۳۵۸ فاصله می‌گیریم، شتاب بیشتری گرفته است. این واقعیت محقق شده به‌عنوان یک مجازات اتودینامیک اکنون در منظر خودی‌های نظام بارز شده است و مجبور به اعتراف به آن شده‌اند:

«با انسداد سیاسی، ایجاد فضای تک‌قطبی و عدم اجازه به شنیده شدن نظرات متفاوت، نخبگان کشور بیش از گذشته خصوصاً در عرصه سیاسی مأیوس و به‌دنبال راهی برای خروج از کشور شدند» (روزنامه حکومتی همدلی، ۱۲دی ۱۴۰۰).

توجه به یک تبصره

بنیانگذار کاروان فرار مغزها از ایران، خمینی بود که در تابستان ۱۳۵۸ دانشگاه را فاسد، علم را فاسد و عالمان غیردینی و روشنفکران را فاسد معرفی کرد و اعلام پشیمانی نمود که چرا از همان اول چوبه‌های «دار» و قلع‌وقمع قلم را راه نیانداخت!

حالا پس از ۴۳سال که سررسید مجازات اتودینامیک آن نعره‌کشیدن‌ها، بیش از همهٔ سالیان پیشین گریبان نظام را به‌عنوان یک بن‌بست و شکست استراتژیک گرفته است، کارگزاران نظام ملایان در یک کر هماهنگ تلاش دارند آب خشکیده را به جوی برگردانند.

قبل از نقل برخی ایرادات این کارگزاران نظام، لازم به یادآوری است که رفسنجانی هم در اوایل دههٔ ۷۰ فراخوان به بازگشت ایرانیان داد. فراخوانی که برخی عناصر اطلاعاتی رژیم، بعدها آن را «زمینه‌چینیِ شناسایی، شکار و ترور چهره‌های مخالف رژیم در خارج کشور» توصیف کردند.

چرا کُر هماهنگ؟

حالا عناصر باند حزب‌اللهی حاکمیت به میدان فراخوان به بازگشت ایرانیان ــ خاصه نخبگان ــ آمده‌اند و همان وصف‌شدگان توسط خمینی را «ایرانیان دارای ارزش و. ». . معرفی می‌کنند:

وزیر خارجه کابینه دولت حزب‌اللهی: «همهٔ ایرانیان خارج کشور برای ما دارای ارزش هستند. ایرانیان خارج از کشور می‌توانند با آرامش به ایران برگردند. پاسخ اطمینان‌بخشی به ایرانیان خارج برای ورود و خروج داریم».

جلاد قرن ابراهیم رئیسی: «ایرانیان خارج باید حس کنند مسؤلان دنبال حل دغدغه‌هایشان هستند. دولت نسبت به ایرانیان خارج از کشور احساس مسئولیت می‌کند».

پاسدار محسن رضایی: «از همه دعوت می‌کنیم با انگیزه و با شوق وارد وطن خود شوند».

پاسدار قالیباف: «اگر از سرمایه ایرانیان خارج از کشور استفاده نکنیم، بی‌عرضه‌ایم».

سخنگوی قوه قضاییه خامنه‌ای: «ایران بهترین جا برای سرمایه‌گذاری ایرانیان خارج از کشور است».

عضو فقهای شورای نگهبان ارتجاع: «ایرانیان خارج از کشور از نعمت‌های جمهوری اسلامی‌اند».

محمود علوی وزیر سابق اطلاعات رژیم: «تغییر رفتار کنسولگریها با ایرانیان خارج کشور ضروری است».

دژخیم اژه‌ی: «ایرانی‌های خارج برای پرونده‌شان برگردند، به نفعشان است».

این اظهارات در حالی هماهنگ‌شده و به‌عنوان یک خط یا پروژهٔ سیاسی بیان می‌شوند که خود این کارگزاران و دستگاه تبلیغات نظام می‌دانند که حتی در همین دولت حزب‌اللهی رئیسی، شتاب فراز مغزها بیشتر شده است. دقت کنید:

«در بیان برخی مسؤلان کشور ریاکاری مشمئزکننده وجود دارد. بر اساس آمارهای اتحادیه اروپا، مهاجرت دانشجویان ایرانی با شیب بیشتری افزایش‌یافته است» (همان منبع).

اعتراف بی‌نظیر ـ و ۴۳سال دیر ـ به شکست مصداق‌ها

تفکر و نگرش ضدبشری نظام آخوندی که بر ستون ولایت فقیه سوار شده است، زهری است که به جامهٔ هر دولت و سیاستی درآید جز تمامیت‌خواهی، انحصارطلبی و تباهی و فساد برنمی‌انگیزد. بنابراین تقلاهای هماهنگ کارگزاران نظام برای به‌در بردن رژیم از زیر فشار سنگین فرار مغزها و مهاجرت‌های بی‌بازگشت، مصداق ضرب‌المثل «از ماست که بر ماست» می‌باشد. حالا که مجازات اتودینامیک «از ماست که بر ماست» در تمام زمینه‌های اقتصاد، سیاست، آموزش، فرهنگ و مهاجرت گریبان نظام را می‌فشارد، روبه‌روی خود جز تصادم و تعارض دو نوع انسان با دو نوع تاریخ نمی‌بینند: پساتمدن و پیشاتمدن. به جزئیات این اعتراف ناگزیر ــ و ۴۳سال دیر ــ توجه کنید؛ اعتراف به مصداق‌های شکست ایدئولوژیک نظام آخوندی که نظیر این اعترافات را در رسانه‌های رسمی رژیم کمتر سراغ داریم. اعترافی که تکامل تصادم و تعارض همه‌جانبهٔ جامعه و مردم ایران را با نظام ملایان و نیز به آخر خط رسیدن این مصداق‌ها را تصویر می‌کند:

«این تصور که در کشور ما هیچ آینده‌یی ندارم، مهم‌ترین مؤلفه است. مهم‌ترین عنصر اثرگذار، عنصر برآمده از ایدئولوژی در همهٔ ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است. نگرش پیشاتمدنی یا پیشامدنی که هر روز از تریبونهای مختلف به این جامعه تزریق می‌شود، در تعارض بنیادین و آشکار با نیروی تحصیل کرده و جوانان نخبه است و این موضوع جوان ایرانی را تحریک و عصبی می‌کند. کشور ما هر روز بیشتر به‌سوی انزوا و غیرتوسعه‌یافتگی می‌رود. متون درسی، نظام آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی فعلی ما در حال رفتن به سمت قهقراست. با تمامی این اوصاف، چرا جوان نخبه در این کشور باقی بماند؟» (همان منبع، ۱۲دی ۱۴۰۰).

مفهوم نو شدن و شرط حداقل آن

نگاه و نقد صورت مسألهٔ فرار مغزها و مهاجرت هزار هزار ایرانیان از میهن آخوندزده‌شان، با همه‌جانبه‌نگری در ترکیبی از ایدئولوژی، سیاست، اقتصاد، جامعه‌شناسی و فرهنگ میسر می‌شود. ترکیبی که اکنون تک‌تک عناصرش بحران حاد رژیم شده‌اند. بحرانی که مشخصهٔ بارز و بالفعل آن، به ته دیگ خوردن کفگیر استراتژی رژیم در تمام زمینه‌های داخلی و بین‌المللی است. مفهوم نو شدن ایران و شرط حداقل بازگشت مهاجرانش، کمترین بهای لازمه‌اش نفی اصل ولایت فقیه و حکومت خودکامهٔ برآمده از آن است.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/ca28218a-ce2e-48c7-9855-269f3ad23824"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات