آخرین روز از اولین ماه بهار ۹۷ در شرایطی پایان یافت که یک شعار کوبنده از طریق فضای مجازی در سراسر ایران طنینانداز شد: «وای به روزی که مسلح شویم». منشأء و سرچشمه شعار بهصورت حیرتانگیزی در مصلی نماز جمعه کازرون قهرمان بود، وقتی که مردم دلیر این خطه از میهن در جمعیتی فشرده فریاد میزدند «وای به روزی که مسلح شویم».
این شعار در گرماگرم انقلاب ضدسلطنتی سال ۵۷ و در اوج سرکوب وحشیانه مردم توسط نیروهای گارد و ساواک شاه خائن بهوسیلهٔ تودههای مردم سرکوبشده خلق شد. در آن سالها گرچه جنبش انقلابی ضربه خورده بود و رهبران آن شهید شده یا در زندانها بودند، اما مردم همینکه جرأت کردند لب به اعتراض باز کنند، الگویشان همان مبارزه قهرآمیز و سمبلشان همان پیشتازان مبارزه انقلابی مسلحانه بود.
تظاهرات در آن روزها در حقیقت پژواک صدای رزم «مجاهدان» و انقلابیون پیشتاز بود که حالا از زبان تودهها بهگوش میرسید. همان مردمی که وقتی کار بالا گرفت، شعارش این بود که: تنها ره رهایی، راه مجاهدین است؛ رهبران، ما را مسلح کنید؛ و وای به روزی که مسلح شویم.
شعارهای انقلاب ۵۷
در شروع قیام سال ۵۷ مردم که در طول قیام اغلب بهطور خودبهخودی عمل کرده بودند، کمکم دریافتند که برای تنظیم رفتارها و اعمال خود در برابر دشمن، بهشعارهای ویژهیی نیاز دارند. دریافتند که باید در زمینههای گوناگون مثل اتحاد و اعتصاب و تظاهرات و تهییج و دعوت بهمبارزه و مقاومت و براندازی و روحیهدهی و جلوگیری از تفرقه و نفاق و غیره دستبهکار شده شعارهایی طرح کنند. بههمین سبب شعارهایی به ترتیب زیر ساخته شد:
تشکل، کلید پیروزی ماست، اتحاد، ضامن پیروزی ماست
اعتصاب، اعتصاب، مدرسه انقلاب
در دوران قیام ۵۷ تودههای مردم که از تاکتیکها و شیوههای مسالمتجویانه آخوندها و در رأس آنها خمینی، بهستوه آمده بودند همراه با گسترده شدن جنبش و تشدید فشار رژیم شاه و کشتارهای روزافزون ساواک و نیروهای گارد، رفتهرفته شروع به درخواست اسلحه کردند و از آمادگی خود برای مسلح شدن سخن گفتند. جنبش انقلابی هر لحظه بر آگاهیهای توده مردم میافزود و آنان را متوجه دستهای خالیشان میکرد. کشتارهای رژیم سبب شد که مردم ستمدیده ضرورت اعمال قهر را هر چه بیشتر درک کنند. شعارهای درخواست سلاح رشد چنین اعتقادی را نشان میداد: وای به روزی که مسلح شویم.
در همین جهت تاکتیکهایی که خود مردم روزبهروز بکار میگرفتند، در مرحله پایانی قیام تهاجمیتر میشد. در آن شرایط تاریخی و اعتلای انقلابی، زمینه رشد آگاهی فراهم شده بود. بههمین سبب سرکوب تودهها توسط نیروهای گارد نیز خود به عاملی جهت ارتقاء آگاهی تبدیل شده بود. شعارهای این دوره عبارت بود از:
نیایش شبانه، جنگ مسلحانه
میکشم، میکشم، آن که برادرم کشت
مشت گره کردهٔ ما، روزی مسلسل میشود
تنها ره رهایی، مسلسل مجاهد و فدایی
تنها ره رهایی، جنگ مسلحانه
ارتش خلقی بهپا میکنیم، میهن خود را رها میکنیم
و شعار ترکی:
اولسوقدا گلولیه نشانه، پیکار الیروخ مسلحانه (اگر آماج گلولهها قرار بگیریم، مسلحانه پیکار خواهیم کرد)
در نتیجه تاکتیکها و اقدامات و شعارهای مسلح شدن، برخوردهای پراکندهٔ گروههای مسلح مردمی با عناصر و عوامل دشمن رو به فزونی گذاشت. تا اینکه قیام مسلحانهٔ بهمنماه رخ داد و مردم اسلحه بهدست آوردند.
در حکومت ولایت فقیه
اما بعد از سرقت حاکمیت مردم توسط خمینی در بهمن ۵۷ و با روی کار آمدن حکومت آخوندی و طی ۴دهه حاکمیت ظلم و استبداد ولایت فقیه بهدلیل ستم و جنایت افسارگسیخته دیکتاتوری آخوندی، شعار وای به روزی که مسلح شویم همچون آتشی زیر خاکستر هیچگاه تازگی و ضرورت خود را از دست نداد و گهگاه در خیزشها و اعتراضات مردمی در چهارسوی میهن اسیر هر چه رساتر پژواک یافت.
در همین قیام بزرگ دیماه ۹۶ بود که قیامکنندگان در اهواز شعار دادند وای به روزی که مسلح شویم، در زنجان شعارهای «میجنگیم، میمیریم، ایران رو پس میگیریم» سرداده شد. در قم، جوانان دلیر شعار دادند «ما بچههای جنگیم، بجنگ تا بجنگیم» و…
تودههای انقلابی البته به صرف دادن شعار برای جنگ با رژیم بسنده نکردند. آنها در هر کجا که توانستند، در ایذه، کرمانشاه، اراک، اهواز، اصفهان، دورود، مشهد و قهدریجان به مراکز بسیج و پلیس و فرمانداریها و خودروی نیروهای سرکوبگر حمله بردند. آنها بسیاری از این مراکز سرکوب را به آتش کشیدند.
یک تشابه تاریخی
یک تشابه خیرهکننده بین امروز و دیروز وجود دارد. اگر امروز آخوندهای ضدبشر و دزد و غارتگر از شعار وای به روزی که مسلح شویم مردم شجاع کازرون و اهواز و اصفهان و کردستان و دیگر شهرهای بپاخاسته میهن اینچنین بر دلشان ترس و وحشت افتاده است، این موضوع تازگی ندارد. چرا که درست عین همین وضعیت در سال ۵۷ اتفاق افتاد و آن روز هم خمینی و آخوندهای خمینیصفت از این شعار مردم به وحشت افتادند. خمینی هیچگاه در برابر دیکتاتوری شاه حکم جهاد نداد. چرا؟ چون خوب میدانست که این کار قیمت میخواهد و او و همه آخوندهای مرتجع ولایت فقیه و همه لات و لمپنهایی که بعداً همگی پاسدار و بسیجی شدند، اهل پرداخت قیمت نیستند. چون خمینی خوب میدانست دستبردن به سلاح جهت مقاومت و ایستادگی در برابر سرکوب، مبارزه را هر چه بیشتر رادیکال میکند و آنوقت دیگر جایی برای او و باند ارتجاعیاش نخواهد بود. بنابراین یک نتیجه منطقی از این ۲تشابه تاریخی میتوان گرفت: ایستادگی در برابر سرکوب وحشیانه آخوندها و پاسداران و نیروی انتظامی تحتامر ولیفقیه همان مشعل فروزانی است که همه گرگهای وحشی و درنده را وادار به فرار و عجز و زبونی میکند.