728 x 90

گماشتن دژخیم صادق لاریجانی به‌ریاست مجمع تشخیص، ناشی از بن‌بست خامنه‌ای

بن‌بست خامنه‌ای؛ گماردن یک مهره به ۲منصب کلیدی
بن‌بست خامنه‌ای؛ گماردن یک مهره به ۲منصب کلیدی

شتاب انزوا و تدافع، شکستن سبوها 

تحولات داخلی و بین‌المللی ناشی از قیام مردم ایران همواره رژیم آخوندی را به انزوا و تدافع بیشتری می‌کشانند. دیگر آن دوران ترک‌تازیِ تروریستی و گروگانگیری به‌مثابه «نوعی قدرت» در سایهٔ مماشات از ما بهتران سپری شده است. این سپری شدن به خودی خود صورت نپذیرفته؛ که ناشی از پایداری مقاومت ایران و خیزش و قیام مداوم چند سال گذشته و به‌طور خاص ۲سال اخیر می‌باشد.

یکی از نمونه‌های گذر آن دوران ترک‌تازی داخلی و بین‌المللی، تحریم مقامات جنایت‌کار رژیم و آثار و بازتاب آن در درون حاکمیت است. یکی از این نمونه‌ها مربوط به آخوند جانی و منفور صادق لاریجانی، سردژخیم دستگاه خونریز قضاییه رژیم، است که مورد تحریم بین‌المللی قرار دارد اما خامنه‌ای او را با حفظ سمت کنونیش به ریاست مجمع تشخیص مصلحت و عضویت در شورای نگهبان گمارده است.

 

در مفهوم بن‌بست لاعلاج خامنه‌ای 

گماشتن آخوند لاریجانی به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و چشم‌انداز برداشتن او از ریاست قوه قضاییه که دوره‌اش در مردادماه سال آینده به پایان می‌رسد از چند وجه حائز اهمیت است:

۱ـ در لیست تحریم بودن لاریجانی به‌دلیل حجم جنایاتی است که در مدت ریاست بر قوه مرتکب شده است. در این باره خبرگزاری رویتر نوشت: «صادق لاریجانی رئیس تندرو قوه قضاییه توسط واشنگتن در لیست سیاه قرار داده شده است. صادق لاریجانی به‌عنوان یک متحد نزدیک خامنه‌ای نگریسته می‌شود. واشنگتن در ماه ژانویه علیه صادق لاریجانی و ۱۳شخص دیگر به اتهام نقض حقوق‌بشر و حمایت از برنامه‌های تسلیحاتی رژیم ایران تحریم‌هایی اعمال کرد».

یادآوری می‌شود که لاریجانی در گرماگرم قیام دی ۹۶ چند بار به تلویزیون آمد و مردم ایران را تهدید به اعدام کرد. در همان روزها هم چندین جوان بپاخاسته علیه حکومت ملایان در زندانهای تحت ریاست لاریجانی، خودکشی داده شدند که رسوایی جهانی به‌بار آورد.

۲ـ تنفر عمومی جامعهٔ ایران به‌خصوص نسل قیام از صادق لاریجانی. وی به‌دلیل خوی انسان‌خواری و از طرفی چپاول بیت‌المال در میان باندهای درونی نظام هم چهره‌ای منفور است.

۳ـ دست خالی بودن خامنه‌ای برای تعیین ریاست مجمع تشخیص مصلحت بعد از مرگ آخوند شاهرودی. واقعیت این است که پس از مرگ رفسنجانی، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام یک بحران برای خامنه‌ای شده است. در آخرین انتخابات این مجمع، ۳۱نفر علیه نظر خامنه‌ای بودند که برای جایگاهی مثل تشخیص مصلحت بسیار اهمیت دارد.

۴ـ این جابه‌جایی بازتابی از تحول روزافزون جامعه علیه کلیت نظام و نیز بن‌بست نظام در دست بازداشتن برای سرکوب عریان است. این بازتاب همانا ناشی از گر گرفتن قیام‌ها و تیزتر شدن شعارها علیه تمامیت حاکمیت است: «نه حاکم، نه دولت، نیستند به فکر ملت!»، «ننگ ما، ننگ ما، دولت الدنگ ما!»، «می‌ایستیم، می‌ایستیم، حقمونو می‌گیریم!»، «دشمن ما همین‌جاست، دروغ می‌گن آمریکاست!»، «رو به میهن، پشت به دشمن!» و...

۵ـ قابل‌ توجه است که خامنه‌ای در این جابه‌جایی تاکنون نتوانسته است آخوند جلاد ابراهیم رئیسی را جایگزین لاریجانی در قوه قضاییه کند. در این باره هم از نفرت و کینهٔ اجتماعی نسبت به رئیسی در بن‌بست و هراس است. یادآوری می‌شود که مردم ایران در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۶ آب پاکی بر دست خامنه‌ای ریختند و رئیسی را یکی از اجزای ماشین مرگ در قتل‌عام تابستان ۶۷ معرفی کردند که بازتاب جهانی هم داشت.

 

مرحله مشترک دیکتاتورها 

محورهای فوق را یک عامل به هم پیوند و ربط می‌دهد: دیکتاتورها واپسین مرحله سلطه‌گری‌شان را با این نشانه‌ها بارز می‌کنند. واقعیت این واپسین مرحله و علائم بروز آن را علاوه بر محورهای فوق، ۳اظهارنظر از درون نظام هم گواهی می‌دهند.

فائزه هاشمی رفسنجانی در آخرین اظهارات خود که روز ۶دی ۹۷ در شبکه‌های مجازی انعکاس پیدا کرد، واقعیت کنونی مختصات نظام آخوندی را این‌طور شرح داد: «‌از دیدگاه من فروپاشی محتوایی اتفاق افتاده است و تنها فروپاشی ظاهری و فیزیکی اتفاق نیفتاده است و خیلی احتمال می‌دهم که این اتفاق بیافتد... چرا که هر جا را می‌بینی فشل است.

هر جا دست می‌گذاری خالی از مدیریت و تدبیر است! همه چیز رها است، فکری برای حل مشکلات نمی‌شود یا اگر می‌شود به جای بهتر شدن، بدتر می‌شود. آثار بهبود دیده نمی‌شود. روزمرگی حاکم شده است. مشکلات اقتصادی و اجتماعی روزبه‌روز افزایش می‌یابد... ظاهر پرزرق‌وبرق و آباد و باطن توسعه‌نیافته و زیر جهان سوم داریم. این‌ها نشانه‌های خوبی نیست... این بدترین نوع فروپاشی است که از درون پوسیده باشیم، اما ظاهر را حفظ کنیم».

نمونه‌ای دیگر از دوران پایانی دیکتاتورها سخنان حسن خمینی در حسینیه جماران است: «هیچ تضمینی وجود ندارد که ما بمانیم و دیگران بروند. اگر قواعد را رعایت نکنید، عرصه را از شما می‌گیرند. باید از روزی ترسید که جایگاهها به‌هم بریزد و نقش‌ها دگرگون شود».

 

 

ناگزیریهای دوران پایانی 

بی‌شک دوران پایانی نظام را خود خامنه‌ای و دست‌اندر‌کاران حاکمیت بهتر حس و درک می‌کنند. از این رو است که علائم بن‌بست در تمامیِ زمینه‌ها را از خود بروز می‌دهند. بن‌بستی که فقط و فقط ناشی از پایداری بی‌شکست مقاومت سازمان‌یافته و قیامهای بی‌توقف مردم ایران می‌باشد. پیوند خوردن این ۲عامل اثرگذار که عدالت اجتماعی، آزادی و دموکراسی را سرلوحه مطالباتشان نموده‌اند، کلیت نظام آخوندی را در بن‌بست لاعلاج فرو برده است که یکی از علائم بارز آن، همین ضعف و بن‌بست خامنه‌ای است که ناچار است یک مهره خود را به ۲منصب کلیدی برای نظام بگمارد و مهره دیگری برای بازی ندارد.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/1e82f771-565a-4795-841f-fd234c0c06ff"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات