728 x 90

پس لرزه‌های مرگ رفسنجانی

خامنه ای - رفسنجانی
خامنه ای - رفسنجانی
بازماندگان باند علی اکبر هاشمی رفسنجانی، از همان فردای مرگش تا امروز نسبت به نقش بی‌جایگزین او در حفظ این باند، نسبت به آینده خود ابراز نگرانی کرده‌اند. در آخرین نمونه روز 21اسفند 95روزنامه حکومتی اعتماد با آه و فغان نوشت: «هاشمی رفسنجانی هم راهی دیار باقی شده و یک جریان سیاسی که دغدغه‌اش اصلاح از درون با مشی معتدل و عاقلانه است، بزرگ‌ترین پشتوانه درون‌حاکمیتی خود را از دست‌ داده است». این روزنامه سپس بقای این باند و نظام را در خزیدن زیر عبای خامنه‌ای یافته و نوشته است: «کشتی انقلاب اگر قرار است راه به ساحل امید ببرد جز با تدبیر و تعامل با راهبر مدبرش حاصل نمی‌شود». (اعتماد-21اسفند)

روز 19اسفند 95 هم یعنی دو ماه بعد از مرگ رفسنجانی یکی از روزنامه‌های باندش با سوز و فغان نوشت: «آنچه که در روز افتتاحیه اجلاس (خبرگان) در فقدان هاشمی رفسنجانی و جای خالی ایشان بروز و ظهور یافت، انتقاد جنتی از دولت روحانی بود».

روز 20اسفند 95 خود خامنه‌ای به صحنه آمد و اگر ‌چه از فقدان کارایی‌های رفسنجانی برای نظام ابراز تأسف کرد و وی را «از عناصر مؤثر در نظام» نامید، اما بلافاصله در یک اقدام کم سابقه تمامی اشرافیگری خود و باندهای حاکم را به باند رفسنجانی که در دولت روحانی تجسم یافته نسبت داد و گفت: «خودداری از گرایش به اشرافی‌گری از دیگر محکمات نظام اسلامی است» و زیرآب آمار و ارقام اقتصادی دولت حسن روحانی را زد و گفت: «به رئیس‌جمهور محترم هم گفته‌ام که بیان شاخصهای کلان خوب است البته اگر آمارها قابل خدشه نباشد، اما به هر حال اینها در زندگی و معیشت مردم در کوتاه مدت و میان مدت اثر نمی‌گذارد». خامنه‌ای بار دیگر خط باند رفسنجانی- روحانی را مورد حمله قرار داد و گفت: «احساس سیادت فرهنگی» و «ذلیل نبودن در مقابل فرهنگ بیگانه» از دیگر مبانی و محکمات نظام است و ما نباید در فرهنگ، احساس ضعف و فرودستی کنیم».

باند رفسنجانی گرچه از حسن خمینی و ناطق نوری به‌عنوان جایگزینهای موجود اسم بردند اما بسیاری از مهره‌های این باند نقش رفسنجانی را بلاجایگزین دانستند. از جمله علی مطهری گفت: «فکر می‌کنم هیچ جایگزینی برای ایشان وجود ندارد» (روزنامه آرمان 22 دی). هر چند برخی از رسانه‌های این باند تلاش کردند با سیلی صورتشان را سرخ نگهدارند و مثلاً نوشتند: «نهایت بی‌دقتی است اگر ادامه کوشش در این مسیر و استمرار توجه به این ضرورت و همت را با نبود هاشمی تضعیف شده بدانیم» (جهان صنعت 22 دی95).

اینها گوشه‌یی از آثار مرگ رفسنجانی است که در باند خودش بارز شده است. اما واقعیت این است که پیامدهای مرگ رفسنجانی برای نظام ولایت فقیه بسا گسترده‌تر از گسست و سرگردانی دار و دسته‌های باند او است. چرا که رفسنجانی همان‌طور که مقاومت ایران و رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران گفتند همواره نفر شماره 2 رژیم و وزنه تعادل آن بوده و همواره در حفظ آن، نقش تعیین‌کننده‌یی داشته است. پس طبیعی است که با مرگش رژیم آخوندی تعادل درونی و بیرونی خود را از دست بدهد.

نقش هاشمی رفسنجانی در تعادل بیرونی نظام
در مورد نقش رفسنجانی در تعادل بیرونی نظام رسانه‌ها و ناظران خارجی به وجوه مختلفی از کارکردهای وی برای نظام اشاره کرده‌اند. از جمله «به‌عنوان معبری برای روابط بهتر با غرب شناخته می‌شد» (سی.ان.ان). یا «در پشت صحنه فعالیتهای اتمی رژیم ایران، رفسنجانی خرید مخفیانه تکنولوژی و تجهیزات مربوطه را از پاکستان و سایر جاها هدایت کرد... حضور او (در رژیم) چه به‌طور مستقیم و چه در پشت صحنه به اشکال مختلف احساس می‌شد. او همچنین یک طرف کهنه کار در جنگ سیاسی داخلی کشور بود و همچنین یک دلال در طرحهای مخفی هم‌چون توافق تسلیحاتی ایران کنترا در سال 1980 (1358) بوده است» (آسوشیتدپرس). تأکید بر نقش اخص در پیشبرد طرحهای توسعه‌طلبانه رژیم چه از طریق دسترسی به بمب اتمی و یا صدور تروریسم و ارتجاع وجه دیگری است که ناظران خارجی بر آن انگشت گذاشته‌اند. نقشی که همراه با دست بازی برای سرکوب مردم از یک سو و غارت داراییهای مردم ایران و پر کردن کیسه‌اش از سوی دیگر ایفا می‌شد. نیویورک تایمز نوشت: «رفسنجانی به فساد در جمع‌آوری ثروت و تاکتیک‌های خشنش در برخورد با مخالفان در داخل و خارج کشور شناخته می‌شد. آرژانتین، رفسنجانی و دیگر (مقامات رژیم) ایران را به هم‌دستی در بمب‌گذاری مرکز یهودیان در بوئنوس آیرس... در سال 1994 متهم کرده بود. در سال 1997، دادگاهی در آلمان نتیجه‌گیری کرد که بالاترین سطح سران سیاسی (رژیم) ایران فرمان قتل 4 مخالف ایرانی کرد در تبعید را در برلین... صادر کرده‌اند در حالی که (رفسنجانی در دوران ریاست‌جمهوری‌اش) در تلاش برای روابط بهتری با غرب بود، بر حق (رژیم) ایران برای توسعه برنامه اتمی اصرار می‌کرد و فتوای خمینی را برای کشتن سلمان رشدی حذف نکرد. فراتر از این منتقدان گفته‌اند، دوران ریاست‌جمهوری رفسنجانی مصادف با گسترش فساد و نفوذ سپاه پاسداران... در بنگاههای مهم اقتصادی بوده است... . در سال 2003 مجله فوربز گفت، دارایی‌های شخصی رفسنجانی از یک میلیارد دلار فراتر رفته است». واشینگتن پست هم تصویر مشابهی از وی ارائه داد: «رفسنجانی به‌عنوان رئیس‌جمهور (رژیم ایران)، به بی‌رحمی و خشونتش شهرت یافت و منتقدانش او را به دست‌داشتن در قتل چندین تن از مخالفان متهم کردند. سرویس‌های اطلاعاتی‌اش همچنین در ترور مخالفان در ایران و اروپا و همچنین در حملات تروریستی علیه غیرنظامیان، دست داشتند». لوموند از فهرست پستهای بی‌نظیرش نوشت: «(رفسنجانی) یکی از ترویج‌کنندگان برنامه مخفی اتمی بود. فهرست پستهایی که او برعهده داشته، بی‌نظیر است: رئیس مجلس از 1980 تا 1989، فرمانده عالی ارتش به‌مدت کوتاهی در سال 1988، رئیس‌جمهور از 1989 تا 1997، رئیس مجلس خبرگان (مسئول انتخاب و برکناری ولی‌فقیه) از 2007 تا 2011 و رئیس مجمع تشخیص مصلحت... از 1989 تا روز مرگش». هر چند مهره‌های باند رفسنجانی در داخل برای او داشتن «منش اعتدالی» و «روش عقلانی» به‌مثابه «سبک» جعل کرده‌اند، ناظران خارجی راه رسم او را «ترکیبی از طنزمکارانه» و «سابقه‌یی در حرکات موذیانه» توصیف کرده‌اند. «دلالی» و «واسطه گری» دو صفت دیگر برای روش کار و منش او است که در مقالات رسانه‌های خارجی به کار برده شد.

نقش هاشمی رفسنجانی در تعادل درونی نظام
هر چند جدا سازی نقش رفسنجانی در تعادل درونی و بیرونی نظام یک تفکیک صوری و غیرواقعی است و در عمل وی با کارکردهای خارجی‌اش برای نظام، راه را برای تثبیت نظام و حفظ و ارتقای موقعیت خودش در هرم قدرت به کار می‌گرفت و این دو مقوله ارتباطی جدایی ناپذیر دارند، اما به علت گستردگی و پیچیدگی نقش رفسنجانی در این دو مقوله، آنها را جدا از هم بررسی می‌کنیم. چرا که با توجه به سوابق او و نقشش که تنها عطف به دوران داشتن مقامات رسمی نیست، مرگش طبعاً برای آینده نظام چه به‌لحاظ بحرانهای درونی و چه به‌لحاظ انزوای جهانی و منطقه‌یی رژیم بسیار پر تاثیر است.

جایگاه هاشمی رفسنجانی در نظام
جایگاه خاص هاشمی رفسنجانی در پایه‌ریزی، ساختار و شکل‌گیری این رژیم ـ حتی قبل از روی کار آمدن خمینی- بر روند تاثیر فقدانش برای نظام ضریب مضاعف می‌زند. رفسنجانی نزدیکترین مهره در بین همه نزدیکان این رژیم، به شخص خمینی بوده است. حتی در آخرین مقاطعی که انقلاب داشت به ثمر می‌رسید و رژیم شاه داشت سرنگون می‌شد، خمینی مأموریتهای ویژه‌ در رابطه با اعتصابها و مسائل مختلف را به او محول می‌کرد و رفسنجانی را پیش می‌فرستاد. بعد هم در جریان به‌اصطلاح مشورتها و تصمیم‌گیریهایش در همان مقطع مبارزه سیاسی ـ به‌قول معروف در همان فاز سیاسی ـ رفسنجانی نزدیک‌ترین فرد به خمینی بود. گزارشهای زیادی از نزدیکترین افراد رژیم هست که از روابط رفسنجانی در جلسات خصوصی همین آخوندها با خمینی می‌گویند که چقدر خمینی تحت تأثیر او بود و با او کارها را دنبال می‌کرد. رفسنجانی مشخصاً در آن کشاکش‌ها، نزدیک‌تر و بالاتر از خامنه‌ای بود و بعد هم که کار رژیم در جریان جنگ، در مقطع آخر جنگ سخت شد، رفسنجانی فرمانده کل قوای خمینی شد.یعنی در آن هنگامی که رفسنجانی فرمانده کل قوای رژیم بود حتی خامنه‌ای هم در جبهه بود، همه سران دستگاه خمینی در جبهه بودند، ولی فرمانده کل قوا به جای خمینی، خود رفسنجانی بود. خود وی بارها این موضوع را یادآوری کرده بود تا نقش اخص خود را به خامنه‌ای گوشزد کرده باشد. رفسنجانی رئیس خبرگان ارتجاع بود. در آخرین دور نمایش انتخابات هم که برای ریاست کاندید شد و خامنه‌ای نگذاشت رئیس شود، در همان به‌اصطلاح رأی و رأی‌کشیها و نمایشهای انتخاباتی که رژیم دارد، بالاخره از تهران نفر اول شد، نفوذ ویژه‌یی داشت و برای خودش قطبی بود. در خبرگان آخوندی قطب سنگینی بود بیش از یک سوم اعضای خبرگان عملاً از او حمایت کردند و به او رأی دادند. و این در تعادل‌قوا با خامنه‌ای معنی ویژه‌یی داشت. زمانی که هنگام مرگ خمینی، رفسنجانی رئیس مجلس ارتجاع بود، بسیاری در رژیم می‌گفتند که عملاً نخست‌وزیر هم بود.

هاشمی رفسنجانی معمار اصلی رساندن خامنه‌ای به رهبری
یکی از مهمترین تأثیرگذاریهای رفسنجانی، داستان بعد از مرگ خمینی است. بعد از مرگ خمینی و بحران رهبری، که به مفهوم بحران هویت رژیم بود، در آن شرایطی که خودشان می‌گفتند از ترس ارتش آزادیبخش ملی ایران و مجاهدین خلق ایران، ما می‌لرزیدیم و نمی‌دانستیم چه پیش می‌آید. در این شرایط، نقش تعیین کننده رفسنجانی بود که خامنه‌ای را از خمره خبرگان به‌عنوان رهبر درآورد. به عبارت دیگر خامنه‌ای در این رابطه بدهکار او بود.

در پیامی هم که خامنه‌ای داد، خودش این را اذعان کرد و گفت هیچ‌کس در بین شخصیتهای نظام برای من مثل رفسنجانی نبود. یک چنین پایه و تکیه‌گاه و وزنه تعادلی را کلیت نظام بازمانده از خمینی، از دست داده و مشخصاً ولی‌ فقیه این رژیم هم ستونی را که به آن تکیه می‌کرده، از دست داده است.

آیا مرگ رفسنجانی موجب تقویت خامنه‌ای شد؟
عده‌یی به خطا گفتند راه برای پیش برد سیاستهای انقباضی خامنه‌ای با مرگ رفسنجانی هموار شده است. اما این نظرگاه یک نزدیک بینی مفرط دارد. واقعیت این است که فقدان یک لنگر و یک وزنه‌یی که چشمش به مصلحت کل نظام باز است، هیچ نتیجه‌یی به‌طور منطقی، جز آشفتگی و عدم تعادل بسیار بیشتر نمی‌تواند داشته باشد. جز این‌که این بحران و مدیریت این بحران، از کنترل خارج بشود.

رفسنجانی اساساً نقشش این بوده است که این‌گونه بحرانها را مدیریت کند؛ هم از این طرف، هم از آن طرف. در حال حاضر این محور وجود ندارد. مدیریت این بحران از کنترل دستگاه و کنترل شخص خامنه‌ای، به نسبت زمانی که رفسنجانی بوده، خارج می‌شود. در نتیجه، این تشتت بیشتر می‌شود. آخرین مصاحبه‌های رفسنجانی آکنده از ابراز نگرانی از بحرانهای مختلف است. نقش به‌اصطلاح همگرایی وی هم به هر میزانی که بود، در عمل، در اثر تغییرات دوران به میزان هولناکی بلا اثر شده بود. باندهای نزدیک به رفسنجانی در نهادهای مختلف حکومتی اعم از سپاه، وزارت بدنام اطلاعات، حوزه‌های قم و شهرستانها، شبکه آخوندهای دانه درشت و... که هر کدام یک نقطه‌ای در بحران رژیم بودند، تنها توسط رفسنجانی که می‌توانست یک مقداری آنها را به‌اصطلاح جمع‌وجور کرده و به نفع مصالح نظام، مهارشان کند، میسر بود.

بنابراین شکی نیست که فقدان رفسنجانی به‌عنوان مدبر، بحران را در درون باند به‌اصطلاح اصلاح‌طلب یا باند تدبیر و امید بیشتر می‌کند. از طرف دیگر شکی نیست که بحران را در باند و دستگاه خامنه‌ای نیز تشدید خواهد کرد. چرا که خامنه‌ای، دیگر مشورتهای رفسنجانی را ندارد، دیگر رفسنجانی را زیر دست خودش و در شورای مصلحت خودش ندارد. به همین میزان، آن طلسمِ آسیب دیده، بیشتر آسیب می‌بیند.

فقدان رفسنجانی، بحران درونی رژیم را به میزان جدی از مدیریت و کنترل به‌اصطلاح مصلحت‌جویانه در رژیم خارج خواهد کرد و درست به همین دلیل به زیان هر دو باند بوده و کل نظام را ضعیف می‌کند.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/3ff2378a-e217-4774-9336-c3a63fb3093e"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات