آخوند ابراهیم رئیسی، دژخیمی است که در سراسر جهان نامش یادآور قتلعام هولناک و ضدبشری زندانیان سیاسی سال۶۷ و «هیأت مرگ» میباشد. همین یک قلم در رزومهٔ جنایت وی کافی بود که توسط ولیفقیه نظام به مقام ریاست قوهٔ قضاییه گمارده شود.
این سرجلاد ولایت، در جلسهٔ دوشنبه ۱۹خرداد ۹۹ شورای عالی قوه قضاییه آخوندی، در حالی که دربارهٔ افتضاحات اقتصادی مهرههای حکومتی و فساد سخنرانی میکرد؛ ناگهان به سبک همیشگی آخوندهای روضهخوان روی آورد و «به صحرای کربلا» زد و به نالیدن از دشمن اصلی ولایت فقیه، یعنی مجاهدین پرداخت!
«در پروندههای فساد اقتصادی مطرح میشود که افرادی متواری شدند به خارج از کشور. خب یک سؤال این است که اصلاً نه بحث فساد اقتصادی، چرا کشورهای غربی پناه باشند برای مجرمان، برای مفسدان، برای (مجاهدین)؛ (مجاهدینی) که اینجا ترور کردند، ۱۷هزار نفر از مردم کوچه و بازار، از بهترینها [!] را بهشهادت رساندن. چرا پناه میدهند به اینها، یکی از همان سؤالات، یکی از ظلمهای بزرگی که امروز به بشریت میشود همین است».
رطب و یابس بافتن ناشیانه و سانسور گاف دژخیم
ممکن است بگویید که خب این شیوهٔ ولایتمعاشان است که مدتی است به کار گرفته و از بام تا شام دربارهٔ مجاهدین یا خطرات افکار مجاهدین دروغ میبافند و لجنپراکنی میکنند. طبعاً هم نمیتوان از دژخیمی چون رئیسی چنین انتظاری نداشت.
اما از آنجایی که «هر سخن جا و هر نکته مکانی دارد»، پرداختن به «مجاهدین» در آن نقطه آنقدر نچسب و بیربط بود که حتی خود رسانههای حکومتی هم به ناچار این بخش از سخنان وی را در متنهای مخابره شده از جلسه، با یک «هماهنگی از بالا» به تیغ قیچی سانسور ولایی سپردند! بهنحوی که در هیچکدام از بازتابهای نوشتاری از سخنان سرجلاد هیأت مرگ، خبری از این بخش از روضهخوانی ولایی نیست و اگر عین تصاویر سخنرانی زندهٔ این آخوند نبود، مدرکی برای اثبات این مدعا هم نبود!
دست تمنای ولایت به دامن غرب، در عین غر زدن!
گلایهٔ آخوند رئیسی از کشورهای غربی، نکتهٔ قابل تاملی دارد که باید به آن اشاره کرد.
همگان بهخاطر دارند که در سالهای گذشته که دست هارترین آدمکشان باند «پیروان خط امام» در دست سران استمالتگر غربی، مانند امثال جک استراو و دومینیک دوویلپن بود، این مجاهدین بودند که زیر فشار و سرکوب و لیستگذاری ناروای تروریستی کشورهای مماشاتگر با رژیم قرار داشتند.
همگان بهخاطر دارند که در اثنای حمله و «جنگ احمقانه» عراق، حکومت آخوندی در طرحی استعماری ـ ارتجاعی با ۱۲کشور غربی برای بمباران و نابودی کامل مجاهدین در اثنای جنگ عراق، هم قسم شده بود.
اکنون که همهٔ طرحهای استعماری ـ ارتجاعی به یمن پایداری پرشکوه مجاهدین و اشرفنشانان سراسر جهان، به شکست و فضیحت کشیده شده (و البته قیمت آن را مجاهدین با خون و جان و اشرفنشانان با عمرشان پرداختند)، آخوند دژخیم ناله بر میآورد و از «باقی ماندن» مجاهدین و ادامهٔ هراس سرنگونی، به ژاژخایی و غر زدن سر همان «غرب» میافتد!
یک نان بخور؛ ۲ نان صدقه بده
پاسخ مجاهدین البته به این آخوند ولایی، همچنان تغییر ناپذیر است و مانند همان پاسخی است که به پیشینان وی داده شده. اینکه مشیت خدا چه باشد؛ اما تا آنجا که به عهدهٔ مجاهدین و وظیفهٔ تاریخی آنها در نبرد سرنوشتساز با خمینی دجال و نسل خبیث و پلید وی است، تنها پاسخ شیخ، آتش است.
یادآوری میشود که آقای مسعود رجوی، رهبر مقاومت در پیام ۱۳دی ۱۳۹۸ گفته بود: «قبلا گفته بودیم که آخوند رئیسی و پاسدار سلیمانی باید به لاجوردی و صیاد شیرازی ضمیمه شوند و چنین خواهد شد. لعنت خدا و خلق برهمه آنها باد و در رأس شان خامنهای خلیفه ارتجاع. تنها جواب شیخ آتش است.
و به سردژخیم جلاد آخوند ابراهیم رئیسی: قضاییه جلادان مقدمتان خونباران، این جنایتکار باید همچون لاجوردی و صیاد شیرازی بهخاطر قتل زندانیان کیفر ببیند. بند از بند این رژیم باید گسست و چنین خواهد شد».
مخلص کلام آنکه اگر اشتباهات استراتژیک بینالمللی و حمایتهای مماشاتگران غربی که کلان سودها و امتیازات اقتصادی و سرمایههای ملی ایران را به جیب زدند نبود، اکنون نه از خیمه و خرگاه ولایت اثری برجا مانده بود و نه از آخوند کارنامه سیاه پلیدی مانند ابراهیم رئیسی.
این نالهها و روضهها و گلایههای مسخره از «غرب»، کودکان را هم نمیفریبد. اتفاقاً به لطف چپاول بیدریغ سرمایههای ملی مردم ایران و البته به بهای سنگین خون و جان ایران و ایرانی است که «غرب» با بیشرمی تمام چشم بر جنایت ولایت پوشید و دست مقاومت را با انواع و اقسام پروندههای پوچ بست که تاکنون حضرات باقی هستند. در غیر اینصورت پایان محتوم و گریزناپذیر ولایت شوم خمینی و خامنهای، توسط مردم و مقاومت ایران خیلی پیشتر از اینها رقم خورده بود.