وحشت از مکانیسم ماشه درد مشترک
روزنامههای حکومتی در اولین روز شهریورماه در میان انبوه بحرانهای داخلی و منطقهیی نظام، بیشترین حجم مطالب خود را به موضوع چکانده شدن ماشه تحریمها توسط آمریکا علیه رژیم اختصاص دادهاند. وجه مشترک مطالب روزنامههای هر دو باند حاکم این است که برای سرخ نشان دادن چهرهٔ مفلوک نظام، در میان استدلالهای ضدونقیض تلاش کردهاند این کار را غیرعملی و نظام را پیروز جلوه دهند. اما در میان سطور مطالبشان جابهجا ابراز وحشت از عملی بودن این روند دیده میشود.
رسالت از باند خامنهای نوشته است: «در جهان سیاست که بازی قدرت و منافع، حرف اول و آخر را میزند هر لحظه ممکن است میان قدرتهای بزرگ توافقی انجام شود و دیگران هم در نهایت مجبور به پایبندی و تبعیت از آن باشند.
از این رو، برای ما که مار گزیده تصمیمات قدرتهای بزرگ هستیم، باید که از ریسمان سیاه و سفید بترسیم».
آفتاب یزد نوشته است: «اگر مکانیسم ماشه را تا انتها آمریکاییها دنبال کنند هر چند روسیه و چین زیر بار نخواهند رفت، اما اروپا در عمل تبعیت میکند و مابقی جهان نیز جرأت تخطی ندارند».
آرمان هم نوشته است «آیا آمریکا با توجه به ابهامهای حقوقی مربوط به فعال کردن مکانیسم ماشه، موفقیت خود را در شورای امنیت مسجل میداند؟یا اینکه به عمد در پی ایجاد بحران در شورای امنیت است تا با فلج کردن آن، فرصت و بهانه لازم را برای پیشبرد سیاستهای یکجانبه خود بهخصوص منطقه خاورمیانه به دست آورد؟ یا اینکه درصدد ایجاد فضایی پرفشار و متشنج است تا شرکای دیگر آن در شورای امنیت، مجبور به ارائه طرحهای میانجیگرایانهای شوند که ایران را عملاً به پای میز مذاکره مجدد درباره برجام بکشاند؟». این مقاله در انتها نتیجه گرفته است: «هر سه این سناریوها محتمل است».
چشم انداز نظام در ضرب فقر و فساد و ناکارآمدی
از به گل نشستن بورس و بحران مسکن بگیرید تا بحران صادرات که در روزنامههای رسالت و حمایت مطرح شده، تا انزوای رژیم در عراق و لبنان که در روزنامههای کیهان و رسالت دیده و ستاره صبح دیده میشود. بخشی از بحرانهای روز نظام هستند. در زمینه اقتصادی اعتماد نوشته است: «تجمیع نقدینگیهای کشور با فرض بازگشت تحریمهای سازمان ملل، تاثیرات عمیقتری بر بخشهای حقیقی اقتصادی خواهد گذاشت. در کنار این شرایط اگر سازوکار FATF همچنان مورد پذیرش واقع نشود، اثرات بر شاخصهای اقتصادی نه به واسطه تحریمها که سیاستهای نادرست ممکن است دوچندان شود».
همدلی با اشاره به چپاولهای بنیاد موسوم به مستضعفان نوشته است: «این بنیاد عریض و طویل به ابزاری برای ثروتاندوزی برخی از افراد متمول جامعه تبدیل شده است.
موضعگیری فتاح و عذرخواهی وی نمیتواند بر واقعیت موجود که همان چنبره زدن برخی از افراد بانفوذ بر دارایی این بنیاد که قرار بود از آن مستضعفان باشد، پرده افکند.
مثال روشن این ادعا داستان روستای «ابوالفضل» از توابع استان خوزستان است، که این روزها خبرساز شده است.
ساکنان این روستا بیش از ۳۰سال است که در آنجا سکونت دارند، اما از یک سال پیش بنیاد مستضعفان با ادعای تملک و حق مالکیت اراضی این روستا، اهالی آن را مجبور به تخلیه خانههای خود و ترک روستا کرده است».
مستقل هم عقبنشینی فتاح از فاشگوییش را مورد حمله قرارداده و نوشته است «تغییر صد و هشتاد درجهای در موضعگیری فرد منتقد باعث گردید که نه تنها در جامعه بر میزان بیاعتمادی افزوده شود که این رفتار خود ملعبه دشمنان نظام گردید و از قبل این نوع برخورد صدها شیطنت دیگر را در فضای رسانهیی شاهد شدیم».
و موضوع آخر ادامه پیامدهای فساد در دستگاه ورزشی تحت حاکمیت آخوندها و موضوع دستمزد نجومی مربی خارجی است که همهٔ روزنامهها به آن پرداختهاند. آرمان بهنقل از یک بازیکن سابق فوتبال در مورد فساد در فوتبال رژیم نوشته است: «دستگاههای نظارتی میدانند بازیکنان با چه پولهایی از یک تیم به تیم دیگری منتقل میشوند و در پشتپرده چه پولهای هنگفتی جابهجا میشود.
در فوتبال ایران گروههای مافیایی وجود دارند که از همه اقشار به سود خود استفاده میکنند. این مافیای گردن کلفت نیز در نقطهای از فوتبال ایران دارای ابزارهای خاص خودش است. این مافیای فوتبالی در مطبوعات، برنامههای تلویزیونی، بازیکنان، مدیران و حتی هواداران نفوذ دارد و برنامههای خود را اجرا میکند».