نیروهای نیابتی حاکمیت آخوندی، وبال گردن نظام شدهاند.
مطلب این است که تعادل قوای منطقهیی و بینالمللی گریبان نظام را سخت میفشارد و روزگار پس دادن مکافات توسعهطلبی و جنایتورزی تحت عنوان مبتذل «صدور انقلاب» فرارسیده است. «صدور انقلاب اسلامی»، جواز هر جنایتی در ۴۶سال گذشته شد تا با اتکای به آن، ضمانت عمر برای نظام دستوپا شود. چه نعرههای آسمانخراش در لوای «صدور انقلاب»، از زبان امامان جمعه و تریبونهای تبلیغاتی نظام سرداده شد و در سایهی این نعرهها، چه اختناق مذهبی و سرکوب سیاسی را در ایران مستولی کردند.
حالا سررسید مکافات اتودینامیک ــ هم در داخل و هم در سطح بینالمللی ــ فرارسیده است. حالا کارگزاران نظام استغفارگویان، منکر «رابطه تشکیلاتی ایران با گروههای مقاومت» شدهاند! آیا این تحریف ابلهانه و توسل بزدلانه به دروغگویی ــ حتی در منظر خودیهای دستاندرکار نظام ــ جز نشانهی چرخش تعادل قوای داخلی و منطقهیی و بینالمللی علیه حاکمیت آخوندی است؟
یک کارگزار نظام بهنام حمیدرضا ترقی در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا بهتاریخ ۱۶ فروردین ۱۴۰۴ مدعی شد: «گروههای مقاومت تحت فرمان ایران نبوده و رابطه تشکیلاتی یا نیابتی با ایران ندارند، غرب هم این مسأله را بهخوبی میداند. نیروهای جبهه مقاومت را به ایران متصل میکنند تا نقشه خود برای متهم کردن ایران به حمایت از تروریسم را عملی کنند. این گروهها ممکن است از ایران کمک بگیرند و ایران هم ابایی برای کمک به آنها بهخاطر حمایت از مظلومان ندارد».
مخاطب این جملههای ترسخورده از چرخش تعادل قوا، اول قدرت «زمان» برای روشن شدن حقایق را جدی میگیرد، دوم بازگشت آثار جنایت به مصدر آن در کانون نظام آخوندی را گواهی میدهد. مخاطب هوشیار، درک میکند که سر گاو ولایت در خمره گیر انداخته شده است و ماغهای استغفار آن مثل تمام همزادهای دیکتاتورمنش، بابت شنیدن صدای تقاص زمانه است.
وقتی محسن رفیقدوست با دمش گردو میشکست که حزبالله لبنان را راه انداخته و موشک و ایدئولوژیاش هم مال جمهوری اسلامی است، حمیدرضا ترقی این حرفها را میزد؟ وقتی حسن نصرالله قهقهه میزد که تا پول و سلاح ایران هست، ما هم هستیم، کارگزار نظام چه حالی داشت و فکر این روزها را هم میکرد؟
وقتی امامان جمعه، یعنی نمایندگان ولی فقیه، سالها نعره میزدند که لبنان یعنی جمهوری اسلامی، یمن یعنی جمهوری اسلامی، عراق یعنی جمهوری اسلامی، سوریه یعنی استان سیوپنجم ایران، کارگزار نظام مشکل دخالت و جنایت در کشورهای دیگر را نداشت و بهفکر انکار «رابطه تشکیلاتی» با آنها نبود.
وقتی قاسم سلیمانی سازماندهی نیروهای مورد حمایت نظام را پیش میبرد و بسیج نیرو و پول برایشان میکرد و هفتهها و ماهها در سوریه و لبنان جولان جنایت میداد، این کارها بدون «رابطه تشکیلاتی» پیش برده میشد! چطوری میشود میلیارد میلیارد پول و کامیون کامیون و حتی هواپیما هواپیما سلاح به لبنان و سوریه و یمن برد و این حجم کار و ارتباط را بدون هماهنگی و ارتباط تشکیلاتی از پیش تعیین شده، به سرانجام رساند؟
مخاطب هوشیار بهاندازهی کافی مطلع است که تمام نیابتیهای منطقهیی نظام آخوندی، زیرمجموعههای سپاه قدس بودهاند و هستند و نیازی به ادلهی مفصل برای اثبات این چرخهی تشکیلاتی نیست. هم مردم ایران، هم مردمان منطقه ــ خاصه مردم لبنان و یمن و سوریه و عراق ــ و هم دولتهای اروپایی مثل روز برایشان روشن است که این نیابتیها بدون ارتباط اداری، تشکیلاتی، لجستیکی و مالی با اتاق فکر نظام ولایی و کنترل شخص خامنهای، یک ماه هم دوام نمیآوردند و نمیآورند.
بنابراین باید اصل موضوع را دریافت: وحشت از لحظهی موعود دلخواه سرنگونی توسط مردم ایران در پیوند با تحولات سالی سرنوشتساز. اصل موضوع این است که مفتخوری از مماشات جهانی و زالوگری در سایهی معاملهگریِ تجاری ــ سیاسی برای نظام آخوندی، به پیچوتاب تند حسابرسی داخلی و بینالمللی گرفتار شده است؛ آنقدر که چشمانداز آن، بود و نبود نظام را به ساعتبهساعت تحولات آینده مشروط نموده است.
اصل موضوع که کارگزار نظام رویش را از آن برمیگرداند تا هیبتش را نبیند، همین است. باقی، داستانبافی ابلهانه پیش قاضی دادخواه زمانه است که چکش مکافات اتودینامیک جنایتگستری در منطقه را بر میز حسابرسی کوبیده است. به این میگویند «آینهی دق»!