نظام آخوندی بر چه جامعهیی دارد حکومت میکند؟
آمارهای پیشرفتهای گوناگون که مدام از زبان کارگزاران دولتی و رسانهیی حکومت تکرار میشوند، چقدر ریشه در واقعیت دارند؟ نقطه آغاز تکرار این آمارها توسط سلسله دولتهای گماشتهٔ ولیفقیه، چیست؟
دوربینهای نظام رو به جامعهٔ ایران چه میبینند و دوربینهای خودیهای نظام از درون نظام چه گزارش میدهند؟
چهار ستون صندلیهای نظام ملایان بر چه زمینی نشانده شدهاند؟ زیر پوست این زمین چه خبر است؟
آیا این پرسشها در زمانهیی که قیامی هفتماهه توانسته تعادل بین جامعهٔ ایران با حاکمیت ملایان را از این رو به آن رو کند، محلی برای اعراب دارند؟ مگر حرفی ناگفته بین اکثریت مردم ایران با نظام ولایت فقیه باقی مانده است؟
قیام هفتماهه از شهریور ۱۴۰۱ تاکنون، تعادل بین جامعهٔ ایران و حاکمیت آخوندی و مختصات سیاسی بین این دو نیرو را از این رو به آن رو نموده است. مردم تحولات کلان با شاخص تغییر ساختار نظام را میطلباند، حاکمیت حتا اگر بخواهد، هیچ کاری نمیتواند بکند. این، آن تغییر بنیادین تعادلقوا یا مختصات بین نیروهاست که عبارت یا ترم سیاسیاش میشود «موقعیت انقلابی».
هنگامی که این موقعیت در کف خیابانها بین مردم و حاکمیت رقم خورد و تثبیت شد، از آن پس، چنین جامعهیی فقط خصلت انفجاری دارد. از آن پس، حاکمیت هیچ فرجه یا مجالی برای مانور، با هدف بازگرداندن اوضاع به قبل از «موقعیت انقلابی» را ندارد.
در چنین وضعیتی، این حاکمیت آخوندی است که روزبهروز در محاصرهٔ گستردهتر و عمیقتری از جانب جامعهٔ ایران قرار میگیرد. جامعهیی که دوربین خودیهای نظام، تحولات بنیادین سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی آن در رودرویی با حاکمیت را «خصلت جنبشی جامعه ایران» توصیف کرده و اینگونه گزارش میکنند:
روزنامه شرق، ۲۲فروردین ۱۴۰۱: «افزایش سرعت جدا شدن فرد ایرانی از ساختارهای سنتی، افزایش شکاف بیننسلی، تحول در تغییر نوع رابطه جامعه با مراجع دینی، تضعیف مردسالاری، افزایش تحصیلات و استقلال اقتصادی زنان منشأ دگرگونیهای عظیمی شده است».
مشاهده میشود که رسانهٔ حکومتی تلاش عمد دارد «خصلت جنبشی جامعه ایرانی» را اصلاً به قیام هفتماه اخیر ربط ندهد و قیام و آثار استراتژیک آن را دور بزند. اما با تمام تلاش برای درز گرفتن چالش قیام در «موقعیت انقلابی»، مجبور است هشدار بدهد که این «خصلت جنبشی جامعه» بهعنوان زیرساخت تعیینکنندهٔ رابطه بین مردم و حاکمیت، یک شرط لاعلاجی هم دارد که «خارج از کنترل حاکمیت» است: «دسترسی حداقل ۷۰درصدی مردم به رسانههای خارج از کنترل حاکمیت، فاکتور مهمی است که باید در معادله منظور شود» (همان).
مجموع «دگرگونیهای عظیم جامعه» و «خصلت جنبشی جامعه ایرانی»، همان زمین انفجاریِ زیر صندلی نظام ولایت فقیه است که رسانهٔ زلزلهنگار رژیم تلاش دارد به حاکمیت در مورد وقوع ناگزیر انفجاری فراتر از ۲۵شهریور ۱۴۰۱ هشدار دهد: «خصلت جنبشی جامعه ایرانی حاکی از ضرورت توجه واقعی قدرت سیاسی به مطالبات جامعه است».
هنگامی که «مطالبات جامعه» به تغییرات ساختاری کل نظام بالغ شده است، هنگامی که اکثریت جامعهٔ ایران از تمامیت نظام ملایان عبور کرده است، هنگامی که همین جامعه، رأس فاسد و جانی نظام را نشانه رفته است، مثلاً «قدرت سیاسی» هر چقدر هم «توجه» کند، چه میتواند بکند؟ «قدرت»ی که از سخنرانی عید نوروز خامنهای تا تشدید حجاب اجباری و مسموم کردن دانشآموزان، فقط و فقط راه انقباض و گسترش جنایت را پیش روی خود میبیند.
با چنین مختصاتی بین طرفین، بهراستی در «موقعیت انقلابی» و «شرایط انفجاری»، کی در محاصرهٔ کیست؟