رافائل گروسی، رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی، روز پنجشنبه دوم اسفند، در کنفرانس خبری خود در توکیو اعلام کرد که توافق برجام یک پوسته توخالی است و کارآیی خود را از دست داده است.
او افزود: «برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) در رابطه با برنامه هستهای ایران منسوخ شده و جستجوی یک چارچوب جدید برای توافق با ایران ضروری است.»
این سخنان حاکی از آن است که جهان دیگر امیدی به احیای این توافق ندارد و مسیرهای جایگزین، از جمله فعال شدن «مکانیزم ماشه»، در حال بررسی و اجرایی شدن است.
یک چرخش آشکار در مواضع آژانس
گروسی علاوه بر اعلام مرگ رسمی برجام گفت: «ایران باید اثبات کند بهدنبال تسلیحات هستهای نیست».
بیان این جمله از سوی عالیترین مقام نظارتی هستهای سازمان ملل، بیانگر آن است که حتی آژانس که همواره در تعامل دیپلماتیک با سوداگریهای اتمی این رژیم سنگ تمام میگذاشت، دیگر هیچ امیدی به بازگشت فاشیسم دینی به تعهداتش ندارد.
این موضعگیری زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که آن را در کنار گزارش ۲۶بهمن گروسی قرار دهیم، جایی که وی نسبت به افزایش ۷برابری حجم تولید ماهانه اورانیوم ۶۰درصدی از سوی فاشیسم دینی هشدار داد و تأکید کرد که ایران تا چند هفته دیگر بیش از ۲۵۰کیلوگرم از این ماده را در اختیار خواهد داشت. این میزان از غنیسازی که بسیار فراتر از نیازهای غیرنظامی و صلحآمیز است، علامت آشکار حرکت خامنهای و پاسداران او به سمت توانایی تولید سلاح هستهای است.
مکانیزم ماشه چیست و چرا در حال فعال شدن است؟
«مکانیزم ماشه (Snapback Mechanism) یکی از بندهای مهم قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل است که در سال ۲۰۱۵ بهعنوان بخشی از توافق برجام تصویب شد. بر اساس این بند، اگر یکی از اعضای موافقتنامه برجام تشخیص دهد که فاشیسم دینی حاکم بر ایران از تعهدات خود در برجام تخطی کرده است، میتواند روندی را آغاز کند که در نهایت به بازگشت خودکار تحریمهای بینالمللی علیه آن منجر خواهد شد.
با توجه به گزارشهای اخیر آژانس و نقض مکرر محدودیتهای هستهای از سوی این رژیم، بهنظر میرسد که مکانیزم ماشه در حال فعال شدن است.
سخنان جدیدگروسی، مبنی بر پایان توهم برجام، زمینهساز آغاز این روند خواهد بود. کشورهای اروپایی که تاکنون با مماشات و امید به احیای توافق، از اقدامات سختگیرانه خودداری کرده بودند، اکنون دیگر دلیلی برای ادامه این سیاست نمیبینند. آمریکا نیز که در دوره ریاستجمهوری بایدن تلاش کرد ایران را به میز مذاکره بازگرداند، اکنون با واقعیت شکست این راهبرد مواجه شده است.
پیامدهای فعال شدن مکانیزم ماشه
فعال شدن مکانیزم ماشه، چندین پیامد اساسی برای فاشیسم دینی خواهد داشت:
تحریمهای سازمان ملل ذیل منشور هفتم شامل ۶قطعنامه که با تصویب برجام لغو شده بودند، از جمله تحریمهای تسلیحاتی، مالی و بانکی دوباره بازگشته و اعمال خواهند شد.
علاوه بر تحریمهای سازمان ملل، کشورهای غربی و حتی برخی کشورهای منطقه احتمالاً فشارهای دیپلماتیک، اقتصادی و امنیتی بیشتری علیه این رژیم اعمال خواهند کرد.
با افزایش احتمال دستیابی ایران به سلاح هستهای، کشورهای منطقه که پیشتر نیز نگرانیهای شدیدی نسبت به برنامه هستهای ایران داشتند، ممکن است اقدامات پیشگیرانهای را در دستور کار قرار دهند.
اقتصاد ورشکسته آخوندی که هماکنون نیز تحت فشار شدید تحریمها و سوءمدیریت داخلی قرار دارد، با بازگشت تحریمهای سازمان ملل، دچار سقوط آزاد بیشتری خواهد شد.
احتمال اقدام نظامی علیه رژیم افزایش خواهد یافت.
منشور هفتم سازمان ملل متحد
منشور سازمان ملل متحد یک معاهده حقوقی الزامآور است که همانند سایر معاهدات بینالمللی، تعهداتی را برای دولتهای عضو ایجاد میکند.
این منشور، صلاحیت شورای امنیت را در زمینه حفظ صلح مشخص کرده و این نهاد را مجاز میداند که هرگونه تهدید علیه صلح، نقض آن یا اقدام تجاوزکارانه را شناسایی کرده و به منظور تأمین صلح و امنیت بینالمللی اقدامات نظامی و غیرنظامی لازم را اجرا کند.
چنانچه کشوری بهعنوان تهدید صلح شناخته شده و ذیل ماده ۴۱ فصل هفتم قرار گیرد، از سوی دیگر کشورهای عضو با تحریمهای سیاسی، اقتصادی، ارتباطی و حتی محدودیتهای نظامی مواجه خواهد شد. در صورتی که شورای امنیت بر اساس ماده ۴۲ فصل هفتم قطعنامهای علیه یک کشور تصویب کند، اقدامات نظامی علیه آن کشور مشروعیت خواهد یافت. از اینرو، دولتها همواره تلاش میکنند از طریق مذاکره و روابط دیپلماتیک از صدور چنین قطعنامههایی علیه خود جلوگیری کرده و از تبعات سنگین آن مصون بمانند.
بازی به پایان رسیده است
سخنان اخیر گروسی، همانطور که انتظار میرفت، واکنشهای شدیدی را در محافل سیاسی و رسانهای جهان برانگیخته است. با این حال، واقعیت این است که برجام، بهعنوان یک توافق هستهای، دیگر وجود خارجی ندارد و جامعه جهانی به سمت اقدامات قاطعتر علیه فاشیسم دینی حرکت میکند. فعال شدن مکانیزم ماشه که تا چندی پیش یک احتمال دور از ذهن تلقی میشد، اکنون به یک سناریوی محتمل تبدیل شده است.
با افزایش ذخایر اورانیوم غنیشده رژیم و تداوم سیاستهای تحریکآمیز آن، دیگر نمیتوان انتظار داشت که جامعه بینالمللی به سیاست «دیپلماسی بیپایان» ادامه دهد. اکنون، بیش از هر زمان دیگری، رژیم ایران در آستانه یک تقابل تمامعیار با جهان قرار دارد؛ تقابلی که با توجه به شرایط داخلی و بینالمللی، میتواند یک نقطه عطف باشد.