تولید داخلی در ایران پیوسته آماج دشمنی کینه توزانه وارد کنندگانی بوده که با ارزان فروشیهای به موقع، از پاگیری صنایع داخلی جلوگیری کردهاند.
این امر نه تنها باعث عقبافتادن تاریخی تولید و اقتصاد ایران شده بلکه مهمتر از آن باعث عقبمانده نگهداشته شدن جامعه و نهادهای اجتماعی ایران هم شده است.
این بازی شوم از قرن ۱۹میلادی تاکنون! در این مملکت جریان دارد.
جدیدترین نمونه از این دست را میتوانید در گزارش زیر بخوانید.
چهارشنبه ۲۶تیر ۹۸روزنامه حکومتی رسالت در گزارشی خبر از تعطیلی ۴۷کارخانه و بیکاری هزاران کارگر شاغل در آنها داد.
رسالت نوشت: « دولت ۸۵میلیون دلار به یک محصول نهایی برای خوراک دام و طیور به نام «دی کلسیم فسفات و مونو کلسیم فسفات» اختصاص داده در حالی که میتوان تنها با ۲۵میلیون دلار، مواد اولیه این محصول را وارد کرد و ۴۷کارخانه و کارگاه و هفت هزار کارگر را بیکار نکرد».
ماجرا آنگونه که رسالت نوشته از این قرار است که:
محصولی به اسم «دیکلسیم فسفات و منوکلسیم فسفات» وجود دارد. این محصول جزء خوراک و داروی ضروری برای دام و طیور است و صنایع مرغداری و دامپروری به آنها نیاز دارند.
ضمن اینکه اگر این داروها برای دام و طیور استفاده نشوند، باعث بروز بیماریهایی در دام و طیور شده که انسانهای مصرف کننده گوشت و محصولات آنها را مبتلا به سرطان میکند.
بنا بهگفته این روزنامه حکومتی روشن است که این مواد اهمیت حیاتی هم برای تولید داخلی داشته و هم برای حفظ سلامت هموطنان ضروری هستند.
این روزنامه سپس توضیح داده برای تهیه این مواد نیاز است مواد اولیه آن که نوعی خاک است از تونس، اردن، مراکش، آفریقای جنوبی و چند کشور دیگر وارد شود چرا که مواد اولیه داخلی نه مرغوب است و نه کفاف احتیاجات کارخانههای داخلی را میدهد.
نکته بعدی این است که برای وارد کردن آن مواد اولیه به ارز دولتی نیاز است.
رسالت نوشته است:« در ایران حدود ۴۷کارخانه و کارگاه برای تولید این محصول وجود دارد که طی یک سال گذشته تعطیل شدهاند. چرا که تولید این محصول نیازمند وارد کردن مواد اولیه است و متأسفانه دولت ارز مورد نیاز برای واردات مواد اولیه را تأمین نمیکند، از همین رو این کارخانهها تعطیل شده و حدود هفت هزار کارگر بیکار شدهاند.
در عوض دولت ۸۵میلیون دلار ارز ۴۲۰۰تومانی برای واردات محصول نهایی این کارخانهها اختصاص داده که این امر نیز باعث تعطیلی تولیدکنندگان داخلی شده است.
روزنامه حکومتی رسالت که خود شریک حکومت و یکی از باندهای بهشدت غارتگر رژیم است، از روش حکومتی ورشکسته کردن کارخانجات داخلی ابراز تعجب کرده و مینویسد:
«جای تعجب است زمانی که میتوان تنها با اختصاص ۳۵میلیون دلار برای واردات مواد اولیه، هم از خروج ارز جلوگیری کرد و هم کارخانههای داخلی را از تعطیلی نجات داد و هم از بیکاری قریب به ۱۰هزار کارگر جلوگیری کرد، چرا دولت دست به چنین اقدامی زده و برای واردات محصول نهایی، ارز اختصاص میدهد».
نهایت ماجرا آن که دولت با دادن ارز دولتی به وارد کنندگان اجازه داده تا مواد مورد نیاز (نه ماده خام اولیه را، بلکه مواد مصرفی مورد نیاز دام و طیور) را از چین وارد کرده و بازار را کلاً از این محصول بینیاز کنند، آنچنان که حتی اگر کارخانجات داخلی با ارز مناسب اقدام به تولید آن محصول کنند باز هم محصولشان گرانتر از جنس وارداتی چین تمام خواهد شد و خریداری نخواهد داشت!
رسالت از قول یکی از صاحبمنصبان صنعت موجود توضیح داده محصولی که از چین خریداری شده البته کیفیت نازلی دارد اما بهمراتب ارزانتر از محصول داخلی است و در نتیجه مطلقاً قابل رقابت نیست و هیچ خریداری محصول بنجل اما ارزان چینی را رها نمیکند تا محصول خوب اما گران داخلی را بخرد و به این ترتیب است که تولید داخلی و تولیدکنندهاش هر دو زمین میخورند!
سرنخ ماجرا در دست کیست؟
آن وارد کنندگان خوشبختی که میتوانند با ارز دولتی و بدون داشتن مشکل کارخانه و کارگر و دوندگی برای تهیه مواد خام با یک تماس تلکسی از چین محصول مورد نظر را وارد کرده و با یک آگهی به روزنامهها آن را در همان انبار وارداتی به مصرف کننده بفروشند! به گواهی همین گزارش روزنامه رسالت تنها ۶یا ۷نفر هستند که ظاهراً مصلحت نیست نامشان افشا شود! چرا که نویسنده رسالت با حروف اختصاری آقای میم و بنگاه ف از آنها نام میبرد و با تمام گردنکلفتیاش جرأت اسم بردن از سوژههای مربوطه را ندارد! (خوب است به یاد داشته باشیم که روزنامه رسالت و ابوابجمعیاش اساساً از باند مؤتلفه و عمدتاً پاسدار و بازجو و خلاصه کادر سرکوب مأمور به خدمت در رسانهها هستند! اما با اینهمه جرأت اسم بردن از آن واردکنندگان را جز با حروف رمز ندارند! از اینجا میتوان فهمید که آنها دیگر چه «گنده پاسدار»هایی هستند!؟
باری کارخانههایی که ورشکست شدهاند هم اسمشان در مقاله نیست تا یک ابهام دیگر به مجموعه ابهامهای پیشین افزوده گردد.
و به این ترتیب یک بار دیگر یک سیاست غاتگرانه ضدمردمی باعث فرو ریختن بخشی از بنای سست تولید داخلی میگردد، آنهم با کمک دولت و ارتجاع حاکم!
تداعی تاریخی
ورشکست کردن تولید داخلی با واردات ارزان خارجی البته یک ترفند استعماری است که سابقهای دیرینه در این مملکت دارد.
روسها در ابتدای پا گرفتن صنعت مدرن در ایران همین روش را به کار بستند، آنها کارخانههای مستهلک کبریت سازی خود را به ایرانیهامیفروختند و هنگامی که با مشاهده اولین محصولات کبریت ساخت صنایع داخلی در بازار تهران و تبریز روبهرو میشدند، با ارزان کردن ناگهانی قیمت کبریت روسی، کبریت ایرانی را در بازار بیمشتری میکردند. در مواردی مورخین و شهود ثبت کردهاند که روسها برای ورشکستکردن تولید داخلی کبریت تا مدت چند هفته کبریت بسیار ارزان و حتی مجانی در بازار تهران توزیع میکردند و نهایتاً کار را به جایی رساندند که کبریتهای تولید داخل در انبارها نمکشید و از دور استفاده خارج شد.
آنان همین ترفند را در مورد تولید داخلی قند نیز بهکار بستند در حالیکه کارخانه قند را هم خودشان به تجار ایرانی فروخته بودند! اما هنگام روبهرو شدن با قند تولید ایران در بازارهای کشور، با ارزانفروشی غیرقابل رقابت قند روسی، قند ایرانی را از بازار راندند و کارخانه و تاجرش را هم ورشکست کرده به خاک سیاه نشاندند تا عبرتی باشد برای دیگر تاجرانی که امید به پاگرفتن تولید داخلی و ملی داشتند.
نکته مهم آن بود که مسأله مالیات و گمرکاتی که روی محصولات خارجی بسته میشد، میتوانست حفاظ خوبی برای حمایت از تولیدات داخلی باشد اما ایران بهعلت شکست در جنگهای ایران و روس و بهعلت قراردادهایی ننگینی همچون گلستان و ترکمانچای اجازه تغییر دادن تعرفههای گمرکی محصولات روسی را نداشت!
از آن روز تا امروز
نگاهی به گذشته غمبار تولیدات داخلی و آنچه که استعمار و ارتجاع بر سر آن آوردند، البته تکاندهنده است، اما تکاندهندهتر بلایی است که آخوندها بر سر ایران و اقتصاد و تولید آن میآورند!
ایران اکنون در شرایطی است که نه جنگی به چینیها باخته و نه قرارداد گمرکی آنچنانی با روسها یا غیر روسها دارد که ناگزیر از خالی کردن زیر پای صنایع و تولید داخلی به دست خود باشد!
تنها نکتهای که شرایط فعلی را با شرایط آن روزگار «اینهمانی» میکند خائن بودن حکام کنونی و شاهان آن روزگار است و بس! شاهان خائن و شیخان خیانتکار!
مسأله حاکمیت ملی حقیقتاً که مقدم بر تمامی مسایل اقتصادی است، امری که ایرانیان اهمیت آن را بهخوبی دریافته و اینک ۱۲۰سال است شب و روز و حیات و ممات خود را هزینه آن کردهاند.