در ظهور بنیادگرایی در قرن بیستم عوامل متعدد اجتماعی، تاریخی و سیاستهای بینالمللی و نیز وقایع بزرگ این قرن تأثیر داشته؛ اما هیچکدام به اندازهٔ به حاکمیت رسیدن آخوندهای مرتجع در ایران تعیینکننده نبوده است. بهخصوص که این رژیم، برای نخستین بار یک الگوی حکومتی برای گروههای بنیادگرا ارائه کرد. گروههایی که منشاء ترور و جنگ در منطقه و سایر نقاط جهان شدهاند. واقعیت این است که اصل دعوا میان آزادی با اسارت و استبداد است. میان برابری با ظلم و تبعیض و زنستیزی است.
سؤالی که پیش میآید این است که راستی چرا بنیادگرایی که امالقرای آن رژیم حاکم بر ایران است بیش از همه کینه و خشونت خود را متوجه زنان کرده و میکند؟
کار بهجایی رسیده که پاسدار جنایتکار حسین اشتری سرکرده کل انتظامی با کینهیی حیوانی موضوع حجاب را در شمار قوانین مصرحه اعلام کرد و گفت: «برابر قوانین مصرحه، کشف حجاب جرم تلقی شده و مقابله پلیس با ناهنجاریهای اجتماعی در چارچوب قانون صورت میگیرد» (سایت انتخاب ـ ۲۴تیر ۱۴۰۱).
چرا حکومت بنیادگرای آخوندها، طرحهای سرکوبگرانه و آخوندساختهٔ «مبارزه با بدحجابی» را برای فشار بیشتر بر زنان ایرانی به اجرا میگذارد؟
و راستی آیا حاکمان جنایتکار امروز ایران، بهچشم نمیبینند و بهگوش حرفهای خودیهای خودشان را نمیشنوند که به زبان اشهدشان به بیاثر بودن سرکوب به بهانه بدحجابی اعتراف میکنند؟
محمد جواد حق شناس رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران: «برخورد تند با بدحجابی یا بیحجابی بحران اجتماعی را بیشتر میکند!» (روزنامه حکومتی ستاره صبح ـ ۱۵تیر ۱۴۰۱)
آخوند محمدتقــی فاضل میبــدی، عضو مجمع محققان و مدرســین حوزه علمیه قم: «در حال حاضر مشکل کشور، بدحجابی نیســت... اگر دولت، خطیبان نماز جمعه و مســئولان همه تلاش خود را برای حل گرانیها، تحریم و مشکلات اقتصادی انجام بدهند، این مشکلات خودش حل میشود؛ تا مادامی که مشکلات اقتصادی حل نشود، مشکلات دیگر باقی است. مشکل اصلی کشور، بدحجابی نیست» (روزنامه حکومتی مردمسالاری – ۲۰تیر ۱۴۰۱).
پاسخ چرایی فوق در سه محور خلاصه میشود:
- زنستیزی بهمثابه مهمترین ویژگی بنیادگرایی و دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران
- سرکوب و ارعاب تمامی جامعه ایران از طریق ستیز با زنان بهمنظور حفظ امنیت نظام ولایت فقیه
- نیروی آزادیخواه و برابریطلب ذخیره در زنان بهمثابه مهمترین تهدید اجتماعی علیه رژیم آخوندها
خیانت خمینی به انقلاب مردم ایران در نخستین سالروز ۸مارس بعد از انقلاب ضدسلطنتی چهرهٔ کریه خود را در خیابانهای تهران با سرکوب زنان، آن هم با شعار حجاب اجباری و ”یا روسری یا توسری“ نشان داد. این موضوع با مخالفت جدی پدر طالقانی روبهرو شد و ایشان در همان زمان خطاب به مردم گفت حجاب اجباری در کار نیست. همچنین زنان مجاهد که خودشان حجاب داشتند در کنار زنان بیحجاب و در مقابل چماقداران خمینی ایستادند تا از آزادی رو در روی اجبار، دفاع کنند.
در رژیم بنیادگرای آخوندی، زنستیزی نقطه کانونی و محور سرکوب علیه تمامی جامعه است و بقای ملایان به آن مشروط است. رژیم ایران چه در تجربه سال۵۷ در ایران، چه در تجربه سایر کشورهای منطقه، با موج عظیمی از آزادیخواهی و برابریطلبی که در محور آن رهایی زنان قرار داشت، مواجه بوده و هست. از این رو است که بنیادگرایی در کانون خود، دشمنی با زنان را قرار داده و از طریق سرکوب زنان، کل جامعه را سرکوب و مرعوب میکند؛ از این رو است که کنترل حجاب این همه در سیاستها و قوانین این رژیم اهمیت یافته است؛ بههمین دلیل است که آخوندها آشکارا بدحجابی را مترادف ضدانقلاب معرفی میکنند؛ و بههمین دلیل است که هرگاه رژیم دچار یک شکست سیاسی و بینالمللی میشود یا هرگاه با قیامها و شورشهای اجتماعی مواجه میشود از یکسو تعداد اعدامها را بالا میبرد و از سوی دیگر طرحها و عملیات مبارزه با بدحجابی را گسترش میدهد.
رئیس جمهور انتصابی ولیفقیه، آخوند ابراهیم رئیسی، در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی رژیم، درباره موضوع حجاب و عفاف دبیرخانه شورا را موظف کرد با همکاری همه دستگاهها و نهادهای سرکوبگر و (به اصطلاح فرهنگی) چون وزارت ارشاد، بسیج، ســازمان برنامه و بودجه، صدا و ســیما و... نسبت به اجرای قانون مصوب مجلس و قانون سال۱۳۸۴ شورای عالی انقلاب فرهنگی رژیم اهتمام لازم را داشته باشند. در این قانون بیش از ۳۰۰ وظیفه برای وزارتخانهها و سازمانها و ارگانهای مختلف سرکوبگر کشور برای اجرای قانون حجاب و عفاف مشخص شده است.
رئیسی همچنین ترویج فساد در جامعه بهقول خودش اسلامی و انقلابی را اقدامی سازمانیافته و برنامهریزی شده «دشمنان ملت ایران» و سرمایهگذاری کلان استکبار دانست که هدفش «تضعیف و تخریب پایگاه معنوی و ارزشهای دینی» است! (روزنامه حکومتی پیام عسلویه – ۱۸تیر ۱۴۰۱)
آخوند جنایتکار رئیســی همچنین دستورات جدیدی برای مقابله با بدحجابی صادر کرد تا دور تازهیی از سرکوب، چه در ادارات و چه در خیابانها و مراکز خرید، با حضور نیروهای سرکوبگر و ونهای گشــت بهاصطلاح ارشــاد در خیابانها را آغاز کند.
گفتنی است این بار علاوه برگشتهای سرکوبگر ارشاد، ادارات و ســازمانهای دولتی نیز قرار است شدت عمل بیشتری در این سرکوب به بهانه بدحجابی داشته باشند. از سوی دیگر فشار بر روی مالکان رســتورانها و کافهها هم برای عدم ارائه خدمات به مشتریان بدحجاب افزایش یافته است (روزنامه حکومتی مردمسالاری – ۲۰تیر ۱۴۰۱).
آخوندهای حاکم در ایران بهخوبی میدانند که اگر از حجاب اجباری یا هر یک از قوانین و سیاستهای خود علیه زنان دست بردارند نیروی زنان بهسرعت پیشروی میکند و تمام جامعه را به حرکت در میآورد.
از این روست که آخوندهای دانه درشت رژیم پیوسته در راستای سرکوبی بیشتر بر طبل معصیت بدحجابی میکوبند.
آخوند خاتمی، خطیب جمعه تهران وقیحانه، بیحجابی را در عداد گناهانی نظیر دزدی و اختلاس قلمداد کرد و گفت: «» عدهیی میگوینــد چرا به چهار تار موی زن که بیرون اســت گیر میدهید اما به دزدیهــا و اختلاسها گیر نمیدهید. بنده و ســایر خطبای جمعه از جمله کسانی هستیم که همواره بر برخورد با دزدان و مفســدان اقتصادی تأکید داشتیم... اما بزرگ شدن گناهی بهمعنای تحقیر گناه دیگر نیست، قطعاً دزدی کردن و اختلاس گناه اســت اما بیحجابی هم گناه است، اتفاقاً بســیاری از بیحجابها، زنها و بچههای همان دزدها هســتند. « (روزنامه حکومتی پیام عسلویه بهنقل از ایلنا – ۱۸تیر ۱۴۰۱)
مقاومت زن ایرانی در برابر حجاب اجباری و پوشش تحمیلی
تحمیل حجاب بهزنان، وسیله اختناق و سد کردن راه زنان بوده است و نه چیز دیگر؛ اما در مقابل زنان ایران از روز اول، فهمیدند که آخوندها با علم کردن بدحجابی چه هدفی دارند. در اسفند ۱۳۵۷ زنان مجاهد در حالی که خودشان روسری داشتند، در تظاهرات اعتراضی علیه حجاب اجباری شرکت کردند. خمینی که در ۲۲بهمن حاکمیت شومش را شروع کرد، ۱۵روز بعد، در ۶ اسفند «قانون حمایت خانواده» را ملغی کرد. در ۹ اسفند تبعیض جنسی علیه زنان را به عرصه ورزش کشاند. در ۱۳ اسفند حق یکجانبه طلاق را به مردان داد. در ۱۵ اسفند قانون خدمات اجتماعی زنان را لغو کرد و در ۱۶ اسفند حجاب اجباری را بهکارمندان زن تحمیل کرد.
و اینچنین است که تاریخچه ۴۴ساله این رژیم، آکنده از زنستیزی و سرکوب زنان است که البته بر هر برگ آن مقاومت زن ایرانی نیز میدرخشد.
قوانین بهرهکشانه حجاب اجباری همچنان اجرا میشود اما زن ایرانی در مقابل حجاب اجباری و پوشش تحمیلی، مقاومت کرده و به آن نه! گفته است. اختناق با شدت تمام حاکم است اما نتوانسته است مطالبات زنان را کاهش دهد. چرا که زن ایرانی اراده کرده است که این صفحه تاریک را از تاریخ ایران ورق بزند و روزی که زنان ایران سنگر بنیادگرایی را در ایران درهم بشکنند، آزادی و برابری در تمامی جهان جهش میکند و بیتردید آن روز دور نیست.
خواست مبرم زنان در ایران در اصل تغییر وضع موجود یعنی به زیر کشیدن نظام ولایت فقیه با شعار آری به آزادی است.