آتش قیام که شامگاه پنجشنبه و روز جمعه سوم مهرماه در عراق شعله کشید، تا همینجا شگفتیهای بسیاری خلق کرده و بهنظر میرسد شگفتیهای بیشتری در راه است. عراق، ۱۷سال است که عرصهٔ تاخت و تاز رژیم آخوندی و عوامل فاسد و جنایتکار وابسته بهرژیم است که همچون اربابانشان در تهران، هست و نیست مردم عراق را چپاول کردهاند و برای آنها جز ترور و جنایت و سرکوب و فقر و گرسنگی بهارمغان نیآوردهاند. اما اکنون مردم عراق بهپاخاستهاند تا زمام سرنوشت خود را بهدست بگیرند و تقدیر نوینی برای میهن خود رقم بزنند.
در شرایطی که رژیم تصور میکرد با سرکوب شدید و بیرحمانهٔ قیام، به قیمت کشتار دستکم ۲۰۰تن و مجروح کردن بیش از ۷هزار نفر و انبوه دستگیریها، قیام مردم عراق را خاموش کرده است، دولت عراق هم وعده داده بود که خواستههای مردم را مورد توجه قرار خواهد داد، اما دیدیم که روز سوم آبان مردم عراق همهٔ این حساب و کتابها را بههم زدند. قیام از تجمع در میدان تحریر بغداد شروع شد و آتش آن بهسرعت سایر استانها و بهخصوص استانهای شیعهنشین را درنوردید.
ویژگیهای موج جدید قیام
- برجستهترین ویژگی قیام این بود که تودههای بهجان آمده و جوانان شورشگر در موقعیتی کاملاً تهاجمی بودند و سرکوب وحشیانه که با استفادهٔ مفرط گاز اشکآور و شلیک مستقیم کپسولهای گاز بهروی تظاهرکنندگان و سپس شلیک بیامان گلوله و رگبار همراه بود نتوانست مردم را متوقف کند و قیامکنندگان متقابلاً با خشم و خروشی مضاعف مراکز احزاب و گروههای دست نشاندهٔ رژیم را مورد تهاجم قرار دادند و آنها را تسخیر کردند و بهآتش کشیدند و برخی افراد مستقر در این مراکز را که موفق بهفرار نشده بودند، بهسختی بهمجازات رساندند.
- قیام روز جمعه از پیش اعلام شده بود و حکومت عراق و نیروهای دستنشاندهٔ رژیم از حشدالشعبی و عصائب الحق و غیره در ماکزیمم آمادگی خود بودند و عنصر غافلگیری در کار نبود. اما قیام مردم با شدت تمام بهرغم تمهیدات سرکوبگرانه شکل گرفت و بساط نیروهای سرکوبگر را درهمریخت.
- آماج اصلی قیام، رژیم آخوندی و احزاب و دستجات مسلح وابسته بهرژیم بود. روزنامهٔ حکومتی مردمسالاری(۴آبان) طی مقالهای با عنوان «عراق به کدام سو میرود» با اعتراف به جهتگیری قیام عراق علیه رژیم و دخالتهایش در این کشور نوشت: «احزاب عراقی شیعه و مخالف ایران نیز در ایجاد بلوا و مشکلات، نقشآفرین بوده و هستند... کشته شدن بیش از ١٥٠نفر در تظاهرات عراق و هزاران زخمی را که با شلیکها و تکتیراندازان وابسته صورت گرفت، همه را بر گردن جمهوری اسلامی انداختند».
- در فاصلهٔ قیام ماه گذشته و دور جدید قیام، حکومت وعدهٔ اصلاحات داد و با برخی اقدامات نمایشی مانند کاستن از حقوق مقامات و مدیران بالای دولتی تلاش کرد بهزعم خودش خشم مردم را تسکین بدهد. هدف این بود که این قیام را اعتراض به مشکلات معیشتی جلوه دهد. اما وقایع روز جمعه نشان داد که مردم عراق مطلقاً به این قبیل اقدامات رفرمیستی چشم ندوختهاند چرا که بهتجربه دریافتهاند ریشهٔ تمام مصیبتهایشان از جمله هیأت حاکم فاسد کنونی در عراق، از نتایج دخالت و سلطهٔ رژیم آخوندی در کشورشان است و تا این ریشهکن نشود، هیچ چیز سامان نمییابد. بنابراین عمدهترین شعارها، اخراج رژیم ایران و اسقاط نظام وابسته به این رژیم بود.
- ویژگی قابل تأمل دیگر بیاعتنایی مردم عراق به نیروها و احزاب دستنشاندهٔ رژیم بود که طی هفته میخواستند هدایت این قیام را بهنفع رژیم بهدست بگیرند و آن را با شعار «فاسد اخراج» بهجای شعار «رژیم ایران اخراج اخراج» منحرف کنند و با پرهیز دادن مردم بهجان آمده از خشونت، دست باز به وحوش حکومتی در خشونت و کشتار بدهند، اما پاسخ عملی مردم به این همدستان جنایت، این بود: آتش، جواب آتش!
- شرکت زنان در اجتماعات و قیام روز جمعه از دیگر نکات چشمگیر بود که حکایت از یک تحول مهم در جامعهٔ عراق میکند و برخی رسانهها هم روی آن انگشت گذاشتهاند.
- اقدام قیامکنندگان در چادرزدن در میدان تحریر، عزم جزم آنان برای ادامهٔ قیام را نشان میدهد؛ ابتکار عملی که در بهار عرب در مصر و سایر کشورها رواج داشت و نشانهٔ استمرار قیام بود و تا سرنگونی نظام حاکم ادامه داشت.
وحشت رژیم از قیام عراق، چرا؟
رژیم از قیام عراق و ادامهٔ آن بسیار هراسان است و در آن آینده تاریک و سرنگونی خود را میبیند؛ چون با از دست رفتن عراق، یک ستون مهم نگهدارندهٔ نظام فرومیریزد. مقاومت ایران پیوسته تأکید کرده است که حیات و امنیت رژیم ولایت فقیه، بهموازات سرکوب و اعدام و شکنجه در داخل کشور، به جنگافروزی و صدور تروریسم و ارتجاع به خارج از ایران وابسته است. در آذر ۱۳۸۲ رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت خطاب به اجتماع هموطنانمان در لندن، خطر سیاست صدور تروریسم و دخالتهای منطقهای رژیم آخوندی را «صدبار خطرناکتر» از تهدید اتمی آن توصیف کرد. معنی متقابل آن این است که کوتاه شدن دست رژیم از صدور تروریسم و دخالتهای منطقهای و خلع ید از ولیفقیه در عراق که اولین خاکریز حفظ حکومت متزلزلش میباشد، برای رژیم صدبار مرگبارتر از سرکشیدن جامزهر هستهای است؛ از اینرو رژیم تا آخرین روز حیاتش از آن دست نخواهد کشید.
صحت و حقانیت آنچه که خانم مریم رجوی ۱۷سال پیش گفت، به بهای سنگین اثبات شده است. سردمداران رژیم از خامنهای تا دیگران بهکرات تأکید کردهاند که امنیت عراق امنیت ماست. و خامنهای چند بار تصریح نموده که اگر جلو دشمن را در عراق و سوریه نگیریم باید در تهران و فارس و خراسان و اصفهان با آنها بجنگیم.
در نمایش دجالگرانهٔ اربعین هم دیدیم که رژیم با صرف چه هزینه سنگینی تلاش کرد میخش را در عراق بکوبد؛ اما قیام مردم عراق همهٔ نقشههای شوم ولیفقیه را بههم زد و خوابش را آشفت.
بهخصوص همزمانی قیام عراق با قیام لبنان و خواسته مشترک هر دو ملت مبنی بر قطع دخالت و نفوذ آخوندهای حاکم بر ایران از کشورشان، برای رژیم بسیار تلخ و فاجعهبار است.
بیجهت نیست که آخوند اعرافیِ گماشتهٔ خامنهای در جمعهبازار قم(۳آبان)، در حالی که قیام عراق را به استکبار جهانی مرتبط میکرد، جیغ وحشت کشید که «...در سال ۸۸ هم در کشورمان شاهد توطئه آمریکایی و صهیونیستی با همکاری(مجاهدین) بودیم که همین وضعیت را امروز در کشور لبنان و عراق شاهدیم».
عامل دیگری که موجب وحشت آخوندهای حاکم شده، جریان رو به گسترش ریزش و فرار هم در صفوف نیروهای مزدورش در عراق و هم در صفوف حزبالشیطان لبنان است. کیهان خامنهای(۴آبان) با ابراز وحشت از تحولات عراق و لبنان و سمت و سوی آن نوشت: «حسن نصرالله نگرانی شدید خود را از انحراف مسیر اعتراضات در لبنان ابراز کرد...». کیهان با اذعان به ریزش در حزبالشیطان و پیوستن بسیاری از نیروهای پایین آن به قیامکنندگان لبنان میافزاید: «نصرالله نهایتاً از هواداران جنبش حزبالله خواست تا اعتراضها را ترک کنند و آن را به کسانی بسپارند که به آن باور دارند».
تأثیرات جنبش خلقها بر یکدیگر
هراس آخوندها ناشی از این نکته بدیهی این است که خلقها انگیزاننده و الهامبخش همدیگر هستند و روی هم تأثیر متقابل دارند، همچنانکه مردم عراق از جنبش آزادیخواهانهٔ مردم ایران و از پیشتاز و رهبریکنندهٔ این جنبش، سازمان مجاهدین خلق ایران، تأثیر پذیرفتهاند، بیتردید قیام عراق نیز بر قیام لبنان تأثیر گذاشته،و این هر دو بیشک بر روی مردم سراسر منطقه، از جمله مردم ایران هم تأثیر انگیزاننده دارند.
از سوی دیگر، اگر دخالتهای رژیم در منطقه مهار شود، تیغ سرکوبش در داخل هم کند میشود و اگر تیغ سرکوب کند شود، صدور بنیادگرایی نیز از حرکت بازمیماند. چرا که موجودیت سپاه پاسداران بهعنوان مهمترین نهاد پاسدار حفظ نظام، به گسترش سرکوب داخلی و صدور بنیادگرایی و تروریسم بستگی دارد.
به این جهت است که آخوندهای حاکم و رسانههای رژیم اینچنین وحشتزده شدهاند و اگر چه تلاش میکنند وحشتزدگی خود را مهار کنند و خیلی کم بروز دهند، اما اگر اندکی درک استراتژیک داشته باشند، بایستی هزار بار بیشتر بترسند و بر خود بلرزند. چون میدانند باد کاشتهاند و توفان درو خواهند کرد.