مهر در تقویم ایرانزمین ماه مهمی است. در فرهنگ پویا و سرزنده ایران زمین، ماه مهر، ماهی برای برگزاری جشن مهر یا جشن مهرگان است. جشن مهرگان یکی از بزرگترین جشنهای ایرانیان باستان بوده و به عبارت دیگر نخستین و اصلیترین جشن ایرانی بوده است. زیرا مقارن بوده است با پایان تابستان و فصل برداشت و فراغت کشاورزان از کشت و کار. نیز در مهر، چون نوروز، اعتدال کیهانی برقرار میشود و اندازه شب و روز برابر میگردد. در شعر ناصر خسرو میخوانیم:
نوروز به از مهرگان، گر چه
هر دو زمانند، اعتدالی
مهرگان قدمتی پیشینهیی ۴۰۰۰ساله در فرهنگ ایران باستان و پیدایش آن به هزاره دوم پیش از میلاد برمیگردد. در ایام مهر ایرانیان باستان جامههای ارغوانی پوشیده یا دستکم جامههای خود را با آرایههای ارغوانی آراسته و در جامههای شادباش، معطر به بوی خوش، به دید و بازدید هم رفته و گلهای همیشه شکوفان در خوانهای ارغوانی خویش مینهادهاند.
مهر یا میترا در زبان فارسی بهمعنای «فروغ، روشنایی، دوستی، پیوستگی، پیوند و محبت» است و ضد دروغ، دروغ گویی، پیمانشکنی و نامهربانی کردن است. ماه مهر را ماه مهروزی و عدالتگستری نیز گفتهاند؛ به همین دلیل مهمترین خصیصه مهر و مهرگان این بوده است که از دیرباز ماه غلبه بر ضحاک بوده است؛ یعنی ماه یادآوری برشوریدن، به پاخاستن و غلبه بر ضحاک بهعنوان نماد ستم، خونریزی و شقاوت و تاریکی.
در تاریخ طبری آمده است:
«فریدون سر بیوراسب(ضحاک) را با گرز سرخمیدهای بکوفت، پس او را به کوه دماوند برد و دست و بازویش را محکم ببست و به چاه افکند و فرمان داد که روز مهرماه مهروز را عید بگیرند؛ و این همان جشن مهرگان است».
بهدلیل این خصوصیات، مهرگان جشن اصلی ایرانیان و نوروز ایرانی بوده است، بعدها نوروز بهاری بر آن فائق میآید. مهرگان اما همچنان تأثیر خود را بر فرهنگ ایرانزمین حفظ کرده است.
بازگشایی مدرسهها و دانشگاهها در ماه مهر
در کنار خصوصیتهایی که برای ماه مهر برشمردیم، باید افزود که ماه مهر، ماه آغاز سال تحصیلی و ورود دانشآموزان و دانشجویان به مراکز آموزشی است.
اول مهر روزی است که دانشآموزان با دنیایی امید و آرزو، با روپوشهای رنگارنگ و خاطرهآمیز خود، از خانه بیرون میآیند، کوچهها را با حضور خود رنگین میسازند و آوای شادکامشان در مشام خیابانها میپیچد. برای آنان که قدم به کلاس اول دبستان میگذارند، همه چیز نو، جذاب و دیدنی است. هنوز هر کس خاطرات کودکی خود را بکاود، بوی کتاب نو برای او یادآور دنیایی شگفتانگیز است. ورق زدن دفتر نو و نوشتن نخستین آموختنی با مدادهای بهدقت تراشیده شده، بر روی کاغذ سپید، لذتی دارد که با هیچ چیز دیگر قابل برابری نیست.
هنوز وقتی میاندیشیم، شعر «گلهای خندان» در اعماق خاطراتمان طنینی زیبا و لذتبخش دارد:
«ما گلهای خندانیم
فرزندان ایرانیم
ایران پاک خود را
مانند جان میدانیم»
جایگاه علم و دانش و دانشآموز و دانشجو در جمهوری جهل
آری، مهر، فرصتی برای آموختن و برپاکردن دنیایی نو با چراغ دانایی است، اما در حکومتی که شالوده آن بر تاریکی، اهریمنپروری، جهل، ریاکاری، زندانسازی، آزادیکشی و اختناق بنا نهاده شده است، صحبت از مهر، مهرگان و دانشآموختن محلی از اعراب ندارد. برای این حکومت که از روز اول استقرار بهدنبال کشتن فرهنگ ایران و جراحی شادی از زمینه آن بود، مهر بسیار بیمسماست. دانشآموز، دانشجو، کلاس و دانشگاه در قاموس این حکومت معادل غربزدگی است. خمینی یکبار گفت: «در نیم قرن اخیر آنچه به ایران و اسلام ضربه مهلک زده است، قسمت عمدهاش از دانشگاهها بوده است».(از وصیتنامه خمینی)
خمینی در جایی دیگر گفته است:
«بر دانشآموزان و دانشجویان عزیز و اساتید و معلمان متعهد است که با تمام توان و قدرت در شناسایی عوامل فساد کوشش کنند و محیط آموزش و پرورش را از لوث وجود آنان پاک نمایند و گمان نشود که این نفوذ فقط برای انحراف دانشگاههاست، که منحرفین و منافقین برای نفوذ در دبیرستانها بلکه دبستانها اهمیت بیشتری قائلند تا جوانان را برای انحراف دانشگاهها مهیا کنند».(آیین انقلاب اسلامی ـ صفحه ۲۵۰)
به همین دلیل او با گسیلداشتن چماقداران خود به دانشگاه تحت عنوان خودساخته «انقلاب فرهنگی» سعی کرد دانشگاه و مراکز تحصیلی را از حضور نیروهای مترقی و سازمانها و تشکلهای انقلابی پاکسازی نماید.
انقلاب فرهنگی مورد ادعای خمینی چیزی نبود جز تحمیل عدهیی از عناصر مرتجع تحت عنوان مدیر و استاد و معلم و دبیر در مدارس و دانشگاهها و نیز ترویج جاسوسی علیه سایر دانشآموزان و دانشجویان با ترغیب و تشویق عناصر خود به نام مربیان امور تربیتی که اساساً کارشان گیردادن به دانشآموزان و سرکوب آنها با بهانههای مختلف است.
برای این حکومت، مدرسه و دانشگاه خوب است به شرط اینکه نیازهای تروریستی بسیج و سپاه را بتوان در آنجا تأمین کرد. پتوپیچ کردن دانشآموزان و فرستادن آنها برای بازکردن میدانهای مین، در جنگ ایران و عراق از یادمان نرفته است.
طنز تلخ تاریخچه این حکومت این است که اسدالله لاجوردی، زندان بدنام اوین را «دانشگاه اوین!» میخواند.
هر مدرسه، کانونی برای شورش، هر دانشکده، سنگری برای آزادی
اگر این رژیم مدرسهها و دانشگاهها را خاموش میخواهد، اگر بهدنبال آن است که روحیه آزادیخواهی را در دانشآموزان و دانشجویان بخشکاند، اگر معتقد است که دانشگاه با آخوندها و افکار ارتجاعی و قرونوسطایی آنان سر سازگاری ندارد، اگر... پس باید دانشگاهها را همچنان به سنگری برای آزادی تبدیل کرد. باید کاری کرد که مانند همیشه دانشگاه، قلب تپنده قیام برای آزادی باشد. آنان که روزهای شورانگیز انقلاب ضدسلطنتی را بهیاد دارند، خوب میدانند که سلسلهجنبان انگیزش و اعتراض علیه دیکتاتوری شاه دانشگاهها بودند. شلیک گارد به دانشآموزان در پشت درهای بسته دانشگاه و انعکاس آن در تلویزیون به عاملی تعیینکننده در بیآبرو ساختن دیکتاتوری از یکطرف و گرگرفتن قیام از طرف دیگر شد. مدرسهها این پتانسیل را دارند که بهسرعت به کانونی برای شورش و اعتراض تبدیل شوند. زیرا به خودی خود، ظرف آن را دارا هستند. حضور دانشآموزان در آموزش و کار مشترک با هم، جمع آنان را از یک سازمانیافتگی و تشکل سیستماتیک برخوردار میکند. یک مدرسه آگاه و سیاسی، میتواند بهترین موتور محرک قیام باشد. همانطور که دانشآموزان و دانشجویان در سرنگونی نظام شاه نقش تعیینکننده داشتند، در قیام مردم ایران علیه دیکتاتوری شیخ نیز میتوانند و باید این نقش تعیینکننده را بازیابند.
از اینرو بازگشایی مدارس و دانشگاهها و همزمانی آن با مهرگان، به میزانی که برای مردم ایران و کودکان و نوجوانان و جوانان ایرانی خجسته و مبارک است، به همان میزان برای این رژیم خطرناک و عامل دردسر میباشد. برخیزیم و با زنده کردن سنت قیام کاوه علیه ضحاک مار بهدوش در مهرگان، مهرگان امسال را به فرصتی برای اعتراض و قیام تبدیل کنیم.
ما باید دانا باشیم
هوشیار و بینا باشیم
از بهر حفظ ایران
باید توانا باشیم
آزاد باش! ای ایران!
آباد باش! ای ایران!
از ما فرزندان خود
دلشاد باش! ای ایران!