خامنهای هرگز خود را موظف به پاسخ به مشکلات و معضلاتی که ناشی از حاکمیت خودش در جامعه است نمیکند.
معمولا تلاش میکند از موضع رأس نظام به یکسری از بهاصطلاح مسئولان تذکر بدهد.
او همچنین فریبکارانه میگوید به من مراجعه میکنند و میگویند که حقوق ما پرداخت نشده از تولید ما حمایت نمیشود یا مسئولان حرف ما را گوش نمیکنند.
سپس به عوامل خود میگوید که گوش کنید حمایت کنید بیشتر کار کنید...
گویا که خودش هیچ نقشی در انهدام همه ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه ایران ندارد!
به روی خود نمیآورد که عامل همه اعدامها قتل زندانیان سیاسی در زندان، دست و پا بریدنها، صدور ترریسم، قتلعام در سوریه، کشتار در یمن، خودش است.
او مزورانه تلاش میکند که نقش خود را همچون چتری بالای سر، هدایت کننده و کنترل کننده جلوه دهد.
هرگز هم مسئولیت هیچ بحرانی را نمیپذیرد. مشکلات و بحرانهای اقتصادی را اول بهدوش «دولتهای استکباری» میاندازد بعد از دولت خودش که مخالف باندش میباشد انتقاد میکند که کنترل و رسیدگی نمیکنند.
بنابراین فقط میگوید و نشان میدهد هیچ مسئولیتی نمیپذیرد و هیچکس هم نباید او را مسبب آن ببیند و انتقاد کند.
وقتی هم عرصه را تنگ میبیند سکوت میکند. همانطور که در پیام نوروزی خود بحثی از قیام و اینکه چطور ارکان رژیمش را لرزاند نکرد و هیچ اشارهیی به نزدیکی پایان مهلت 120روزه ترامپ رئيسجمهور آمریکا که دیگر برجام را تمدید نمیکند نکرد. درصورتیکه این یکی از مهمترین مشکلات رژیمش است.
اما به موضوع اظهار عقیده و اینکه کسی بهخاطر حرفهایش تحت تعقیب قرار نمیگیرد اشاره کرد و گفت:
«هیچ کس بهخاطر عقیدهاش تحت تعقیب قرار نمیگیرد»!
البته او در درگیری باندهای رژیم بهعنوان رأس باند خود، به نوعی جواب حرفهای اخیر روحانی را در باب آزادی و اینکه باید اعتراضات را بهرسمیت میشناخت را میداد.
با این حال وقتی در این شرایط باز هم از خودش دفاع میکند و از اساس مشکلات را نفی میکند مفهوم آن این است که مجبور شده است وارد گود شود.
در چند روز اخیر علاوه بر شبکههای اجتماعی حامیانش هم حرفهایش را به چالش کشیدند و بسیاری از کسانی که بهدلیل اظهارنظری در مخالفت با خامنهای دستگیر و سالها زندانی شده اند برایش پیام گذاشتند.
حتی یک آخوند حکومتی گفت: «بارها بهخاطر اعتراض یا مخالفتی که حتی دلسوزانه برای نظام داشتم مورد فشار و دستگیری قرار گرفتم چرا خامنهای میگوید کسی بهخاطر عقیدهاش تحت تعقیب قرار نمیگیرد!».
این ورود ناگزیر خامنهای، از همان جنس وحشت از شنیدن صدای انقلاب است.
از ترس آتش قیام و استمرار اعتراضات و تظاهراتهایی است که این بار ریش و ریشهاش را میسوزاند.
او شاید بهتر از هر کس میداند که جامعه ایران آبستن قیام های بیشتر و عمیقتر از دی 96 است و خودش را در گوشه رینگ میبیند و مجبور به دفاع از خود و حکومت پلیدش گشته است.
اگر قدرتی داشت و اگر شرایط مثل قبل بود اصلاً وارد گود نمیشد.
شرایط قلیانی جامعه و اعتراضات رو به انفجار مردم، او را مجبور کرده است که این موضع حقیرانه را بگیرد و انبوهی صحبت و اعتراض و افشاگری و مخالفت را بهدنبال آن بشنود.
خامنهای اکنون در تدافع است. پیش تر خیلی حرفها را از طریق سران باندش و نفرات دستچندم رژیم اعلام میکرد اما الآن مجبور است خودش وارد صحنه شود.
این همان تغییر سرفصل است. فصلی نو و رو به پیش برای مردم ایران.
سعید صداقت
مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمیکند