چه شده است که ولیفقیه ارتجاع و دستگاه تبلیغاتی نظام به ملیگرایی پناه آوردهاند؟
چه شده است که شهرداری تهران بهناگاه بیلبوردهای بزرگ نقش داده شده با آثار ایران باستان را در میادین شهر نصب کرده است؟
در روزهایی که جنگ بالا گرفته و از طرفی تعادلقوای اجتماعی بهشدت علیه حاکمیت آخوندی سنگینی میکند، ناگهان شاهد چرخشی عجیب در ادبیات رسمی حکومت هستیم. رژیمی که بیش از ۴دهه هویت خود را بر نفی ملیت، پرچم و تاریخ ایران بنا کرده بود و با چماق «امت»، «ملیگرایی» را تکفیر میکرد، اکنون به شکل بیسابقهیی پرچم ملیگرایی را برافراشته و ایران باستان را سپر کرده است. چرا و بهدلیل کدام اضطرار؟
خامنهای که در پیام نوروزی ۱۴۰۴ حتی سفرهٔ هفتسین را در پسزمینهٔ تصویرش حذف کرد تا مبادا بویی از سنتهای ایرانی به مشام برسد، حالا در پیامی که بعد از آغاز جنگ صادر کرده، ۲۲بار از واژهٔ «ایران» استفاده میکند. این تغییر لحن، اتفاقی نیست؛ بلکه واکنشیست آگاهانه به وضعیتی که پتانسیل قیام و خیزش، پایههای رژیم را تهدید بالفعل میکند.
صدا و سیمای آخوندی نیز هماهنگ با این چرخش عمل میکند. تصویرهایی از سربازان باستانی ایران منتشر میشود که پرچم خرچنگنشان را در دست دارند! همین حکومت که هر سال مانع از تجمع مردم در پاسارگاد برای بزرگداشت روز کوروش میشد، حالا چهرهٔ ایراندوستی به خود گرفته است. حتی نام «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» بهتدریج با عنوان «نیروهای مسلح ایران» جایگزین میشود تا مخاطب تصور کند این نیروها حافظان ملتاند، نه ابزار سرکوب آن.
این دوگانگی فریبکارانه، چهرهٔ واقعی نظام را نزد مردم ایران پنهان نمیکند. مردمی که هر روز شاهدند حاکمیت آخوندی از یکسو تبلیغ ملیگرایی میکند و از سوی دیگر، بسیجیها را به خیابانها میفرستد تا ارعاب و سرکوب را علیه مردم ناراضی تشدید کند. این یعنی همانطور که همیشه بوده، اولویت حکومت نه «ایران» است و نه «مردم ایران»، بلکه فقط بقای خود نظام است.
در واقع، این رژیم امروز با خطر واقعی سرنگونی مواجه است. اعتراضات گستردهٔ سالهای اخیر، شکاف عمیق میان حاکمیت و جامعه، و ازهمگسیختگی اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی، مردم را به مرحلهیی رسانده که از کل نظام عبور کردهاند. اتاق فکر حکومت بهخوبی این تهدید را درک کرده و میکوشد با بزک ملیگرایانه، بخشی از جامعه را فریب دهد تا روند فروپاشی را به تأخیر بیندازد.
اما این ترفند نخنما دیگر کارآیی ندارد و بیشتر مایهٔ تفریح خاطر مردم در شبکههای اجتماعی و حتی زخم زبان خودیهای نظام در برخی رسانهها شده است. مردم ایران نهتنها شعارهای حکومت را به پشیزی نمیگیرند، بلکه حتی تمامیت آن را طرد کردهاند. این رژیم چه در صلح و چه در جنگ، مشروعیت خود را از دست داده است. دیگر هیچ شعار «ایران، ایران»ی نمیتواند گذشتهٔ ضدایرانی، سیاستهای سرکوبگر و فساد گستردهٔ آن را جبران کند.
این رفتارها و گفتارها و تزیینهای خیابانی، بیشتر به دلقکبازی شبیه است؛ آن هم از نوع مبتذل آخوندی. اتاق فکر نظام خوب میداند که جامعه از کل آن عبور کرده است. ترس اصلی حاکمیت، نه اسراییل است، نه آمریکا، بلکه خیابانهای ایران و مردمِ معترضیاند که دیگر فریب ترفندهای آخوندی را نمیخورند. چرا که هیچ بزک ملیگرایانهیی نمیتواند چهرهٔ سرکوبگر و ضدایرانی این نظام را پنهان کند.
اکنون مردم فقط یک خواست روشن دارند: پایان تمامیت نظام ولایت فقیه. چه با جنگ، چه بیجنگ. این حکومت در نگاه اکثریت مردم، پایانیافته است.