ایرنا خبرگزاری رسمی رژیم اعلام کرد، هند روز دوشنبه مدیریت بندر چابهار را برعهده گرفت و عملیات تجاری هند با پهلوگیری یک کشتی باری قبرسی حامل ذرت در بندر چابهار آغاز شد.
ایرنا افزود: «این اولین بار است که هند مدیریت یک بندر در خارج از مرزهای خود را به عهده میگیرد».(ایرنا ۱۷دی ۹۷)
روز ۱۸دی ۹۷ ظریف، وزیر خارجه آخوندها، برای یک سفر ۳روزه و بستن قراردادهای مربوط به واگذاری بندر چابهار به یک شرکت هندی به این کشور رفته است.
تلویزیون رژیم در یک گزارش خبری دربارهٔ سفر ظریف به هند گفت: «وزیر امور خارجه کشورمان در نخستین روز از سفر خود به هند ابتدا با نیتین گادکاری وزیر حملونقل و کشتیرانی هند دیدار کرد. در این دیدار دو طرف علاوه بر شرایط روابط دوجانبه برای بهبود روابط اقتصادی بهویژه در حوزهٔ حملونقل، کشتیرانی و توسعهٔ بندر چابهار و روابط بانکی گفتگو کردند.
وزیر خارجه در پاسخ به سؤالی درباره SPV گفت: اروپاییها تلاش کردهاند اما در حد انتظار ما نتوانستند پیشرفت کنند. ما به همکاری با اروپا از طریق SPV ادامه میدهیم اما منتظر آنها نمیمانیم و برای تأمین منافع مردممان ما با شرکای سنتی خود مثل چین، هند و روسیه همکاری میکنیم».
اظهارات ظریف نشان ناامید شدن نظام آخوندی از اروپا و از سازوکار اروپایی است و گویای این است که روی آوردن به هند نتیجه این ناامیدی است. اما ظریف نکات دیگری هم گفت که تلویزیون حکومتی به آنها اشاره نکرد.
به گزارش خبرگزاری سپاه پاسداران خبرنگاران از ظریف پرسیدهاند که آیا قرار است به ازای سرمایهگذاری هند در چابهار گاز ارزان در اختیار آنها قرار گیرد؟ ظریف پاسخ داده است که پرونده این بحث با طرفهای هندی باز است اما تمایل ندارم که رسانهای کنم».(خبرگزاری فارس ۱۸دی ۹۷)
علت عدم تمایل ظریف به رسانهای کردن موضوع و پیش بردن مخفیانهٔ این طرح آن است که برخی مهرههای نظام مانند قاضیپور، از اعضای مجلس ارتجاع، واگذاری بندر چابهار تنها بندر اقیانوسی ایران به هند را یک اقدام وطنفروشانه و در عداد قراردادهای ننگین گلستان و ترکمانچای میدانند.
در همین رابطه یکی از اعضای مجلس ارتجاع به نام علی کرد در شهریور ۹۵ طی مصاحبهای با سایت مجلس واگذاری بندر چابهار را تاراج بیتالمال توصیف نمود و با تأکید بر اینکه با واگذاری مناطق استراتژیک خود به خارجیها شغل برای اتباع بیگانه ایجاد خواهیم کرد، گفت: «واگذاری بندر چابهار به هندیها و قبل از آن به افغانها نه تنها رشد اقتصادی را در پی نداشته و نخواهد داشت بلکه مشکلات ما را دوچندان خواهد کرد».
او تصریح کرد: «تخریب سواحل جنوب شرقی کشور تبعات آشکار این نوع تصمیم است... در واگذاری بندرچابهار به هندیها اشتغال، اقتصاد پایدار و همچنین منافع کشور فدا شده است».(خبرگزاری مجلس ۲۱شهریور ۹۷)
خبرگزاری ایرنا در تاریخ ۲۰آبان ۹۷ نوشت: «واگذاری بندر چابهار بر مبنای قراردادهایی انجام میشود که در سال ۹۵ میان سازمان بنادر و دریانوردی ایران و سرمایهگذار هندی منعقد شده بود و فقط شامل واگذاری اپراتوری بندر میشد؛ اما برخی رسانههای مخالف دولت، واگذاری بندر را قرارداد ترکمانچای لقب دادند و نوشتند این اقدام مایهٔ فلاکت است و آن را در ردیف وطنفروشی دانستند که اگر یک انسان وطندوست از شنیدن خبر آن بمیرد، مرگ بر او رواست».
ملاحظه میشود که این قرار داد آنچنان ننگین و خائنانه است که رسانهها و مهرههای حکومتی نیز آن را در عداد قراردادهای ننگین ترکمانچای و گلستان میدانند.
اما واقعیت این است که این تنها قراردادی نیست که خائنانه و در عداد قراردادهای ننگین تاریخی است، بلکه این حاکمیت ضدمردمی و ضد ملی از ابتدای روی کار آمدنش به چنین سیاستهای خائنانهای در جهت امتیاز دادن به اجانب روی آورد.
در همان سالهای اولیه رویکارآمدن نظام آخوندی، برای از دور خارج کردن نیروهای انقلابی و بهخصوص سازمان مجاهدین خلق ایران، ماجراجویی گروگانگیری دیپلماتها و کارکنان سفارت آمریکا را بهراه انداخت. اما در نهایت با خفت و خواری دهها میلیارد دلار از اموال ملت ایران را برباد داد و در همان زمان قرارداد الجزایر که منجر به آزادی گروگانها و بر باد دادن اموال مردم ایران شد، با قرارداد ترکمانچای مقایسه شد.
صرفنظر از این موضوع آنچه که در اظهارات جواد ظریف اهمیت دارد ناامیدی باند روحانی از آویختن به دامان غرب و اتحادیه اروپا و بهقول ظریف روی آوردن به «شرکای سنتی خود مثل چین، هند و روسیه» و«همکاری» با آنها و منتظر نماندن برای اقدام اتحادیه اروپا است.
این اظهارات او همخوان با سیاست نگاه به شرق علی خامنهای و باندش است و احتمالاً این وطنفروشی که در رابطه با چابهار نیز انجام گرفته بدون نظر و موافقت خامنهای نبوده است.
عناصر باند روحانی و دولتش بر این عقیده هستند که آویختن به دامان آمریکا و غرب میتواند مشکلگشا باشد، در مقابل آنها باند خامنهای و در راس آن علی خامنهای نسخه نگاه به شرق و آویختن به روسیه، چین و... را برای حل بحرانهای رژیم تجویز میکنند.
یحیی کمالیپور عضو مجلس ارتجاع در جلسه ۱۸دی ۹۷ گفت: «ای کاش در ۶سال گذشته بهجای رفتن با آمریکا و اروپا، روابط دیپلماتیک خود را با کشورهای چین و هند و روس و کشورهای همسایه برقرار میکردیم تا امروز برای دورزدن تحریمها کارمان سادهتر باشد».
در زمینه سیاست نگاه به شرق علی خامنهای روز ۲۹بهمن ۱۳۹۶ گفت: «در سیاست خارجی، ترجیح شرق بر غرب، ترجیح همسایه بر دور، ترجیح ملّتها و کشورهایی که با ما وجه مشترکی دارند بر دیگران، یکی از اولویّتهای امروز ماست».
در توجیه و تفسیر سیاست نگاه به شرق خامنهای سایت خامنهای به تاریخ ۳۰بهمن ۹۶ «شش دلیل برای ترجیح شرق به غرب» را از دیدگاه خامنهای عنوان کرد.
علیاکبر ولایتی، مشاور خامنهای هم در ۲۵شهریور ۹۷ در مصاحبه با خبرگزاری نیروی تروریستی قدس نگاه شرق خامنهای را توجیه کرد که بخشی از توجیهات او چنین است: «در حال حاضر بزرگترین مشتری خرید نفت ما چین است. این کشور نزدیک ۴۰میلیارد دلار در سال از ما نفت خریداری میکنند و بعد هم هند قرار دارد و روسیه و چین هم حضور دارند تا روند خرید نفت از ایران ادامه یاید... آن شرق که الآن درباره آن حرف میزنیم نشات گرفته از سخنی است که مقام معظم رهبری بارها و بارها فرمودند که ما باید نگاه استراتژیک به شرق داشته باشیم و در عینحال هم غرب را نفی نکردند. البته این را هم بدانید که اکنون همه دنیا نگاه به شرق دارند و...»!
سیاست باند روحانی در زمینه آویختن به آمریکا و غرب هم آنچنان آشکار است که نیازی به توضیح و تشریح ندارد.
رژیم که از آویختن به دامان غرب و اروپا، سیاست مماشات و برجام طرفی نبسته است و اکنون دست از پا درازتر روی به سوی «شرکای سنتی»! و همکاری با آنها آورده است، از زدن چوب حراج به منابع ایران برای جلب همکاری کشورهایی نظیر هند، چین و روسیه نیز طرفی نخواهد بست.
این کشورها نمیتوانند مشکل اساسی از رژیم حل کنند و مشکل اصلی رژیم در زمینه روابط خارجی نیست، مشکل اصلی حاکمیت آخوندی مردم به جان آمدهای است که با اعتراضات و قیام های خود آنرا در بنبست سرنگونی گیر انداختهاند.
اگر آویختن به شرق و غرب برای حکومت آخوندی گرهگشا بود و میتوانست آن را از بحرانها و بنبستهایش نجات بدهد اساساً به چنین وضعیتی دچار نمیشد.
حاکمیت آخوندها از روز اول بنیانگذاری همواره روابط سیاسی و مراودات تجاری خوبی با چین و روسیه و هند داشته و در زمینه رابطه با غرب هم بهرغم سیاست بهاصطلاح انتقادی غرب نسبت به آن هم در سر بزنگاهها از «امدادهای غیبی» آن بهرهمند بوده است. «امدادهای غیبی» نظیر ماجرای فرستادن کلت و کیک و انجیل توسط ریگان برای خمینی، ماجرای دریافت تسلیحات اسرائیلی، ماجرای بردن اسم مقاومت ایران در لیست تروریستی اروپا و آمریکا که فقط و فقط برای دلجویی از رژیم آخوندی بود، ماجرای مماشات دوره ۸ساله اوباما و...
بنابراین مسأله اصلی این نیست که رژیم به این بلوک دخلیل ببندد یا به آن بلوک، بلکه در شرایط کنونی بهقول معروف آب از سر آن گذشته است و وضعیت در داخل آنچنان بحرانی است و آنچنان در چنبره سرنگونی گیر کرده است که به فرض اینکه باز هم وطنفروشی بیشتری کند و چوب حراج به منابع مردم ایران بزند و شرق و غرب را هم از نعمت آن بهرهمند کند هیچ چارهای جز سرنگونی محتوم ندارد. مردم معترض و قیامکننده، کانونهای شورشی و مقاومت سازمانیافته ایران است که رژیم را دچار بحران سرنگونی کرده است. آنها هستند که حرف اول و آخر را در رابطه با سرنوشت محتوم رژیم یعنی سرنگونی میزنند.
این در شرایطی است که در زمینه روابط خارجی هم دوران مماشات به سرآمده و طرفحسابهای خارجی و آنها که باید بفهمند فهمیدهاند که ناگزیرند فاتحه این رژیم را بخوانند.
بنابراین حاکمیت آخوندی از چنین مروادات خائنانه و وطنفروشانهای نتیجهای عایدش نخواهد شد جز این که بهطور مضاعف مورد نفرت مردمی قرار بگیرد که خواهان سرنگونی آن هستند.