در پیشامتن همین جستار کوتاه درباره جنایتهای سیستماتیک جمهوری ملایان باید یادآور شوم که:
رژیم سفاک پس از نشستن بر اریکه قدرت و غصب انقلاب مردم اندکی بعد از قیام ۵۷، برای ضمانت ماندگاری خویش ماشین کشتار را به راه انداخت و هر روز در جایی و به بهانهیی مشغول جنایت شد. با این حال میرسیم به سال شصت و تیرباران هزاران و اکثراً از نسل ایمان و آزادی و بعد هم کوره جنگ و باز کشتار هزاران و هزاران... تا سال شصت و هفت و قتلعام هولناک زندانیان سیاسی و سربه دارانی دیگر، و این چرخه تا امروز با روشهای مختلف شکنجه، سربهنیست کردن، کشتن با آمپول هوا و داروهای روان گردان و خودکشی کردن در زندانها و اعترافات مضحک و اجباری و گروگانگیری و باز هم کشتار تا امروز ادامه دارد.
اما اینها یک روی سکه بود و هست و بهنظر نگارنده بخش فجیعتر این کشتار بیوقفه، آرام کشی مردمان زحمتکش و بیپناه میهن بوده و هست، و آن هم با سلاح وحشتناک فقرِ عامدانه در طبقه متوسط و فرودست جامعه و توسط اتاقهای فکر حماقت و کشتار که ماندن موقت خویش را در آن میبینند. آنها این طور فکر میکنند که:
الف- اگر مردم فقیر باشند اعتراض نمیکنند.
ب – مردم مجبور میشوند دوسوم و گاهی بیشتر شبانهروز را "زن و مرد" کار کنند تنها بهخاطر دادن کرایهخانه و نمردن از گرسنگی، پس وقتی برای اعتراض و مبارزه نمیماند.
ج-مردم ناگزیر برای زنده ماندن به هم نارو میزنند، مناسبات اجتماعی نازل میشود و کم کم تن به هر جرمی میدهند تا قوت لایموت را برای حیات خانواده تأمین کنند و باز با رژیم کاری ندارند.
د- مردم از فرط گرسنگی جذب دستگاه میشوند. اطلاعاتی، بسیجی و رضاشاهی که باز ضرری برای رژیم محسوب نمیشوند و موقتاً کمی هم موفق میشود؛ که فرآیندش بهوجود آمدن هر چه بیشتر کودکان کار، اعتیاد در سنینِ ده سالگی، دزدی بهخاطر معاش روزانه، تنفروشی و فحشا برای نان، فروش کودک و کلیه و اعضای بدن، فروپاشی خانواده در سالهای اول زندگی، گذاشتن کودک بر سر راه، مرگ از بیدارویی و نداشتن هزینه عملهای ساده، خودسوزیهای فردی و خانوادگی و تکدی گری و دریوزگی به اشکال مختلف است.
پس تا اینجا هدفمند و بهزعم خود موفق عمل کرده که با همه حماقت این موارد را آگاهانه بیمه ماندگاری خویش نموده است. بازی با آبرو و شرافت انسانی مردم بزرگ این سرزمین زیر تیغ حکومت آخوندی.
زنده یاد احمد شاملو میگوید:
ای دریغ! ای دریغ
که فقر
چه بهآسانی احتضارِ فضیلت است
به هنگامی که
تو را
از بودن و ماندن
گزیر نیست.
از طرف دیگر بر این تصور است که کرامت و شرافت انسانی با برآورده کردن نیازهای ضروری –و نه کامل –انسان بر جا میماند. و رژیم با همین فقر و استیصال کار دارد و با سستی و خمودگی و بیتفاوتی مردم و اینها البته برآوردهای رژیم است که شکمبارگان خمینی از جرگه لُپ لُپ خورانند. ولی "شتر در خواب بیند پنبهدانه" آنها آنچه را نمیدانند و نمیفهمند قیام گرسنگان است به همراه آزادی خواهان و این کلام ابوذر شورشی که گفت: "درشگفتم از کسی که در سفرهاش نانی نمییابد و با شمشیر آختهاش بر مردم نمیشورد"
حالا رژیم با فرمانده درمانده و البته وامانده خود و دستگاههای تا دندان مسلحش در مقابل کانونهای شورشی و مقاومت متشکل و جانبرکف و لشکر گرسنگان به میدان آمده، چه خواهند کرد؟ در یککلام بهجز وابستگان رذالت پیشه رمالان حاکم، تمامی مردم در کار شورش و اعتراض و سرنگونی بنیان حکومت جهل و جنایت موروثیاند.
این روزها تمام تحلیل و پیشداوریهای حکومت درهم ریخته و مردم ما بهرغم تحمل فقر و گرسنگی عامل اصلی را دریافتهاند و به همین دلیل فرهنگیان ما دست در دست کارگران زحمتکش و بازنشستگان بهپاخاسته و بازاریان و کامیونداران و کشاورزان و دامداران و تمامی اقشار جامعه که همگی بهنوعی تحت ستم این دجالان هستند. دست در دست هم عمود خیمه خرفت نظام را نشانه گرفتهاند. نمونهاش تظاهرات و اعتراضاتی که دیکتاتور، خامنهای و رئیسی و قالیباف و امالفسادهای دیگر را نشانه گرفتهاند.
امروز مردم ما بهخوبی سیری ظالم و گرسنگی مظلوم را بهخوبی میبینند، میشناسند و علیه آن با تمامی وجود بهپا خاستهاند.
آخوندهای سرسپرده حاکم از ترس خشم خروشان مردم گاهی از فقر بیکاری و گرانی حرفی میزنند و خود اذعان دارند که از انتقام مردم میترسند اما دست از جنایت برنمیدارند و این تازه از نتایج سحر است.
امروز آنچه بیشتر از هر چیز دیگری برای حاکمیت و حامیان چپاولگرش به اثبات رسیده است، این مسأله مهم است که مردم بالا تا پایین تشبثات متعفن آن را میشناسند. و تصمیم نهایی خود را در براندازی تمام و کمال آن گرفتهاند.
دیگر کار از اصول و اصلاح و نواصلاح شاهزادگی گذشته است.
مردم ما برانند تا تمام فقر فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی را کنار بزنند و بهخوبی میدانند که این همه میسر نمیشود مگر با سرنگونی حکومت جهل و غارت و کشتار و جنایت.
آزادی در گرو نبود استبداد است استبداد در بیت خامنهای و هزار فامیل منحوس این دودمان است.
احسان ایرانی
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است