برگرفته از سیمای آزادی ـ گفتوگو با محمدعلی توحیدی
روز یکشنبه ۱۹ اسنفد ماه برادر مجاهد محمدعلی توحیدی در برنامه ارتباط مستقیم سیمای آزادی به تشریح وضعیت رژیم آخوندی و بحرانهای گریبانگیر آن از جمله بن بست لوایح اف ای تی اف پرداخت. در قسمتی از این برنامه محمد علی توحیدی انتصاب آخوند ابراهیم رئیسی به ریاست قوه قضاییه را نشانه یی از انقباض و «بستن گارد دفاعی در برابر مقاومت» دانست و به سؤالات بیینندگان در این رابطه پاسخ داد.
در ادامه بخشی از سوالها و پاسخهای محمدعلی توحیدی در رابطه با علت و نتایج این انصاب را می خوانید
سؤال: در حالی که رژیم بر سر اف. ای. تی. اف در بنبست گیر کرده است و شاهد بودیم که در نماز جمعههای مختلف در شهرهای ایران ضمن حمله به روحانی، میگفتند که مجمع تشخیص مصلحت این لوایح را تصویب نخواهد کرد، خامنهای آخوند جلاد ابراهیم رئیسی را که عضو هیأت مرگ در قتلعام ۳۰هزار زندانی بود، در رأس قوة قضاییه قرار داد.
در خبرها هم بود که روحانی آمدن آخوند جلاد را به او تبریک گفته است. این هم در حالی است که در انتخابات ریاستجمهوری ۹۶به او گفته بود ظرف ۳۸سال فقط اعدام بلد بودی.
سؤال این است که تأثیر این انتصاب در ارتباط با بحران درونی رژیم چیست؟
محمدعلی توحیدی: همچنان که اشاره کردید، رئیسی در انتخابات ۹۶رقیب روحانی بود. آن هم در یک کارزار و جنگ و جدال بسیار ویژه که خیلی قطبی هم شده بود. آن موقع خامنهای بهدلیل پیشبینیهایی که نسبت به وضعیت رژیم میکرد، شخصاً پشت رئیسی رفته بود و خیلی مهندسی کرد که او را بیاورد. بنابراین شخص خامنهای طرف حساب شده بود و بینشان جنگ و جدال خیلی بالا گرفت.
رئیسی علاوه بر سوابق دیگرش، جنایت قتلعام را در کارنامهاش داشت و در معرض افشاگریها و حرفهای طرف مقابل هم قرار گرفته بود. روحانی هم بهخاطر موجسواری روی حجم انزجار اجتماعی که علیه رئیسی بود، سوار شد و در یک سخنرانی در همدان با اشاره به رئیسی گفت «آنها که طی ۳۸سال فقط اعدام بلد بودند». این حرف روحانی، خامنهای را خیلی عصبانی کرد؛ طوری که دو روز بعد از آن آمد سخنرانی کرد و گفت «کسانی که روی این گسلها و اختلافات صحبت میکنند، سیلی خواهند خورد». اینطوری به روحانی توپید که تو چرا این حرف را زدی؟
بهدلیل همین سابقهٔ کشاکش بین اینها و اینکه موضوع به جامعه کشید، میخواستند مناظرههای انتخاباتی را از چند روز پیش ضبط کنند؛ ولی مجبور شدند مستقیم پخش کنند. در آن سه مناظره هم خیلی افشاگری شد و طرفین خیلی دست هم را رو کردند؛ از جمله جهانگیری در مورد رئیسی میگفت «تو از سوابقت نباید خجالت بکشی؛ اگر راست میگویی، شفاف بگو که چه کار کردی؟ ۴سال در قوهٔ قضاییه بودی و تمام اتفاقاتی که رخ داده را باید پاسخگو باشی». روحانی هم خیلی به او توپید و گفت «لااقل از امام رضا دست بردار و پول امام رضا را برای کارهای انتخابیتان سرقت نکنید»!
با توجه به چنین سوابقی بین اینها، این گزینش یا کاری که خامنهای کرده، کار خیلی عجیب و غریب است. قطعاً تا جایی که به بحران رژیم برمیگردد، آن را بهغایت تشدید میکند. سابقهٔ امر هم در رژیم خیلی عمیق است. تازگی هم به دوراهی خیلی سرنوشتسازی رسیدهاند. خودشان با نقطههای پایانی جنگ ضدمیهنی مقایسه میکنند و میگویند باید قطعنامه و آتشبس را میپذیرفتیم. الآن اف. ای. تی. اف را با آن مقایسه میکنند.
سابقهٔ چنین اختلافی هم برمیگردد به حرفهایی که رفسنجانی از قدیم مقابل خامنهای میزد و حالا یکی از سوژههای جهتگیریهایی هست که خودشان اصطلاحاً «یک طرف را خودکشی مینامند و یک طرف را مرگ»! منظور در مقابل قطعنامهها و فشارهای بینالمللی و آن چیزهایی هست که اقتضا میکند رژیم مراودات بینالمللی لازم را داشته باشد؛ از جمله همان مماشاتی که رگ حیاتشان در این ۳۰ـ ۴۰سال بوده است و میخواهند از آن استفاده کنند.
یک شکاف و دوگانگی عمیقی در رژیم نهادینه شده و به جاهای مختلفی هم کشیده شده است. این شکاف پیش از این در خبرگان آخوندی هم بارز شده بود. در خبرگان رفسنجانی خیلی با خامنهای دعوا داشت؛ بهخصوص که او اول شده بود، ولی جنتی را رئیس کردند. از او پرسیدند «اینکه تو را از ریاست برداشتهاند، میخواهی چه کار کنی؟». رفسنجانی هم گفت «اگر بخواهند بعضیها را بیاورند، من وارد میشوم». احتمالاً همان موقع هم اشارهاش به رئیسی بوده باشد. در مقابل خامنهای، رفسنجانی تلاشش این بود که نوهٔ خمینی را در خبرگان وارد کند. جناح مقابل هم این کار را نکرد و دعوای رفسنجانی با اینها بالا گرفت.
میخواهم بگویم در این شکاف بسیار عمیق که در درون رژیم بر سر جهتگیریهای اساسی حاکمیت هست، رئیسی یکسوژهٔ بسیار بسیار بحرانزا است. به این معنی که اگر بر خامنهای که بهعنوان ولیفقیه باید هر دو جناح را داشته باشد، جبری حاکم نبود، هرگز به سودش نبود که چنین آدمی را که محل منازعه و اختلاف طرفین است، رئیس یک قوه کند. بهخصوص که در مهندسی انتخابات هم شکستخورده است. بهقول خودشان «این کار خطرناکی حساب میشود». خیلی انقباضی است. خیلی حرف درش هست.
سؤال: آیا این جبری که میگویید، ناظر بر همین انقباضی است که رژیم در پیش گرفته است؟
محمدعلی توحیدی: بله. اگر خامنهای جبری نداشت، نباید این کار را میکرد. حتی اگر هم داشت، نباید با رئیسی میکرد. معنایش این است که آوردن رئیسی برای خود رژیم خطرناک است. ولی جبر حاکم آنقدر است که خامنهای مجبور است منقبض کند و ببندد و آنقدر ناگزیر است که باید چنین شخصی را بیاورد.
عیب و ایراد این هم همان جنبهٔ اجتماعی و ایرانیاش است که ملت از یک قاتل، متنفر و منزجرند. در انتخابات قبلی هم شعار «نه شیاد و نه جلاد» را سر دادند. از نظر بینالمللی هم یک رسوایی کامل است. یعنی باید جوابگو باشد که چرا یک مجرم را رئیس قضاییه کرده است؟ الآن هم سر و صداها بلند شده است و دارند میگویند؛ هم مدافعان حقوقبشر، هم سازمانهای حقوق بشری، آمریکا و دولتهای غربی دارند میگویند که شما یک کسی را که در معرض پیگرد و محاکمهٔ بینالمللی است، در رأس قضاییه گذاشتهاید. یک آدم گوش به فرمان ولیفقیه. پس چه استقلال قضائی؟ پس شما چه نرم بینالمللی را رعایت میکنید؟
بنابراین هم بهلحاظ بینالمللی و هم بهلحاظ داخلی اقتضا نمیکرد که این کار را بکند؛ چرا که بحرانزا است و آن را تشدید میکند. یک جبری بر خامنهای حکم میکند تا بهخاطر وضعیت داخل و جنگ با بیرون از خودش ـ از جمله مقاومت، مردم، قیام و اعتراضات ـ هیچ چارهای پیدا نکرده جز اینکه رئیسی را بیاورد.
بنابراین پاسخ به سؤال شما این است که در زمینهٔ بحران درونی رژیم، این انتصاب، ذخیره کردن جنگ و جدال و دعوا است که شقه و شکاف بیشتر در رژیم ایجاد میکند.
وضعیتی که رژیم در آن قرار گرفته است، بسیار جالب است؛ همین هفته گذشته، ۱۵ یا ۱۶ اسفند بود که روحانی رفته بود به گیلان و طی سخنرانیاش گفت «من از اردیبهشت ۹۷ تا حالا دوبار در یک صحبت خصوصی با رهبری، به او گفتم که اوضاع عادی نیست، اوضاع ما جنگ اقتصادی است. باید یک فرماندهی واحدی در کشور کار کند که کار خودتان است. بقیه هم بیایند زیر دست شما که این مشکل را حل کنیم». روحانی گفت که دو بار این حرف را به خامنهای گفته است؛ یک بار تکی و یک بار هم در حضور مسؤلین. خامنهای هم به او گفته است من قبول دارم که وضعیت بحرانی و غیرعادی است؛ ولی فرماندهی این جنگ اقتصادی باید با خود روحانی باشد.
خامنهای میداند که جنگ اقتصادی عوارض دارد و خواسته که با خود روحانی باشد. یعنی روحانی خواسته بگوید که الآن فرماندهی این جنگ با من است و من باید اداره کنم. فرماندهی که به میان میآید، یعنی بقیه کارها مثل اف. ای. تی. اف را هم باید سرش تصمیم گرفت.
خوب است یک مورد دیگری را بر سر فرماندهی جنگ ضدمیهنی بگویم. رفسنجانی رفته بود پیش خمینی و گفته بود اگر تو نمیتوانی آتشبس را خودت قبول کنی، به من محول کن که من بهعنوان فرمانده جنگ بروم آتشبس را بپذیرم و بعد من را محاکمه کن! یعنی رفسنجانی یک وضع اضطراری را میگفت. الآن هم روحانی رفته که خامنهای این فرماندهی را برعهده بگیرد. او هم میگوید نه، خودت باید برعهده بگیری. هنوز دو روز از این حرف خیلی بزرگ که رئیسجمهور مملکت گفته است نگذشته، خامنهای تمام امام جمعهها را کوک کرد که بر سر اف. ای. تی. اف علیه روحانی صحبت کنند.
جالب بود که در نماز جمعه تهران آخوند مصباحی مقدم را آورده بودند که هم عضو مجمع تشخیص مصلحت و هم بهقول خودشان سخنگوی روحانیت مبارز باند خامنهای هم بوده است. او هم با توپ و تشر به روحانی گفت که «چه معنی دارد که وزیر نفت روحانی خودش میگوید ما شرکتهای جعلی درست میکنیم که با آنها نفت بفروشیم؟». از وزیر نفت پرسیدند اسمشان چیست؟ زنگنه هم گفت که نمیگویم، تاکتیکهایمان را هم نمیگویم. زنگنه گفته است که با یکسری شرکتهای جعلی نفت میفروشیم. با شرکتهای جعلی دیگر، پول نفت را برمیگردانیم. یعنی میگوید پولشویی رسمی میکنیم.
آخوند مصباحی مقدم ادامه میدهد که «در چنین وضعیتی که وزیر خود روحانی این حرف را میزند، چه ضرورتی دارد که رئیس جمهور، وزیر خارجه و جریان خاص، مجمع تشخیص مصلحت را تحت فشار قرار بدهند که ما اف. ای. تی. اف را برایشان تصویب کنیم؟ خیر، نمیکنیم». این تازه دو روز بعد از آن است که روحانی خودش را فرمانده جنگ اقتصادی اعلام کرده است.
در چنین وضعیتی، خامنهای آخوند جلاد را با همهٔ منفوریت داخلی و بینالمللی و در عینحال با سابقهٔ خصومتش با روحانی و دولتش و کل جناحی که به آن چسبیدهاند، منصوب میکند. کاری که همهٔ اینها یعنی جناح مغلوب را میراند.
بنابراین بحران حتماً تشدید میشود؛ از جمله مثل اف. ای. تی. اف که بحرانیتر شده است. روز بعد از صحبت روحانی، خامنهای یک مهرهٔ دیگرش بهنام صفار هرندی را ـ که از همدستان دژخیم شریعتمداری در کیهان بود ـ فرستاد و او هم گفت که الآن در مجمع تشخیص مصلحت ۷۰درصد مخالف پالرمو هستند.
از طرفی هم هنوز رئیسی نیامده، اعلام شد که به قدیانی از سران باند فاشیستی مجاهدین ارتجاع اسلامی بهدلیل توهین به خامنهای ۳سال زندان داده شد. همینطور حکم دادند که باید در این ۳سال ۳کتاب را با دست بنویسد! یکی از این کتابها هم حرفهای خامنهای است!
بنابراین میبینیم که بحران اجازه نمیدهد که حتی یکی دو روز هم از آمدن رئیسی بگذرد و بعد این کارها را بکنند. حالا یک کارهای ظاهرسازی هم میکنند؛ مثل اینکه روحانی و ظریف به رئیسی تبریک میگویند. یا همان جهانگیری که به رئیسی فحش میداد، به او تبریک میگوید. یک مشت نماینده هم جمع میکنند که تبریک بگویند که بگویند همه این را قبول میکنند.
واقعیت اما این است که بهدلیل واقعی بودن بحران و مشکلات و بهدلیل سوابق عمیقی که روی این شخص هست، قطعاً این انتصاب تشدیدکنندهٔ بحران خواهد بود.
سؤال: آیا بهتر نبود که خامنهای اول اف. ای. تی. اف را تعیینتکلیف کند و بعد رئیسی را نصب کند؟
محمدعلی توحیدی: بهنظر من جواب این است که اگر واقعاً در پی تصویب این لوایح باشد و ظرفیت و توان این تصویب را داشته باشد ـ یعنی مسیری که روحانی و باندش میخواهند برایشان برونرفت باشد ـ حرف شما درست است. نه تنها باید به عقب میانداخت، بلکه باید یکی دیگر را میگذاشت که با آن یکی جناح اینقدر در تضاد و کارد و پنیر نباشند.
واقعیت این است که رژیم دو جبر بزرگ دارد. اگر عطف به همین موضوع بگیریم، فکر یا چشماندازی که تصویب کنند و از این طریق راه برون رفتی داشته باشند، بهنظر نمیرسد. یک شاهدش هم این است که خود خامنهای صحبتی کرد و گفت من به اروپا بدبین هستم. بعد از ماجرای تشخیص مصلحت هم یک نواری از حرفهای حدود ۱۰ماه خودش که به نعل و به میخ میزد را رو کردند که علیه اروپا بود و میگفت اینها همه علیه ما هستند و کلاه سر ما میگذارند و نباید به اینها اعتماد کرد. اعضای باندش هم شروع به تبلیغ و ترویج این حرف او کردند.
بنابراین از آنجا که خودشان ظرفیتی نمیبینند که این مسیر را بروند، خامنهای دیگر جایی برای تغییر ندیده است و رئیسی را گماشته و در واقع آوردنش را جلو انداخته است. اگر خامنهای میخواست طبق روند خودشان کارشان اقدام کند، در واقع باید در پایان دورهٔ ریاست آخوند لاریجانی که مرداد سال آینده است، رئیسی را منصوب میکرد. اما این صحنهسازی را کردند که لاریجانی درخواست داد و خامنهای قبل از سال ۹۸رئیسی را آورد. این عطف به این بحران است.
جبر بسیار بزرگتر خامنهای اما در داخل کشور است که اصل دعوا و تضاد بین حاکمیت با مردم و جامعه انفجاری و مقاومت سازمانیافته است. خامنهای با این تضاد چه بکند؟ خودش چند وقت پیش گفت که «سال ۹۸سالی در معرض خطر است. اینها با تمامی حرفهایی که زدهاند، ممکن است جنجال را برای سال ۹۷کرده باشند ولی نقشهشان در سال ۹۸باشد».
بنابراین خامنهای میخواهد گارد سیستم دفاعیاش را با آخوند جلاد در مقابل مقاومت سازمانیافته و جامعه جوشان و انفجاری ببندد. نمیخواهد تأخیر کند؛ بلکه میخواهد قبل از اینکه سال ۹۸بیاید، این کار را بکند.