نجیب نگاهت،
از پاکی وصیتنامههای شهیدان است
مرگها
در غرور تو
کارگر نیست
زخمها
ترا نمیتکانند؛ رویین میکنند
چکادهای نشسته در ارادهٔ انسان را
چه سرودهیی در گوش؟
که الفبای قامتاشان،
تداوم ایستادن است.
شکستن رکورد بقا
۱۵شهریور۹۹، مصادف با پنجاه و ششمین سالگرد تولد سازمان مجاهدین خلق ایران است. این میزان ماندگاری برای یک اپوزیسیون و سازمان سیاسی که پیوسته در کشاکش با دو استبداد غدار بوده و همواره در بین چکش و سندان یا بهتر بگوییم در دهانهٔ آتشفشان زیسته، در نوع خود یک سقف خیرهکننده و قابل تأمل از بقای انقلابی محسوب میشود. توجه داشته باشیم سازمان مجاهدین در حالی توانسته بقای خود را حفظ کند که هیچگاه در حاکمیت نبوده است. در تاریخ فراوان بودهاند سازمانها، احزاب، تشکلها و فراکسیونهایی که برای یک هدف مشخص جنگیدهاند، در دوران خود در اوج شکوفایی بودهاند ولی بعد از مدتی افول و غروب آنها سر رسیده و به تاریخ پیوستهاند. ضمن اینکه بعضاً از آنجا که خود را با شرایط منطبق نکردند به نیروها ارتجاعی مبدل شده و سد راه تکامل گشتهاند.
مخاصمهیی طولانی و مستمر علیه عوامل ضدتکامل
سؤال این است؛ سازمان مجاهدین خلق ایران چگونه توانسته است بر مشکل بقا فائق آید؛ فراتر از تضمین بقا، همواره، جوان، شاداب، شکوفا، روزآمد، پیشتاز، بنبستشکاف و رادیکال باقی بماند و در نوک پیکان، تحولات مربوط به ایران را سمت و سو بدهد؟
در یککلام، این همان داستان «تطبیق» در تکامل اجتماعی است.
اجازه بدهید این بحث را با گزیدهای از بحث تبیین جهان کامل کنیم.
«سراسر تاریخ مملو از نظامات غیرتکاملی است؛ چرا که تکامل با هیچ انحطاط و انحرافی سر سازش ندارد. جامعهٔ فاسد و ظالم، جامعهٔ غیرمنطبق با نظامات و سنن تکامل هستی، هیچ پایداری نخواهد داشت. هیچ عنصر ارتجاعی در ساخت اجتماعی سرانجام قابلتحمل نخواهد بود.
حرکت به سمت واحدت، آزادی و یکانگی است و لذا همهٔ اینها را از سر راه جاروب خواهد کرد» (مسعود رجوی. تببین جهان؛ قواعد و مفهوم تکامل. ج۷).
آیا برای ماندگاری، راهکاری وجود دارد؟ به عبارت دیگر چگونه میتوان بر شرایط و اجبارات فائق آمد و به مدارج بالاتری از تکامل راه یافت؟
در بحث تطبیق تکاملی اینچنین آمده است:
«در جریان تکامل، تنها آن موجوداتی میتوانند از مرگ، فنا، نیستی و نابودی در امان بمانند که منطبقتر باشند، بر شرایط بیشتر غلبه کرده و آن را تسخیر خودشان کرده باشند؛ والا مرگ و نیستی حتمی است» (همان منبع).
در جای دیگری از این بحث آمده است:
«تنازع بقا در انسان مخاصمهیی است مستمر، طولانی و پایدار علیه تمام عوامل ضدتکامل، علیه تمام عوامل درنده و سبعانه و حیوانی که میخواهند انسان را اسیر خودشان کرده، راه را بر کمال و رشد فکری و اجتماعیاش ببندند. میگویید نه؟ به تاریخ نظر بیفکنید تا ببینید چطور جانشینسازی صورت میگیرد! چطور نظامات غیرمنطبق، آنهایی که با سنن تکاملی تطابق ندارند، یکی بعد از دیگری از دور خارج میشوند» (همان).
چرا سازمان مجاهدین از دور این کشاکش مهیب خارج نشد؟
راز ماندگاری مجاهدین
فاکتورها و پارامترهای فراوانی را میتوان برشمرد و از برآیند آنها ماندگاری مجاهدین را نتیجه گرفت مانند: «وفاداری به اصول و در نغلتیدن به وادی پراگماتیسم ـ پافشردن بر تضاد اصلی ـ داشتن مرزبندی سرخ و عبورناپذیر بین خلق و ضدخلق ـ وجود یک رهبری پاکباز و پیشقدم در قیمت دادن ـ فدای همه چیز بهخاطر آرمان ـ مبارزه حرفهیی و برخورداری از کادرهای همهجانبه ـ پویایی و دینامیسم و. ». .؛ اما اصلیترین دلیل این است که مجاهدین بهعنوان یک جریان انقلابی، در سرفصلها پیوسته حرکت به چپ را انتخاب کردهاند. به این معنی که بین دو گزینهٔ نشستکردن، تن به وضع موجود دادن، با بهانههای مختلف به توجیه بیعملی پرداختن، گزینهٔ سختتر را انتخاب کرده و بهای آن به تمام و کمال پرداختهاند. بهعنوان مثال در فردای پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، فضای حاکم بر جامعه اقتضا میکرد که مجاهدین نیز برای دستیابی به قدرت به سلک هواخواهان خمینی دربیایند اما آنها از همان ابتدا مرز خود را با جریان ارتجاع ترسیم کردند. در ۳۰خرداد۶۰ هیچ کورسویی از نجات در افق سیاسی ایران به چشم نمیخورد. نیروهای سیاسی مخالف یا باید در برابر خمینی کرنش کرده و خود حکم نابودی خویش را امضا میکردند یا تمامقد به مقاومت برمیخاستند. مجاهدین با پذیرش یک چشمانداز عاشورایی گزینهٔ دشوار را برگزیدند. به عبارت دیگر پذیرفتند تا نفر آخر قتلعام شوند ولی تن به تسلیم ندادند. این همان مشی تکاملی است که امام حسین واضع و پرچمدار آن در تاریخ بشری است و پیشبینی میکند که هر زندهای [هر تن ندادهای به ظلم و برشوریده بر جریان مسلط تاریخ] راه او را میرود.
تطبیق فعال با پرداخت تمام عیار
اگر سایر سرفصلها و نقاط عطف تاریخی را بر روی طیف ترقی و تکامل اجتماعی و در بردار انقلاب نوین ایران پی بگیریم؛ در تمامی آنها، این حرکت به چپ و انتخاب گزینهٔ دشوار را میبینیم: «تصمیم برای پرواز از پایگاه یکم شکاری تهران برای پیافکندن یک آلترناتیو سیاسی در ۷مرداد۶۰ ـ عاشورای ۱۹بهمن ۶۰ (شهادت اشرف رجوی و موسی خیابانی) ـ انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین در سال۶۴ ـ پرواز تاریخساز صلح و آزادی به عراق در سال۶۵ و پیافکنی ارتش آزادیبخش ملی در سال۶۶ ـ عملیات فروغ جاویدان در سال۶۷ ـ پایداری پر شکوه از سال۸۲تا ۹۲ در اشرف ـ هجرت از عراق به آلبانی و. ».
در هر یک از این نقاط عطف، مجاهدین با تطبیق خود با مراحل بالاتر تکاملی، ماندگاری آرمانی و سازمانی خود را تضمین نمودهاند. البته این ماندگاری آسان به دست نیامده است.
«موفقیتها و پیروزیها، استقبال مردمی، آسان و بیمرارت بهدست نمیآید. باید شکنجه دید، سختی کشید، خون داد و همهٔ ناراحتیهای آن را تحمل کرد. فحش یا ناسزاست، تهمت یا توهین است، کتک و شلاق است، شکنجه و اعدام است. هیچکدام از اینها ما را به مدارج پایینتری نمیرانند، همهٔ آنها ما را به بالا میبرند؛ والا بدون سختی مگر میتوان صحبتی از موفقیت کرد؟» (همان).
پیشتاز در فدا
پیام پنجاه و ششمین تولد سازمان مجاهدین خلق ایران، حامل این بشارت است که این ستارهٔ پیشتاز که روزی با دستان محمد حنیفنژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیعزادگان، در تاریکی یک سلول برافروخته شد، هیچگاه از پرتوافشانی و بنبستشکنی بازنخواهد ایستاد؛ زیرا از رهبری و کادرهایی برخوردار است که بهقول مریم رجوی اراده کردهاند همه چیز خود را نثار کنند تا مردم ایران همهٔ آنچه را که شایستهٔ آن هستند، به دست بیاورند. آنها بر سنتی پا فشردهاند که محمد حنیفنژاد آن را بینان گذاشت. وقتی او را بین حفظ جان یا تندادن به یکی از سه شرط (مخالفت با مبارزه مسلحانه، تأکید بر تضاد اسلام و مارکسیسم و اعلام وابستگی مجاهدین به عراق) مخیر کردند، با قاطعیت تمام به حسینبنعلی اقتدا کرد.
آری، از آنجا که در فدای خود و سازمان خویش برای مردم ایران نهایتی متصور نیست، راه به جلو برای مجاهدین باز است. بهقول مسعود رجوی: «ما رقیب کسی برای رسیدن به قدرت نیستیم و قطعاً کسی هم رقیب مجاهدین در مسیر صدق و فدا و پرداخت کردن نیست»
پا سفت کردهیی ستبر
بر عضلات عزم این فلات بیغروب
تا جوانهٔ دستانت
آشیان ستارگان جوان باشد.
سازمان نظم جوان!
سازمان سبزترین درخت مایگی،
در دهانهٔ پرزوالترین پاییز!
سازمان تفنگ و پرنده و زیتون!
میخواهم نامت تا همیشهٔ تاریخ،
بر یالهای جاودانگی
نقر شود.