«چهارشنبهسوری»، کلیدواژهیی است که هر سال با فرا رسیدن عید، به فوبیای نظام ولایت فقیه تبدیل میشود. شدت و حدت این فوبیا را میشود از تعداد آمادهباشهایی فهمید که قبل، حین و بعد از چهارشنبهسوری به نیروهای سرکوبگر میدهد.
هر سال در آستانهٔ چهارشنبهسوری، پلیس ولایی، رسانههای رنگارنگ حکومتی را پر از سر و صورت باندپیچیشدهٔ «قربانیان چهارشنبهسوری!» مینماید تا حساب کار به دست «هنجارشکنان» بیاید. نقش دایهٔ دلسوزتر از مادر برای کودکان ایفا میکند و به والدینشان هشدار میدهد که مبادا اجازه دهند آنان به وسایل خطرناک نزدیک شوند. در این زمینه تا آنجا در ممنوع کردن چهارشنبهسوری پیش میرود که با وسواس تمام زیر بال نسیم را نیز میکاود که نکند حامل عطر باروت باشد.
جملهٔ زیر تیتر یکی از سایتهای حکومتی است.
«هشدار پلیس به هنجارشکنان چهارشنبهسوری: خرید، نگهداری، حمل، توزیع و فروش مواد منفجره و مواد محترقه جرم است» (دیدار. ۱۶اسفند ۱۴۰۲)
چرا؟ چرا برای پلیس یک مملکت «ترقه، فشفشه و وسایل آتشبازی» اینقدر خطرناک است و برای آن این همه هشدار و اخطار میدهد؟ آیا دل رئوف و رقیق پلیس حلقهبهگوش ولیفقیه برای سلامت و امنیت کودکان میسوزد؟ آیا نگران این است که مبادا خردسالان با آتشبازی کنند و آسیب ببینند؟ آیا دغدغهٔ حال کهنسالانی را دارد که از ناراحتی قلبی رنج میبرند؟
بهراستی چهارشنبهسوری حامل چه پیامی است؟ چه پیامدها و نتایجی را به ذهن متبادر میکند که در صدر لیست ممنوعشدهها قرار گرفته است.
جشن ملی آتش
چند دلیل مرتبط به هم را میتوان برشمرد که باعث وحشت فراگیر آخوندها از مناسبت چهارشنبهسوری شده است:
۱ـ چهارشنبهسوری یک سنت ملی است. هموطنان ایرانی با برگزاری آن هویت و حس ایرانی بودن خود را بازمییابند. این هویت ایرانی عامل همبستگی و نقطهٔ اشتراک تمام ایرانیها فارغ از هر نژاد، مذهب و جنس و رنگ پوست و زبان میباشد. ایرانی بودن و خود را در تمامیت ایران بازیافتن، یک حس مشترک ملی است. این هویت مشترک، ایرانیها را به هم نزدیک میکند. همبستگی و نزدیک شدن ایرانیها به هم برای این حاکمیت بیگانه با ایران و ایرانی خطرناک است.
۲ـ برای آخوندهای ایران ستیز، ایران هیچگاه مهم نبوده و نیست. برای آنان اسلام مورد نظر خودشان [اسم مستعار ولایت فقیه] مهم است. از این رو در دوران حاکمیت سیاه خود تا توانستهاند با مظاهر ملی و ارزشهای برآمده از فرهنگ و تمدن ایران جنگیدهاند. اگر حضور مقاومتی قدرتمند و سراسری نبود، به یقین تاکنون زبان پارسی را نیز با زبان یأجوج مأجوج خود جایگزین کرده بودند.
۳ـ مردم ایران در چهارشنبهسوری گردهم میآیند و به شادی و پایکوبی میپردازند. شادی در جوهر خود انرژیزاست، امید را در انسانها زنده میکند. روح فداکاری، گذشت و کمک به یکدیگر را در آنها بالا میبرد. انسانها را از سرفروبردن در گریبان خویش و زانوی غم در بغل گرفتن و اندیشیدن به تیره بختیهایشان رهایی داده و آنها را برمیانگیزاند که برای لختی هم که شده، به جای دردها به درمان آنها بیندیشند. آتش مظهر نور، حرارت و انرژی است. هر جا آتش افروخته میشود، جمعی را بر گرد خود فراهم میآورد. ملتی که شاد و سرزنده باشد و بماند برای ولایت فقیه خطرناک است؛ زیرا اهریمنان عمامهدار برای ادامهٔ سلطهٔ خود به اشاعهٔ فرهنگ عزا، گل بر سر مالی، سیاه پوشیدن، خمودگی، در خود فرو رفتن و گریستن، بر سر خویش کوفتن نیاز دارند.
۴ـ پاسخ اصلی به این سؤال را باید در فراخوانهای مقاومت ایران برای تبدیل چهارشنبهسوری به فرصتی آتشین برای قیام و سرنگونی جست. طی سالیان، جشن ملی چهارشنبهسوری بهدلیل فراخوانهای سازمان مجاهدین خلق ایران به یک کارزار ملی بالغ شده است. این کارزار در شرایط انفجاری ایران، میتواند فرصتی برای قیام و اعتراض باشد. بهخصوص که در جریان قیام ۴۰۱ و بعد از آن فعالیت کانونهای شورشی چندین برابر شده و به کیفیت نوینی بالغ گردیده است. این کانونها با سیالیت و سرعت در هر جا که میخواهند دست بهعملیات میزنند. عملیات اختناقشکن آنها جرأت و جسارت جدیدی را در بین مردم زنده میکند و راه نشان میدهد. بنابراین چهارشنبهسوری سال به سال برای حکومت خطرناکتر میشود.
با شکست فضاحتبار نمایش انتخابات، اکنون بیشازپیش راهحل قیام و سرنگونی در چشمانداز قرار گرفته است. از این رو بایسته است همآوا و همقدم با کانونهای شورشی، از فرصت آتشین چهارشنبهسوری برای برافروختن شعلههای قیام استفاده کنیم.
کوچههای و خیابانهای شورشی ایران، چشمانتظار نشاط انقلابی و گامهای شبکوب ماست؛ آن را دریابیم.