با گذشت یک ماه از آغاز قیام آبان، نتیجهگیریهای استراتژیکی و مهمی با این قیام مهر اثبات خورد. از جمله تداوم قیام، پتانسیل انقلابی جامعه، محک خوردن صحت استراتژی ارتش آزادی و کانونهای شورشی و... در اینجا میخواهیم تنها بر یکی از آنها، یعنی بر «تداوم قیام» تمرکز کنیم.
اولین واقعیت، تداوم قیام
طی این مدت هر یک از سردمداران و ایادی رژیم که لب میگشاید یا قلم بر کاغذ میگذارد تا حرفی جدی و نه فقط تبلیغاتی، دربارة قیام بگوید یا بنویسد، بهتلویح یا تصریح، وحشتش از تداوم قیام و موج بعدی قیام را بیان میکند.
این همان واقعیت مهمی است که مقاومت ایران و رهبر مقاومت همواره بر آن پای فشرده. مسعود رجوی در اطلاعیه شمارة۱۱ (به تاریخ ۱۲آبان ۹۷) بهروشنی گفت: «از فردای قیام دیماه ۹۶ گفته بودیم که این قیام تداوم دارد، گسترش و عمق پیدا میکند. با مقاومت سازمانیافته، پیوند و پشتوانه دارد. رژیم در برابر آن هیچ راهحل و برونرفت و برگبرنده ندارد.
از اینرو «برخلاف قیامهای پیشین، هر گونه برونرفت جدی و واقعی، چه در زمینهٴ اقتصادی و چه در زمینهٴ سیاسی و بینالمللی،بهمعنی نفی پایهها و موجودیت رژیم ولایت است. بر سر شاخ نشستن و بن بریدن است. ولیفقیه برای جمع کردن این قیام، ناگزیر از حل تضادهایی است که اگر بهآن مبادرت کند (اعم از اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و امنیتی) راهگشای سرنگونی خود اوست».
این پیشبینی که بر اساس دادههای متعدد سیاسی و اقتصادی اجتماعی و متکی بهقانونمندیهای متقن سیاسی و استراتژیک بود، یک سال بعد در روز ۲۵آبان ۹۸ فعلیت یافت؛ خلیفة ارتجاع برای علاج خفگی اقتصادی خود و با پشتگرمی نهادهای امنیتی و اطلاعاتی و سرکردگان نیروهای سرکوبگر نظامش که بهاو اطمینان میدادند همه چیز را تحت کنترل دارند و با بسیج و آمادگی تمام عیار نیروها، قادرند هر حرکتی را در نطفه خفه کنند، بزرگترین خطای (البته ناگزیر) خود را مرتکب شد و با افزایش ۳برابری قیمت بنزین جرقه بهانبار باروت خشم و کین مردمی زد که کارد بهاستخوانشان رسیده است. با بهراه افتادن سیل بنیانکن قیام، ولی فقیه خونآشام ارتجاع خطای دوم استراتژیک خود را مرتکب شد و دستور سرکوب و کشتار بزرگ را صادر کرد و خودش هم در دومین روز قیام صبح زود بهصحنه آمد تا هم با تأیید افزایش قیمت بنزین و هم با علنی کردن دستور کشتار، رژیمش را که از درون در معرض شکافته شدن قرار گرفته بود، نجات دهد. اما با خونین شدن قیام، نابودی محتوم رژیم خود را امضا کرد. پس از قیام آبان و بخصوص پس از کشتار هزاران تن از مردم معترض، همه چیز در معادلات ایران و حتی در معادلات بینالمللی، در هر آنچه مربوط بهایران است، بهکلی دگرگون شد و معادلات جدیدی شکل گرفت. دیگر نه رژیم، رژیم دیروز است و نه مردم، مردم دیروز! مردم و مقاومت ایران با بهای سنگین و خونین بهجهشی عظیم و بازگشتناپذیر دست پیدا کردند و دیگر هیچ چیز بهقبل از ۲۵آبان برنمیگردد.
رونق بازار تحلیلها و هشدارها
در روزهای اخیر بازار تحلیلها و چارهجوییهای باصطلاح کارشناسانه هم گرم است. در همین رابطه روزنامه ایران (۲۸آذر) ارگان دولت روحانی مینویسد:« جامعه شناسان وپژوهشگران در نشستهای متعددی که این روزها برگزار میشود، سعی میکنند تصویری از وضعیت جامعه، نمایی از اعتراضات آبان ماه و چشماندازی از آینده کشور ارائه دهند».
در همین رابطه تعدادی از کارشناسان حکومتی که خود را اصحاب علوم اجتماعی نامیدهاند، در نشستی تحت عنوان «منطق اعتراضات اجتماعی آبان ۹۸» بهبررسی این قیام و علل و زمینههای آن پرداخته و رهنمودهایی هم بهسران رژیم دادهاند، در قسمتی از این نشست که در رسانههای حکومتی (۲۸آأذر) منعکس شده، یکی از کارشناسان بهنام محبیان، بهقول خودش زنگها و آژیرهای خطر را بهصدا درآورده و هشدار داده است: « جامعه ما (بخوانید نظام) هم اکنون روی «بمب اجتماعی» قرار داشته که هر لحظه احتمال انفجار آن وجود دارد. نباید از کنترل آن پدیده با هر روشی خوشحال باشیم... بلکه باید منتظر وضعیت شدیدتر از این باشیم. وقوع این اعتراض ها درحال نزدیکتر شدن بهیکدیگرند و مسئولین باید در این زمینه بسیار هشیار عمل کنند». او هشدار میدهد که در آبان۹۸ نسلی بهصحنه آمدند که «احساس می کنند چیزی برای از دست دادن ندارند و بهسمت خشونت و درگیری می روند و در اعتراضات دفعات آتی که امیدواریم رخ ندهد و مدیریت شود، ممکن است خشونت بیش تر شود».
این که دفعات آتی و موج بعدی حتماً مهیبتر و بنیانکنتر خواهد بود، ترجیعبند همة هشدارهاست.
دامنة این هشدارها از کارشناسان فراتر رفته و بهمجلس ارتجاع نیز کشیده است و در جلسات اخیر مجلس، پیوسته شاهد تندتر شدن هشدارها بخصوص پس از آگاهی مردم از ابعاد دهشتناک کشتار قیام کنندگان بودهایم، امری که غیظ خلیفة ارتجاع و ایادی نزدیک بهاو را در پی داشته است. از جمله آخوند جعفر منتظری که این روزها مرتب بهصحنه میآید تا بهنیابت از خلیفة ارتجاع یا برای جوانان ونیروهای قیام، یا برای نیروها و ایادی هراسان درون نظام خط و نشان بکشد،گفته است: «آن کسی که مطالب آن چنانی را پشت تریبون مجلس یا در فضای مجازی یا در مطبوعات می گوید اگر خودش در این حوادث آسیب دیده بود این چنین حرف می زد؟... چرا بی انصاف و حق ناشناس هستید؟...». اما لب حرف دادستان کل خامنهای هم این است که «دشمن برای نیل بهاهداف خودش دست بردار نیست، ۴۰ سال است دست بردار نیست و بعدازاین نیز نخواهد بود».
دینامیسم اصلی قیام
یک کارشناس علوم اجتماعی دیگر طی نامهیی بهخامنهای که آن را در فضای مجازی و سپس در رسانههای حکومتی علنی نموده و طی آن تلاش کرده خامنهای را متوجه وضعیت انقلابی در حال حاضر بکند؛ در همان اول نامه، حرف آخر خود را در لفافه بهخامنهای زده و نوشته است: «محمّدرضا پهلوی که در ماههای نزدیک بهسقوط نظام سلطنت، ۸جلسه با احسان نراقی بهمشاوره پرداخته بود... در صدر اولین جلسه از او پرسیده بود: این اغتشاش و تحریکی که دارد عمومیّت مییابد از کجاست و چه کسی پشت آن قرار دارد؟ نراقی برخلاف انتظار او فوراً پاسخ گفته بود: اَعلیحضرت خود شما!». صرفنظر از صحت این حکایت که راوی آن خود احسان نراقی است، اما کارشناس مربوطه خواسته در قالب آن بهخامنهای بفهماند که دینامیسم قیام در وهلة اول خود او و خواست عموم مردم برای نفی او و استبداد سیاه ولایت فقیه است و ارتش عظیم بیکاران و محرومان که با شعار مرگ بر خامنهای و مرگ بر اصل ولایت فقیه بهصحنه آمده، همچون قیام کنندگان بهمن ۵۷، بهچیزی کمتر از سرنگونی و جمع کردن بساط ولایت فقیه قانع نیست. این همان چیزی است که رهبر مقاومت در پیام شماره ۱۷ (۴آذر ۹۸) بر آن تأکید کرده و در پاسخ بهلاف و گزافهای احمقانة سرکردگان سپاه خامنهای که از جمع کردن قیام طی ۴۸ساعت دم زده بودند، گفت: ««قیام و شورش برای سرنگونی و حاکمیت جمهور مردم ایران جمع شدنی نیست. بهخلیفه و پاسدارانش باید گفت، زمان تکثیر و گسترش و پهن کردن کانونها و محلهها و شهرهای شورشی است، نه جمع کردن! آنچه در برنامه و دستور است، جمع کردن تمامیت نظام ولایت و اذناب آن است».