728 x 90

انقراض تبار دایناسورهای ولایی

انقراض دایناسورهای ولایی
انقراض دایناسورهای ولایی

انقراض تبار دایناسورهای ولایی

مرگی‌ست

نه انقطاع اکسیژن

که محو میراث‌بران سلسله جلادان تاریخ.

 

فصل انقراض نسل نگاه‌دارندگان اصل ولایت فقیه در پهنه ایران فرا رسیده است. نسلی از تبار دایناسورهای ولایی که ریختن خون خلق و مخالفان و منتقدان ولایت فقیه را حجامت نظام جمهوری اسلامی آخوندی می‌دانند. یکی از سر دایناسورهای چنین تئوری و سیاستی، محمدتقی مصباح یزدی بود.

در قیام سال۱۳۵۷ هیچ نشان و نام و فعالیت و حضوری از مصباح یزدی علیه شاه و یا همراهی با مردم نیست. او بیشتر در حلقهٔ انجمن حجتیه بود و ضدیت با جریان روشنفکری حتی روشنفکران مذهبی را تبلیغ می‌کرد. پس از پیروزی قیام ۵۷ و سلطهٔ مطلق خمینی هم هیچ خبری از وی و حمایتش از خمینی نبود. یادداشت سایت اعتماد به تاریخ ۱۴دی ۹۹ بسیار قابل توجه است:

«آیت‌الله محسن غرویان که روزگاری خود از چهره‌های نزدیک به آیت‌الله مصباح یزدی به‌شمار می‌رفت، ولی رفته‌رفته از او فاصله گرفت، به ماهنامه نسیم بیداری گفته است: آیت‌الله (مصباح یزدی) مثل مقام معظم رهبری یا مثل شهید بهشتی و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی وارد متن کارهای نظام و انقلاب نشدند و بیشتر به همان کارهای حوزوی و علمی پرداختند؛ اما کم‌کم و به‌خصوص از سال۸۴ به بعد وارد بحثهای سیاسی شدند».

این شیخ ریاکار مثل همهٔ نحله‌های هم‌ مسلکش که تمام عمر به انتظار بوی کباب قدرت و موقعیت می‌نشینند، بعد از مرگ خمینی به صرافت می‌افتد. او در دستگاه حوزوی و آخوندی، حتی خامنه‌ای را هم قبول نداشت و تلاش کرد بی‌سوادی خامنه‌ای را نردبانی برای نفوذ و سلطهٔ خودش کند. در همین رابطه عطاءالله مهاجرانی از توجیه‌کنندگان اعدامها و قتل‌عام دهه۶۰ و وزیر ارشاد محمد خاتمی، در خاطراتش از مرگ خمینی و ولی‌فقیه شدن یک‌شبهٔ خامنه‌ای می‌گوید:

«در روزی که از رادیو اعلام شد آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان رهبر جمهوری اسلامی انتخاب شده است، در همان روز جلسه‌یی در محضر آیت‌الله مصباح در دفتر ایشان در پژوهشگاه در قم برگزار شده بود. یکی از شاگردان ایشان از آقای مصباح می‌خواهند که درباره رهبری آیت‌الله خامنه‌ای سخنی بگویند. ایشان سکوت می‌کنند. آقای نواب درخواست‌شان را تکرار می‌کنند. آقای مصباح می‌گویند: من چه بگویم درباره کسی که نمی‌تواند یک صفحه رسایل بدون اعراب را از رو بخواند!... چند مدت بعد که نامه‌هایی از خارج کشور آمد و سؤال داشتند که بعد از امام، تکلیف نماز و روزه ما را کی تعیین می‌کند، در یک جلسه‌یی که آیت‌الله مصباح هم حضور داشتند، کسی نمی‌دانست جواب چیست؛ ناگهان ایشان گفت: ولایت فقیه مرجع احکام است که امام خامنه‌ای هستند. همین را به آنها بگویید»!

 

مصباح یزدی که از پایه‌گذاران مدرسه حقانی در زمان شاه و از مدرسان آن در زمان خمینی بود، ناگهان پس از سلطهٔ خامنه‌ای، مروج تئوری برتری ولی‌فقیه بر رأی و نظر مردم و نامشروع بودن رأی مردم در مقابل مخالفت ولی‌فقیه شد. او این نظر را در زمان خمینی و برای خمینی نگفت و تا قبل از مرگ خمینی، در سکوت و انزوا بود. اما از اواسط دهه۷۰ ناگهان از زیر نقاب بیرون آمد و میدان‌دار حداکثر خشونت و حتی ترور علیه مخالفان روحانیت و ولی‌فقیه شد. او این جنایت‌اندیشی را در توصیه به بسیجیان این‌طور شرح داده است:

‫«هر جا که آهنگ مخالفت با ولایت فقیه یا ولی‌فقیه ساز شده، سعی کنید آن را خاموش کنید. اگر از روی نادانی است برایش توضیح دهید؛ ولی اگر از روی غرض‌ورزی است، او را خفه کنید»(سخنرانی مصباح یزدی در جمع بسیجیان شهرستان قروه، ۷ مرداد۱۳۸۱).

به‌معنای نهفته در این منطق ضدبشری و تمامیت‌خواهی توتالیتاریستی توجه کنید. می‌گوید مخالفان ولی‌فقیه یا نادانانند یا غرض‌ورز! یعنی برای شعور و آگاهی و دگراندیشیِ بشریت هیچ جا و احتمالی نباید در نظر گرفته شود. یعنی خارج از این قرائت برای ولی‌فقیه، هیچ موجودی حق حیات ندارد.

 

مصباح یزدی توجیه‌گر تئوریک تمامی جنایات زیردست ولی‌فقیه و انتصاب آنها به خدا و پیامبر و اسلام بود. ارائه‌دهندهٔ فکر ترور روشنفکران و دگراندیشان در اواسط دهه۷۰ با همکاری دری نجف‌آبادی، علی فلاحیان، سعید امامی و نظارت مستقیم مجتبی خامنه‌ای و تأیید خامنه‌ای بود. او در یکی از سخنرانی‌هایش در نماز جمعه سال۱۳۷۸گفت:

«ما در قرآن دستور ارهاب داریم. افرادی که با ادبیات عرب آشنا هستند بروند معادل ارهاب را پیدا کنند» (روزنامه خرداد، ۱۶مرداد ۱۳۷۸).

پس از قتل‌های زنجیره‌یی و از اواخر دهه۷۰ بود که مصباح یزدی خیلی سریع تبدیل به یکی از کارچرخانان اصلی و از پرقدرت‌ترین و با نفوذترین روحانیان در میدان سیاست و سلطهٔ خامنه‌ای شد. در واقع خامنه‌ای یک پا بر شانه مصباح یزدی داشت و یک پا بر شانه محمد یزدی.

 

حالا روزگار فرو ریختن عناصر و تبار اصلی و بی‌بدیل سازنده و نگهدارندهٔ اصل ولایت فقیه و شخص ولی‌فقیه است. حالا بازوهای دین‌فروشی و فقهی جنایت‌پروری، مثل آوار ستونها در زیر پای جمهوری اسلامی آخوندی فرو می‌ریزند. در ضمن این‌ها از عناصر اصلی میدان جنگ گرگ‌ها در نظام آخوندی بوده‌اند که برای خامنه‌ای بدیل ندارند. اینان چشمان تاریک‌زی جنایت در سلطهٔ دیکتاتوریها هستند که حتی کوچک‌ترین نوری آنها را بسته‌تر می‌کند. این نور، همان حافظهٔ مردم ایران است.الآن خامنه‌ای با از دست دادن تبار دایناسورهایش چون روح‌الله حسینیان، محمد یزدی و مصباح یزدی، گرفتار تابش هر دم افزون‌شوندهٔ حافظهٔ مردم ایران در هیأت شادمانی‌هایشان و پتانسیل انفجاری زیر پوست ایران‌زمین می‌باشد.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/51da0ab3-7aa6-439e-bb36-bc8bf941de37"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات