«الان هر رسانهیی (را) باز میکنیم منفی است. از صبح تا شب دارد پتک میزند در سرمان که آقا همه چیز به هم ریخته است. همه فاسد و دزد هستند. همه چیز خراب است. عقل، فکر و منطقی نیست. خب اگر نگاه فرآیندی نداشته باشیم در معرضِ این هجمه کارمان تمام است و تسلیم هستیم. هیچ انگیزهیی برای اصلاحات اجتماعی باقی نمیماند و همه رو به قبله میخوابیم…». (1)
این اظهارات احمدینژاد رئیسجمهور سابق نظام را چگونه باید تلقی کرد؟ آیا صرفاً اظهاراتی تبلیغاتی است؟ یا بیان واقعیتهای مهم سیاسی و اجتماعی جامعه ایران است؟
این که تمام رسانههای هر دو باند حاکم، مملو از انعکاس موارد خرابی اوضاع و فساد و چپاول فراگیر در سراسر رژیم است، اینکه همه چیز به هم ریخته و قضاوت عمومی از این وضعیت این است که «همه فاسد و دزدند» واقعیتهایی است که هیچکس، حتی خود خامنهای قادر به انکار و کتمان آن نیست؛ اما آنچه نیاز به واکاوی و تأمل دارد، وحشتی است که رئیسجمهور سابق آخوندها نسبت به «تمام» بودن کار، «تسلیم» و «رو به قبله» بودن تمام نظام در لابلای این حرفها نشان میدهد. اگر چه احمدینژاد رقم خوردن چنین سرنوشتی را برای رژیم مشروط به نداشتن چیز موهومی به اسم «نگاه فرایندی» کرده است اما فراتر از حرفها و اظهارات، برخی نمونهها و رویدادها نیز، بخش دوم اعترافهای احمدینژاد مبنی بر تأثیرات فساد و شرایط مورد اشاره بر خود حکومت و سردمداران آن را تأیید میکند. یکی از آنها ماجرای حقوقهای نجومی است که البته نسبت به سایر موارد فساد و چپاول هزارها میلیاردی در رژیم، بهرغم عنوان «نجومی» چندان قابل اعتنا به نظر نمیرسد، اما همین مورد «فرعی» و «جزیی» که ابتدا به نظر میرسد مقابله با آن سادهتر باشد، با جنگ باندی و بحران درونی رژیم گره خورده و تبدیل به معضل و بحرانی لاینحل شده است.
پس از حدود 8ماه کشاکش بر سر حقوقهای نجومی، هنوز حتی معلوم نیست مدیرانی که حقوق نجومی گرفتهاند چند نفرند؛ یک بار روحانی از 100نفر، 200نفر، 300نفر (!) … صحبت کرد، بعد معاون او نوبخت آن را به 4نفر تقلیل داد و حالا یکی از روزنامهها مینویسد: «اعضای دولت تعداد نجومی بگیران را بین ۴۰ تا ۵۰ نفر اعلام کردهاند اما دیوان محاسبات رقم ۳۹۷ نفر را اعلام کرده است. جالب اینجاست که بر اساس بررسیهای برخی، همچون موسوی لارگانی نایب رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، تعداد واقعی نجومیگیران ۴برابر تعدادی است که در گزارش دیوان محاسبات آمده است، پس نه آن تعداد اعلامی ۴۰ یا ۵۰ نفر از سوی دولت درست است و نه تعداد ۳۹۷ نفری که دیوان محاسبات اعلام کرده است» (2)
در این میان، نعمتزاده وزیر صنعت دولت روحانی هم گفته است: «از صبح تا شب بهدنبال خلافکارانیم که پس بدهند فقط بهخاطر اینکه ۲میلیارد تومان را پس بدهند، آیا کشور گیر این ۲میلیارد تومان است؟». (3)
این سخن اگر چه حمله و هجوم گسترده باند مقابل را در پی داشت، اما حاکی از ابعاد فساد در رژیم چنان است، که دو میلیارد تومان در آن خردهریز محسوب میشود.
اما در این مقاله، اشاره به حقوقهای نجومی، نه بهعنوان نمونهیی از فساد، بلکه بهعنوان نمونهیی از اینکه چگونه همهٴ امور در این رژیم بهخاطر آن که در بستری از جنگ قدرت باندها جریان دارد، به سرانجام نمیرسد و بهصورت بحرانی درمیآید و بر بحرانهای رژیم افزوده میگردد؛ مد نظر است. مثال بارز دیگر، مسأله یا بحران برجام است؛ بهرغم آن که برجام یک موضوع استراتژیک است، اما بهمثابه مهمات جنگ باندی مورد استفاده قرار میگیرد. کریمی قدوسی از نمایندگان باند خامنهای در مجلس ارتجاع، نوار اظهارات محرمانهٴ ظریف راجع به برجام را افشا و منتشر میکند؛ امری که سخنگوی وزارتخارجه دولت روحانی آن را «تضعیف موضع مذاکراتی ایران» توصیف کرده است.
به این ترتیب، مسائل و بحرانهای رژیم، نه از بابت خودشان و بهمنظور حل و فصل آنها، بلکه از بابت کاراییشان در جنگ باندی و رقابت انتخاباتی مورد توجه قرار میگیرند. در همین رابطه یکی از روزنامههای باند رفسنجانی روحانی مینویسد: «چند مسأله تا شب انتخابات همواره ردپایی در رسانههای منتقد دولت بر جای خواهند گذاشت مثل تورم، اشتغال، حقوقهای نجومی، برجام و گرانی!...» (4)
روشن است که یک علت این وضعیت، نزدیکی نمایش انتخابات است که بهدلیل آن که سرفصل مهم مشخص شدن سهم هر باند از قدرت و غارت است، هر باند تلاش میکند با رو کردن پرونده دزدی و چپاول یا بند و بستهای باند رقیب، آن را از صحنه حذف کند و خودش سهم عمده را تصاحب کند. اما آیا باندهای متخاصم نمیدانند که به این ترتیب، همه مردم را به این نتیجه رساندهاند که «همه فاسد و دزد هستند، همه چیز خراب است» ؟ و در نتیجه دارند به قول خودشان کشتی نظام را که همه سوار آن هستند، سوراخ و غرق میکنند؟ احمدینژاد که خودش در کار سوراخ کردن کشتی است، با حیرت و درماندگی از «هجمه»هایی که رژیم در معرض آن هست میگوید: «از صبح تا شب دارد پتک میزند در سرمان که آقا همه چیز به هم ریخته است. همه فاسد و دزد هستند. همه چیز خراب است. عقل و فکر و منطقی (در کار) نیست»
منطق «کشتی نظام» را همهٴ سردمداران و کارگزاران رژیم میفهمند و همه هم در همین باره به یکدیگر هشدار میدهند؛ همه هم میدانند که به قول امام دجالشان «حفظ نظام اوجب واجبات است» ؛ اما در عینحال نمیتوانند از حمله به یکدیگر و رو کردن دست یکدیگر کوتاه بیایند؛ این پارادوکس چگونه قابل تبیین و توضیح است؟
در پاسخ ابتدا بایستی به این اندیشید که انگیزهٴ عناصر و باندهای رژیم، برای دفاع از موجودیت نظام چیست و از کجا به دست میآید؟ روشن است که «آرمان» و انگیزههای آرمانی که فرد یا گروه را وامیدارد از منافع خود بگذرد، در کار نیست، آنها این انگیزه را از منافع خود و دست یافتن به سهم بیشتری از قدرت و ثروت میگیرند و این هم تنها با فساد و چپاول بیشتر به دست میآید؛ به این ترتیب، کسب قدرت و ثروت بیشتر، یگانه انگیزه و دینامیسم تمام باندها و نیروهای رژیم برای حفظ نظام است. منطق رایج این است که «اگر من ندزدم، دیگری میدزدد» و این «دیگری» رقیبی است که اگر بیشتر بدزدد، قدرت بیشتری پیدا میکند و نهایتاً او را حذف میکند. و از اینجاست که «هیچ انگیزهیی برای اصلاحات اجتماعی باقی نمیماند» و دور و تسلسل و گرداب فساد و دزدی بیشتر، بحران بیشتر؛ شکل میگیرد و همهٴ عناصر و باندهای رژیم را به کام خود میکشد. از منظری دیگر، این نتیجه کارکرد فساد ساختاری رژیم است؛ فسادی که جزو بافت و ساخت رژیم شده و از قضا مبارزه جدی با آن، موجودیت رژیم را به خطر میاندازد. در نتیجه هیچ راه و چارهیی باقی نمیماند جز اینکه به قول رئیسجمهور سابق رژیم، همه «رو به قبله» بخوابند و مرگ نظام را انتظار بکشند.
پانویس: ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ از سخنرانی احمدینژاد در جمع شماری از اساتید دانشگاه ـ سایت حکومتی انتخاب ـ 6دی 95
2 ـ روزنامه حکومتی سیاست روز-5دی
3 ـ خبرگزاری سپاه پاسداران (فارس) - 6دی
4 ـ روزنامه آفتاب یزد 6دی 95.
این اظهارات احمدینژاد رئیسجمهور سابق نظام را چگونه باید تلقی کرد؟ آیا صرفاً اظهاراتی تبلیغاتی است؟ یا بیان واقعیتهای مهم سیاسی و اجتماعی جامعه ایران است؟
این که تمام رسانههای هر دو باند حاکم، مملو از انعکاس موارد خرابی اوضاع و فساد و چپاول فراگیر در سراسر رژیم است، اینکه همه چیز به هم ریخته و قضاوت عمومی از این وضعیت این است که «همه فاسد و دزدند» واقعیتهایی است که هیچکس، حتی خود خامنهای قادر به انکار و کتمان آن نیست؛ اما آنچه نیاز به واکاوی و تأمل دارد، وحشتی است که رئیسجمهور سابق آخوندها نسبت به «تمام» بودن کار، «تسلیم» و «رو به قبله» بودن تمام نظام در لابلای این حرفها نشان میدهد. اگر چه احمدینژاد رقم خوردن چنین سرنوشتی را برای رژیم مشروط به نداشتن چیز موهومی به اسم «نگاه فرایندی» کرده است اما فراتر از حرفها و اظهارات، برخی نمونهها و رویدادها نیز، بخش دوم اعترافهای احمدینژاد مبنی بر تأثیرات فساد و شرایط مورد اشاره بر خود حکومت و سردمداران آن را تأیید میکند. یکی از آنها ماجرای حقوقهای نجومی است که البته نسبت به سایر موارد فساد و چپاول هزارها میلیاردی در رژیم، بهرغم عنوان «نجومی» چندان قابل اعتنا به نظر نمیرسد، اما همین مورد «فرعی» و «جزیی» که ابتدا به نظر میرسد مقابله با آن سادهتر باشد، با جنگ باندی و بحران درونی رژیم گره خورده و تبدیل به معضل و بحرانی لاینحل شده است.
پس از حدود 8ماه کشاکش بر سر حقوقهای نجومی، هنوز حتی معلوم نیست مدیرانی که حقوق نجومی گرفتهاند چند نفرند؛ یک بار روحانی از 100نفر، 200نفر، 300نفر (!) … صحبت کرد، بعد معاون او نوبخت آن را به 4نفر تقلیل داد و حالا یکی از روزنامهها مینویسد: «اعضای دولت تعداد نجومی بگیران را بین ۴۰ تا ۵۰ نفر اعلام کردهاند اما دیوان محاسبات رقم ۳۹۷ نفر را اعلام کرده است. جالب اینجاست که بر اساس بررسیهای برخی، همچون موسوی لارگانی نایب رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، تعداد واقعی نجومیگیران ۴برابر تعدادی است که در گزارش دیوان محاسبات آمده است، پس نه آن تعداد اعلامی ۴۰ یا ۵۰ نفر از سوی دولت درست است و نه تعداد ۳۹۷ نفری که دیوان محاسبات اعلام کرده است» (2)
در این میان، نعمتزاده وزیر صنعت دولت روحانی هم گفته است: «از صبح تا شب بهدنبال خلافکارانیم که پس بدهند فقط بهخاطر اینکه ۲میلیارد تومان را پس بدهند، آیا کشور گیر این ۲میلیارد تومان است؟». (3)
این سخن اگر چه حمله و هجوم گسترده باند مقابل را در پی داشت، اما حاکی از ابعاد فساد در رژیم چنان است، که دو میلیارد تومان در آن خردهریز محسوب میشود.
اما در این مقاله، اشاره به حقوقهای نجومی، نه بهعنوان نمونهیی از فساد، بلکه بهعنوان نمونهیی از اینکه چگونه همهٴ امور در این رژیم بهخاطر آن که در بستری از جنگ قدرت باندها جریان دارد، به سرانجام نمیرسد و بهصورت بحرانی درمیآید و بر بحرانهای رژیم افزوده میگردد؛ مد نظر است. مثال بارز دیگر، مسأله یا بحران برجام است؛ بهرغم آن که برجام یک موضوع استراتژیک است، اما بهمثابه مهمات جنگ باندی مورد استفاده قرار میگیرد. کریمی قدوسی از نمایندگان باند خامنهای در مجلس ارتجاع، نوار اظهارات محرمانهٴ ظریف راجع به برجام را افشا و منتشر میکند؛ امری که سخنگوی وزارتخارجه دولت روحانی آن را «تضعیف موضع مذاکراتی ایران» توصیف کرده است.
به این ترتیب، مسائل و بحرانهای رژیم، نه از بابت خودشان و بهمنظور حل و فصل آنها، بلکه از بابت کاراییشان در جنگ باندی و رقابت انتخاباتی مورد توجه قرار میگیرند. در همین رابطه یکی از روزنامههای باند رفسنجانی روحانی مینویسد: «چند مسأله تا شب انتخابات همواره ردپایی در رسانههای منتقد دولت بر جای خواهند گذاشت مثل تورم، اشتغال، حقوقهای نجومی، برجام و گرانی!...» (4)
روشن است که یک علت این وضعیت، نزدیکی نمایش انتخابات است که بهدلیل آن که سرفصل مهم مشخص شدن سهم هر باند از قدرت و غارت است، هر باند تلاش میکند با رو کردن پرونده دزدی و چپاول یا بند و بستهای باند رقیب، آن را از صحنه حذف کند و خودش سهم عمده را تصاحب کند. اما آیا باندهای متخاصم نمیدانند که به این ترتیب، همه مردم را به این نتیجه رساندهاند که «همه فاسد و دزد هستند، همه چیز خراب است» ؟ و در نتیجه دارند به قول خودشان کشتی نظام را که همه سوار آن هستند، سوراخ و غرق میکنند؟ احمدینژاد که خودش در کار سوراخ کردن کشتی است، با حیرت و درماندگی از «هجمه»هایی که رژیم در معرض آن هست میگوید: «از صبح تا شب دارد پتک میزند در سرمان که آقا همه چیز به هم ریخته است. همه فاسد و دزد هستند. همه چیز خراب است. عقل و فکر و منطقی (در کار) نیست»
منطق «کشتی نظام» را همهٴ سردمداران و کارگزاران رژیم میفهمند و همه هم در همین باره به یکدیگر هشدار میدهند؛ همه هم میدانند که به قول امام دجالشان «حفظ نظام اوجب واجبات است» ؛ اما در عینحال نمیتوانند از حمله به یکدیگر و رو کردن دست یکدیگر کوتاه بیایند؛ این پارادوکس چگونه قابل تبیین و توضیح است؟
در پاسخ ابتدا بایستی به این اندیشید که انگیزهٴ عناصر و باندهای رژیم، برای دفاع از موجودیت نظام چیست و از کجا به دست میآید؟ روشن است که «آرمان» و انگیزههای آرمانی که فرد یا گروه را وامیدارد از منافع خود بگذرد، در کار نیست، آنها این انگیزه را از منافع خود و دست یافتن به سهم بیشتری از قدرت و ثروت میگیرند و این هم تنها با فساد و چپاول بیشتر به دست میآید؛ به این ترتیب، کسب قدرت و ثروت بیشتر، یگانه انگیزه و دینامیسم تمام باندها و نیروهای رژیم برای حفظ نظام است. منطق رایج این است که «اگر من ندزدم، دیگری میدزدد» و این «دیگری» رقیبی است که اگر بیشتر بدزدد، قدرت بیشتری پیدا میکند و نهایتاً او را حذف میکند. و از اینجاست که «هیچ انگیزهیی برای اصلاحات اجتماعی باقی نمیماند» و دور و تسلسل و گرداب فساد و دزدی بیشتر، بحران بیشتر؛ شکل میگیرد و همهٴ عناصر و باندهای رژیم را به کام خود میکشد. از منظری دیگر، این نتیجه کارکرد فساد ساختاری رژیم است؛ فسادی که جزو بافت و ساخت رژیم شده و از قضا مبارزه جدی با آن، موجودیت رژیم را به خطر میاندازد. در نتیجه هیچ راه و چارهیی باقی نمیماند جز اینکه به قول رئیسجمهور سابق رژیم، همه «رو به قبله» بخوابند و مرگ نظام را انتظار بکشند.
پانویس: ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ از سخنرانی احمدینژاد در جمع شماری از اساتید دانشگاه ـ سایت حکومتی انتخاب ـ 6دی 95
2 ـ روزنامه حکومتی سیاست روز-5دی
3 ـ خبرگزاری سپاه پاسداران (فارس) - 6دی
4 ـ روزنامه آفتاب یزد 6دی 95.