روز دوشنبه پزشکیان پس از دیدار با خامنهای طی یک مصاحبهٔ سرپایی با خبرنگار تلویزیون حکومتی، گزارشی از این دیدار و نتیجهٔ آن ارائه داد که جای تأمل دارد. طبق کلی بافیهای رئیسجمهور خامنهای، در این دیدار دغدغههای نظام از تورم و گرانی تا ارزش پول رسمی، از فقرزدایی و مشکل معیشت مردم تا دعواهای درون رژیم و مسائل سیاسی مطرح شده. اما جواب پزشکیان به یک سؤال مشخص دربارهٔ بحران انرژی، میخکوب کننده بود!
پزشکیان گفت: «ببینید قدم اول این بود که وقتی این را با مقام معظم رهبری مطرح کردیم، بار دوم که من آمدم دیدم چراغهای اتاق را نصف کرده و گفت ببین ما نصف کردیم روشنایی را دو درجه کمتر! و این خیلی مهم بود برای اینکه اگر همه مردم کشور دوتا چراغ شون رو خاموش کنند دو درجه بتونن پایین بیارن، آن پول رو میتونیم به معیشت بدیم، به اشتغال بدیم به حقوق بدیم به گندم بدیم...» . پزشکیان این رشته را همین طور ادامه داد و به همین سادگی، از تکمیل خط آهن آستارا به رشت تا اصلاح حقوقها تا جلوگیری از تورم، همه چیز را با خاموش کردن دو تا چراغ و پایین آوردن دو درجه دمای خانه، حل کرد.
این اباطیل را نباید تنها به حساب سخافت پزشکیان گذاشت، اینگونه ادعاهای مسخره، بروز فوق متناقض درماندگی و بیراهحلی همهجانبهٔ رژیم است.
کارشناسان رژیم در توصیف وضعیت کنونی، درمییابند که واژههای معمول مانند بحران و بنبست نارسا هستند و ناگزیر کلماتی مانند «ابر بحران»، «باتلاق»، «بر لبهٔ پرتگاه» و امثالهم را بهکار میبرند یا گاه از تصاویر و تشبیهات سوررئالیستی استفاده میکنند. مثلاً یکی از ایادی حکومت، وضعیت رژیم را به خودرویی تشبیه میکند که «راننده ندارد یا اگر هم رانندهیی باشد، مهار اجزای آن در دست او نیست. مهمتر از همه اینکه مقصد سفر نیز معلوم نیست، یا اتفاقنظر نسبت به آن وجود ندارد. تعداد مسافران آن اضافه بر ظرفیت هستند. سوخت کافی هم ندارد. خلاصه با این خودرو نمیتوان رانندگی کرد و سالم به جایی رفت» (عباس عبدی ـ اعتماد ۱۰دی).
یک اقتصاددان حکومتی هم از «خطر سرمازدگی حکمرانان» میگوید و هشدار میدهد «... اصولاً میز مشخص و مسئولی برای تصمیمسازی و تصمیمگیری وجود ندارد... نظام تصمیمگیری در لابهلای دهها شورای عالی و کمیسیون دیری است که به کما رفته است. دیر وقتی است که در این کشور هیچ تصمیمی گرفته نمیشود» (مسعود نیلی ـ اعتماد ۱۱دی).
قالیباف رئیس مجلس ارتجاع هم گفت: «نمیشود که کشور ما رتبهٔ اول نفت و گاز دنیا باشد و این وضع ما باشد که امروز داریم... چرا عرضه نداریم که درستش کنیم؟» (تلویزیون رژیم ـ اول دی).
پزشکیان هم که اکنون از حل و فصل همهٔ مسائل با خاموش کردن دو تا چراغ دم میزند، ۱۰روز پیش اعتراف کرد: «بعد ۴۰سال نباید ما در وضعیتی گرفتار میشدیم که به خیلی از نقاط کشور نتوانیم خدمت بدهیم» (همان منبع).
رژیم آخوندی، بهاعتراف بالاترین سردمدارانش در ادارهٔ امور جاری کشور و تأمین ابتداییترین نیازهای مردم، از گاز و برق و گرمایش تا آب و نان درمانده است. ابعاد فساد و اختلاس سر به آسمان میساید، کشتی با بارش گم میشود، قیمت دلار ترمز بریده و ریال ایران به بیارزشترین پول دنیا تبدیل شده و... و...
از این درماندگی و فلج، مهرهها و رسانههای حکومتی با عباراتی نظیر «سرمازدگی حکمرانان» و «بهکما رفتن نظام تصمیمگیری» یاد میکنند. در واقع حاکمان از حکمرانی عاجزند و تلاش میکنند آن را با تشدید سرکوب و بالا بردن شمار اعدامهای روزمره جبران کنند.
اما عجز از حکمرانی، یک روی سکه است؛ روی دیگر سکه، تودههای میلیونی مردمی بهستوه آمده هستند که حاضر به تحمل یوغ این حکومت بر گردن خود نیستند و در خیابانها شعار میدهند «فقر و فساد، گرونی ـ میریم تا سرنگونی». این وضعیت، تعریف کلاسیک «موقعیت انقلابی» است و جامعهٔ ایران فراتر از آن در «آستانهٔ انقلاب» است. این واقعیت را یک جامعهشناس حکومتی با این عبارت بیان میکند: «جامعهٔ ایران در مرحله آستانهیی»! (تاجیک ـ آرمان ملی ـ ۲دی).