از شواهد سیاسی اخیر اینطور بهنظر میرسد که هشدارها و اعلام خطرها نسبت به وضعیت رژیم خیلی اوج گرفته و شامل بالاترین مقامهای رژیم هم شده است.
در حالی که هم خامنهای و هم روحانی میگویند که از حرفهای ناامیدکننده باید خودداری کرد و پروپاگاندای امیدبخش لازم است و پیوسته بر امیددرمانی تأکید میکنند، چرا باز شاهد این هستیم که مهرهها و مقامهای رژیم از هر دو باند با این هشدارها و اعلام خطرها در واقع در جهتی معکوس حرکت میکنند؟
واقعیت اینکه شدت و حدت واقعیتهای سرسخت جایی برای امیددرمانی روحانی و پروپاگاندای خامنهای باقی نگذاشته و واقعیتها از هر طرف بیرون زده و فوران میکند. بنابراین در برابر این امیددرمانی واهی کسانی هم هستند که میگویند این شیوه در یک قدم بعد به ضد خودش تبدیل میگردد و بیاعتمادی و ناامیدی مردم را تشدید میکند.
مشابه این نکته را صادق زیباکلام اخیراً گفته است.
حرف یکی از اعضای مجلس ارتجاع به نام محمود صادقی از باند اصلاحطلب نیز در همین دستگاه است او اخیراً با اشاره بهشدت وخامت اوضاع، گفت: «به دولتمردان میگویم چرا مردم را در خواب نگه میدارید؟ باید هشدار دهیم که روزهای سختی را پیشرو داریم. در ماههای پیشرو با کسری بودجه کمسابقه مواجه هستیم و باید ببینیم نظام چگونه با این شرایط مواجه میشود».
شرایط حساس و وضعیت خطیر
این واقعیتهای سرسخت که در صحبتهای جهانگیری، معاوناول روحانی هم بهعنوان شرایط حساس و خطیر این روزها به آن اشاره شده بود، چیست؟
روشن است که در آستانهٔ دور جدید تحریمها یک بحران حاد اقتصادی، سختتر از بحران کنونی در راه است.
جهانگیری در این مورد گفته است:
«شرایط فعلی محصول عوامل اقتصادی نیست. هر کس درباره شرایط کشور صحبت میکند نهادها و آثار اقتصادی را پیش میکشند و سعی میکنند بگویند شرایط فعلی بهخاطر وضعیت اقتصاد است.
ما دچار فرسایش سرمایههای اجتماعی شدهایم که از فرسایش اقتصادی زیانبارتر هست. وقتی سرمایههای اجتماعی دچار آسیب میشود شما هر سیاستی هم که تدوین کنید آن پاسخی که میخواهید را نمیگیرد وقتی سیاستها با امید مردم هم جهت نباشد جواب نمیدهد».
راغفر، اقتصاددان حکومتی هم از سوی دیگر خطاب به مسئولان تصریح کرد:
«امروز شاهد وضعیت بحرانی هستیم که بهنظر من فراتر از بحران است، اخطار میدهیم مانع بروز فاجعه شوند».
یا در ارتباط به بحران FATF اگر چه شورای FATF مهلت رژیم را ۴ماه دیگر تمدید کرد اما این برای رژیم بهمعنی تمدید ۴ماه دیگر جنگ و جدال بیپایان باندهای رژیم است که نتیجه آن فرسایش بیشازپیش ولیفقیه و رژیم است و مطمئناً طی این مدت، تضادهای رژیم بیشازپیش بر سر پیوستن به این کنوانسیون اوج خواهد گرفت و رژیم را دچار تنش و تشنج بیشتری خواهد کرد.
موافقان و مخالفان امیددرمانی
به این ترتیب آیا میتوان گفت که جدای از تقسیمبندی باندی که همیشه داشتیم، یک تقسیمبندی جدیدی حول دو روش شکل گرفته و آن هم این است که یک عده روی امیددرمانی تأکید میکنند یک عده هم میگویند باید به مردم گفت که اوضاع از چه قرار است و مردم را باید هوشیار کرد؟
پاسخ البته منفی است. کماکان باندها و منافع آنها سر جایش است، مثلاً در همین روزها شاهد هستیم که باندها بر سر مسائل مختلف با هم درگیرند. در ارتباط با حرفهای جهانگیری که گفته بود بهخاطر ایران(یعنی حفظ نظام) همه با هم باشیم. مهدی کوچکزاده خطاب به جهانگیری گفت:
«آن زمان که برای لاپوشانی بیعرضگیهایتان ناجوانمردانه هر تهمت و توهینی را که خود شایسته آن بودید، همراه با مشتی احمق و سادهلوح، نثار دولت احمدینژاد کردید، باید میدانستید که مردم با کسی عقد اُخوت نبستهاند اگر راست میگویید و میتوانید از شهوت قدرت و مقام، دل بردارید، دست از کاری که صلاحیت و شایستگی و عرضه آن را ندارید بشویید و با عذرخواهی از پیشگاه ملت، خصوصاً مردمی که به شما رأی دادند و به جای امید، خیانت دیدند، بروید و مشغول کار دیگری بشوید»!
از طرف دیگر باند اصلاحطلب با ایما و اشارهای که رفتهرفته صریحتر میشود علت این بحرانها را وجود ولیفقیه میدانند و مثلاً راغفر میگوید:
«متهم اصلی نظام تصمیمگیری اساسی است. آنها که نرخ ارز را تعیین میکنند و تصمیم میگیرند منابع نفت کجا مصرف شود. تسهیلات بانکی را با چه نرخی به چه کسی بدهیم. امکانات را به چه کسی بدهیم». روشن است که مخاطب اصلی این حرفها شخص خامنهای است!
ازهمگسیختگی درونباندی
اینک شدت بحرانها آنچنان بالا گرفته که باعث تفرق و ازهمگسیختگی در درون باندها شده است.
آنها در زمینههای مختلف با هم درگیرند از اقتصاد تا امور سیاسی و اجتماعی، بهعنوان نمونه استعفای آخوندی، وزیر مسکن و شهرسازی روحانی، قابلتوجه است که در استعفانامهاش به اختلافات عمیق خود با روحانی اشاره کرده و میگوید:
«در ارتباط با سیاست دخالت حداکثری دولت در بازار و روش ساماندهی امور اقتصادی بهلحاظ شرایط موجود کشور نیز امکان هماهنگی ندارم».
در باند خامنهای هم شاهد هستیم که چطور یقه خود خامنهای را میگیرند که چرا در مورد FATF و سایر مسائل تعیینتکلیف نمیکنی و مشکل را حل نمیکنی و چرا استخوان لای زخمی باقی گذاشتهای؟! برآیند این تضادها و این وضعیت تضعیف و ازهمگسیختگی بیشازپیش نظام است که در آستانه آغاز دور جدید تحریمها، رژیم را نه یک گام بلکه چند گام دیگر به سرنوشت محتومش نزدیکتر میکند.
به این ترتیب روشن میشود بحرانها آنچنان شدت یافته که حتی باعث ازهمگسیختگی باندها در درون خودشان شده است. در چنین شرایطی تنها چیزی که هیچ اثری ندارد همین راهکارهای مهمل «امیددرمانی» و «پروپاگاندای حکومتی» است که خامنهای و روحانی به یکسان بر طبل آن میکوبند.