سریال امام جمعههای ریایی در هفتهٔ محتوم به خیزش بزرگ مردم بلوچستان و در آستانهٔ سالروز آبان سرخ، هراس و استیصال استبداد دینی از سرنگونی محتوم را به نمایش گذاشتند. واضحترین صدای ترسخورده از آن آخوند نکونام، امام جمعهٔ شهر کرد بود. او از «ارعاب» درونی حکومت در طیف سران و ریزهخواران آن پردهبرداری کرد:
«دشمن کارش ارعاب است، میترساند»، «بزرگ میکنند اغتشاشها را»، «آقا کار تمام شد، آمدند»، «کوتاه بیایید، دست بردارید بترسید»، «دشمن میخواهد القاء بکند که آقا دیگر مردم از نظام بریدند»!
این آخوند عمامهپریشان با لحنی که از آن التماس و فلاکت میبارید گفت:
«خطاب من به اون دسته از جوانانیست که این روزها تحت تأثیر فضاهای مجازی قرار گرفتند و در اثر تأثیر پذیری از این فضاها به اقداماتی دست میزنند که چهره ایران عزیز و وجه جهانی این کشور مقتدر و توانمند را مخدوش میکنند و آبرویی که پدران و برادرانشان و مادران و خواهرانشان به این کشور عزیز بخشیدند را رایگان هدر میدهند». ! (تلویزیون شبکهٔ جهانبین. ۲۰آبان ۱۴۰۱)
«جوانان تحت تأثیر فضای مجازی!» چه کسانی هستند که بهقول این آخوند کراهت چهرهٔ استبداد آخوندی را در جهان برملا کردهاند؟
کدام روش و منش را پیمیگیرند که برای آخوندها خطرناک شدهاند؟
چه پتانسیلی در آنها نهفته است؟ که با حضور در کف خیابانها، بنبستها و ناممکنها را میشکنند و به همه نشان میدهند که «اقتدار» ادعایی این حکومت، پوشالی بیش نبوده است؟ آنچه آن را طلسمی ناشکستنی مینمود، پروپاگاندایی بود که سالها از دروغ، شارلاتانیسیم، ریاکاری، ظاهرسازی و زندان و شکنجه و اعدام ارتزاق میکرد.
پاسخ مشخص است.
این جوانان، کسانی هستند که بهقول زندهیاد منوچهر هزارخانی در اثر «جهان بینی ماهی سیاه کوچولو» نمیخواستند اسیر قالبهای منجمد و خرافههای موجود شوند و باور کنند که «جویبار که اول و آخر ندارد، همین است که هست! جویبار همیشه روان است و به هیچ جایی هم نمیرسد»
آنها با الگوگیری از جوانان دههٔ ۶۰ انتخاب کردهاند که هیبت و هیمنهٔ «مرغ سقا» را به پشیزی نخرند. لازمهٔ چنین رویکردی خطر کردن و نهراسیدن از خطر کردنهای بعدی است. آنها از ماهی سیاه کوچولو آموختهاند که ترس ناشی از بیحرکتی است، حرکت کنیم پوشال ترس فرو میریزد.
آری اکنون خیابانهای شورشی شهرهای ایران پر از ماهیهای سیاه کوچولو است، آنها از کیسه مرغ سقا و خطر بلعیده شدن و شرافتمندانه جانباختن نمیهراسند. این جوانان گام در راهی گذاشتهاند که نسل مسعود رجوی پیشتاز آن بود و هست.
بیسبب نیست که سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، در هراس از روی آوردن جوانان به مشی انقلابی مجاهدین، خطاب به آنها میگوید:
«در صورتی که از شما درخواستهایی از قبیل انجام اقدامات تخریبی همچون آتش زدن اماکن، تابلوها و نمادها یا شعار نویسی، تهیه عکس و فیلم از اماکن خاص نظامی و مذهبی و یا برگزاری تجمع و تظاهرات و امثال این موارد را داشت، این ارتباطات از سوی مجاهدین خلق با شما برقرار شده است... لذا در اولین فرصت ضمن مسدود نمودن آن ارتباط در فضای مجازی مراتب را به نزدیکترین واحد اطلاعات سپاه محل سکونت خود و یا شماره تلفن ۱۱۴ به اطلاعات سپاه اعلام نمایید».
این خود از پیشدرآمدهای غرورانگیز پیروزی است. از رسوخ منش و عملکرد انقلابی کانونهای شورشی در بین جوانان و نوجوانان آدرس میدهد.
۴ دهه پیش هنگامی که خمینی قافیه را در برابر میلیشیای مجاهد خلق باخته بود، محاکمهٔ خیابانی و تیرخلاص زدن به مجروحان، جستوجوی خانه به خانه، گزارشدهی به ارگانهای سرکوب و حتی جاسوسی و شرب خمر را برای حفظ سلطنتش واجب اعلام کرد. اما بنا به منطق خدشهناپذیر هستی و قوانین تکامل اجتماعی راه به جایی نخواهد برد.
امروز فراخوان جوانان به پرهیختن از مجاهدین، آنسوی سکهٔ هراس مرگبار از سرنگونی محتوم است. مجاهدین استراتژی کانونهای شورشی و خط بیاعوجاج سرنگونی را دنبال میکنند. هر که امروز با شعارهای «مرگ بر خامنهای»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «خامنهای ضحاک / میکشیمت زیر خاک» و «مرگ بر ستمگر / چه شاه باشه چه رهبر»، به خیابان آمده، گامی بلند در مسیر آزادی برداشته است. آری، در سرساییدن نیازوار به پای فرشتهٔ آزادی و پرداخت بهای انقلاب، نسلها با هم اشتراک و همپوشانی دارند.
«خوشا دهه هشتادیها و دهه هفتادیها و تمامی شورشگرانی که خامنهای را هم به صدور چنین اطلاعیههای مفتضحی مبنی بر جاسوسی و خبرچینی عمومی کشاندهاند.
ترس و وحشت خلیفهٔ فرتوت و مفلوک از ارتباط با مجاهدین که سرخترین نام در قاموس ارتجاع است و او را به لرزه سرنگونی میاندازد، قابل فهم است. در قدمهای بعد باید منتظر تسخیر مراکز رژیم و پاسداران ولایت باشد».