تیک تاک عقربههای ساعت با شتابی دمافزون خبر از فرا رسیدن یک اتفاق میدهند. ارتباط زندهٔ ۵۰هزار نقطه در ۱۰۵کشور با مجاهدین در اشرف۳
دادههای دیجیتال بهصورت متن، عکس و فیلم از سوکتهای خروجی کامپیوترها به سمت سرور جهانی در حال دویدن هستند. در کابلهای فیبر نوری، ترافیک سنگینی برپاست. آنتنهای بی.تی.اس در کارند تا از ۱۰۵کشور آیفونها و آیپدها و تبلتها را به این گردهمایی وصل کنند. موجها و رشتهها به هم میپیوندند تا سرانجام در یک قلب عظیم به هم برسند: «اشرف۳»
این اتفاق عظیم را پیش و بیش از آن که پیشرفت تکنولوژی و غلبهٔ بشر قرن بیست و یکم بر ناممکن، ممکن کند، یک عشق، ممکن کرده است؛ عشق به آزادی ایران. عشق به بهروزی خلقی که باید نخستین مشکل گذران روزانهاش بیبرقی نباشد و به جای لامپی کوچک ـ که عنکبوت تیرگیزی و تیرگیزای ارتجاع آن را نیز بر او حرام کرده است ـ خورشیدی بر سقف کاشانهاش آویز باشد.
عشق به لبخند کودکان بلوچ که مجبور نباشند برای برداشت دبهای آب از هوتکها، طعمهٔ گاندو شوند.
عشق به پایان دادن به سیاهروزیهای زن ایرانی که بهخاطر بیرون بودن یک تار مو از روسری، هتاکی گشت فاسد ارشاد را به جان نخرد.
عشق به شرم پوشاندهٔ مردی که شبهنگام آبرویش را در دستمال جیبی میپیچد و به خانه میبرد و بیهوده کنکاش میکند تا دستان خالیاش را در برابر نگاه پرسشگر و نانخواه کودکان تکیده رخ خویش دستاویزی بیابد و در نهایت به اشک پناه میبرد.
عشق به نگاه خیس یک اعدامی که در زمین پناهی نمییابد و شکوههایش را خرمن میکند تا آنها را فقط در گوش خدا نجوا کند.
عشق به...
این همه عشق گرد میآید تا در یک قلب بزرگ دریایی به تپش بیفتند. این همه عشق وقتی در هم ضرب شود توانی از آن درمیآید که جنباندن قارهای را کافی است. داستان یل و اژدها.
تک به تک و جدا از هم نمیتوان اژدها را به زیر کشید، باید قلبها را بر هم انباشت، در کورهٔ عشق گداخت، از آن یک قلب بزرگ و بازویی صخرهشکاف برآورد تا اژدها را به دوزخ برگرداند و در افسانهها ساکن سازد.
این قلب بزرگ اینک در اشرف۳ میتپد با عشقی که مریم رجوی ترجمان آن است. او نام دیگر ایران است.
آن که ایران را میخواهد و به فردای کودکانش عشق میورزد متعلق به هر رنگینکمانی از تنوع نژادی، قومی، مذهبی، آرمانی باشد، سرنوشت خود را با سرنوشت این مقاومت گره خواهد زد.
مریم رجوی و مجاهدین او نیامدهاند تا چیزی برای خود بخواهند؛ زیرا تمام آنچه را که باید برای آزادی خلقشان بپردازند، پرداختهاند. آمدهاند تا بگویند باز هم بسا ناپرداخته دارند که به این خلق بپردازند. آمدهاند تا بگویند این نسل میخواهد خودش را فدا کند تا مردم به پیشتازانشان اعتماد کنند.
نمیشود بهدنبال قدرت بود و حرامیان خزیده بر اریکهٔ قدرت را واژگون کرد. قدرت مجاهدین برخاسته از پشت پا زدن به بنیاد هر چه قدرت و کیش قدرت پرستی است.
آنها آمدهاند تا ارادههایشان را صیقل بزنند، سوگندهایشان نو کنند و سه بار بلند به خلقشان حاضر بگویند. و خود را برای پرتاب از آبشارهای آتشین آماده کنند.
بستن بند پوتینها، دادن آمادهباش دائم به خود، و به راه شتافتن با سرعت نور برای پیشی گرفتن از شتاب ثانیهها تا تحقق سپیدهٔ سرنگونی استبداد.
این است هدف هیجدهمین گردهمایی جهانی ایران آزاد در اشرف۳
قلبهای خود را به این گردهمایی پیوند زنیم.