قبل از رأی دادن کمی فکر کن؛
هموطن شمایی که از ترس حکومت رئیسی بقیه رو به رأی دادن دعوت و تشویق میکنی، هر چقدر از سبعیت، جنایت، قصاوت و وحشیگری، ... این جماعت بگید کم گفتید، یکهزارم واقعیت رو نگفتی و شاید ندونی! همه ما در این موضوع با هم مشترکیم و کاملاً برامون آینده با حکومت این جلادها قابل تصوره! پس همه ما نمیخوایم که جناح اصول گرا سر کار بیاند!
حالا گزینه دوم یعنی افراد موسوم به اصلاحطلب و شخص روحانی که خیلی رندانه و کودکانه تلاش میشود با کتمان سوابق و ماهیتش او را فردی مدیر و مدبر نشان دهند. با پاسخ به چند سؤال ساده! شاید بتوانیم پرده را کنار بزنیم و بخشی از واقعیت را روشن ببینیم:
در این مناقشات، نقش ولیفقیه کجاست؟ بر کدام ارگان و نهاد هژمونی و کنترل و تسلط دارد؟ مجلس، قوه قضاییه، شورای نگهبان، مجمع تشخیص، صدا و سیما، سپاه، ارتش، بسیج، نیروی انتظامی، ارگانهای مهم مثل آستان قدس، بنیاد مستضعفان و جماعت موازی بینام و نشان که علیالاصول همه کارهاند و... همه در اختیار و کنترل کاملاً ولیفقیهاند و اصولاً رئیس قوه مجریه کنترلی بر آنها نداره و حتی نمیتونند مانع از سانسور شدن صحبتهای خودشون بشند! خط و خطوط کلی نظام در کجا ترسیم میشه، در هیأت دولت؟! اگر قرار باشه جنگی صورت بگیرد کی قدرت اینو داره که تصمیم بگیره! در سوریه چه کسی تعیین میکنه میلیاردها دلار هزینه بشه همینطور در قطر، عراق و... ؟ تا اینجا معلوم شد که رئیسجمهور کارهای نیست اما حالا ببینیم اگر هم کارهای بود چه میکرد.
آیا اصلاح طلبها به راستی با زندان، سرکوب، شکنجه و اعدام مخالفند؟! در سالی که رئیسی و پور محمدی (وزیر دادگستری روحانی) در دادگاههای دو دقیقهای حکم مرگ بش از ٣٠٠٠٠ نفر از جوانهای ما رو صادر میکردند (و الآن مورد استفاده اصلاح طلبهای مکار برای کسب رأی بیشتر قرار میگیره) این آقایون کجا بودند؟ (البته اصلاح طلبانی مثل هادی غفاری که همه میشناسند معلومه به چه کاری مشغول بود) در یک نمونه حسن روحانی از سال ٥٩ بیست سال پیاپی نماینده مجلس اول تا پنجم بود، سالها دبیر شورای امنیت ملی بود و در تمام جنایات شراکت و مسئولیت داشت. رفسنجانی در کتاب عبور از بحران میگوید: در سال ٦٠ اینقدر در داخل نظام نفوذی زیاد بود که نمایندههای مجلس برای اثبات وفاداریشان به نظام، روزهای جمعه بهعنوان اضافه کاری میرفتند اوین!
اینها در این تبلیغات گسترده مخفی مونده!
با نگاهی به سوابق این گروه، بالاخص روحانی که از ابتدای انقلاب همواره در پستهای امنیتی و سرکوبگر بود، آیا کسی شنیده است که یک بار از جنایات گذشته برأت بجوید؟!
در سال ٧٦ خاتمی انتخاب شد چه نتیجهیی حاصل شد؟ ارتباط با دنیا اصلاح شد! دستگاه پارازیتهای سرطانزا امروز در اون دوران خریداری و به ایران آورده شد! ٨ سال فعالیت مخفی هستهیی که نهایتاً دنیا فهمید و منجر به تحریمها گردید! و هزاران مطلب دیگه که حکایت از این میکند که تفاوت معناداری بین این دو جناح حکومت نیست! و دهها سؤال دیگر.
باید پذیرفت راه برونرفت از این بحران تنها در گرو سرنگونی تمام و کمال این رژیم میسر میشه! با انتخاب بد و بدتر تنها مشروعیت نظام تأمین میشه و فشار بر گرده مردم ایران افزوده میشه. این رژیم خونآشام آیندهای ندارد و در دوران پایانی حکومت ننگینش قرار دارد. دور نیست که آزادی و آسایش و عدالت نه در حوزههای رأیگیری بلکه در جای جای ایران از حلقوم این رژیم فاسد باز پس گرفته میشود. ف. ت از آلمان.
هموطن شمایی که از ترس حکومت رئیسی بقیه رو به رأی دادن دعوت و تشویق میکنی، هر چقدر از سبعیت، جنایت، قصاوت و وحشیگری، ... این جماعت بگید کم گفتید، یکهزارم واقعیت رو نگفتی و شاید ندونی! همه ما در این موضوع با هم مشترکیم و کاملاً برامون آینده با حکومت این جلادها قابل تصوره! پس همه ما نمیخوایم که جناح اصول گرا سر کار بیاند!
حالا گزینه دوم یعنی افراد موسوم به اصلاحطلب و شخص روحانی که خیلی رندانه و کودکانه تلاش میشود با کتمان سوابق و ماهیتش او را فردی مدیر و مدبر نشان دهند. با پاسخ به چند سؤال ساده! شاید بتوانیم پرده را کنار بزنیم و بخشی از واقعیت را روشن ببینیم:
در این مناقشات، نقش ولیفقیه کجاست؟ بر کدام ارگان و نهاد هژمونی و کنترل و تسلط دارد؟ مجلس، قوه قضاییه، شورای نگهبان، مجمع تشخیص، صدا و سیما، سپاه، ارتش، بسیج، نیروی انتظامی، ارگانهای مهم مثل آستان قدس، بنیاد مستضعفان و جماعت موازی بینام و نشان که علیالاصول همه کارهاند و... همه در اختیار و کنترل کاملاً ولیفقیهاند و اصولاً رئیس قوه مجریه کنترلی بر آنها نداره و حتی نمیتونند مانع از سانسور شدن صحبتهای خودشون بشند! خط و خطوط کلی نظام در کجا ترسیم میشه، در هیأت دولت؟! اگر قرار باشه جنگی صورت بگیرد کی قدرت اینو داره که تصمیم بگیره! در سوریه چه کسی تعیین میکنه میلیاردها دلار هزینه بشه همینطور در قطر، عراق و... ؟ تا اینجا معلوم شد که رئیسجمهور کارهای نیست اما حالا ببینیم اگر هم کارهای بود چه میکرد.
آیا اصلاح طلبها به راستی با زندان، سرکوب، شکنجه و اعدام مخالفند؟! در سالی که رئیسی و پور محمدی (وزیر دادگستری روحانی) در دادگاههای دو دقیقهای حکم مرگ بش از ٣٠٠٠٠ نفر از جوانهای ما رو صادر میکردند (و الآن مورد استفاده اصلاح طلبهای مکار برای کسب رأی بیشتر قرار میگیره) این آقایون کجا بودند؟ (البته اصلاح طلبانی مثل هادی غفاری که همه میشناسند معلومه به چه کاری مشغول بود) در یک نمونه حسن روحانی از سال ٥٩ بیست سال پیاپی نماینده مجلس اول تا پنجم بود، سالها دبیر شورای امنیت ملی بود و در تمام جنایات شراکت و مسئولیت داشت. رفسنجانی در کتاب عبور از بحران میگوید: در سال ٦٠ اینقدر در داخل نظام نفوذی زیاد بود که نمایندههای مجلس برای اثبات وفاداریشان به نظام، روزهای جمعه بهعنوان اضافه کاری میرفتند اوین!
اینها در این تبلیغات گسترده مخفی مونده!
با نگاهی به سوابق این گروه، بالاخص روحانی که از ابتدای انقلاب همواره در پستهای امنیتی و سرکوبگر بود، آیا کسی شنیده است که یک بار از جنایات گذشته برأت بجوید؟!
در سال ٧٦ خاتمی انتخاب شد چه نتیجهیی حاصل شد؟ ارتباط با دنیا اصلاح شد! دستگاه پارازیتهای سرطانزا امروز در اون دوران خریداری و به ایران آورده شد! ٨ سال فعالیت مخفی هستهیی که نهایتاً دنیا فهمید و منجر به تحریمها گردید! و هزاران مطلب دیگه که حکایت از این میکند که تفاوت معناداری بین این دو جناح حکومت نیست! و دهها سؤال دیگر.
باید پذیرفت راه برونرفت از این بحران تنها در گرو سرنگونی تمام و کمال این رژیم میسر میشه! با انتخاب بد و بدتر تنها مشروعیت نظام تأمین میشه و فشار بر گرده مردم ایران افزوده میشه. این رژیم خونآشام آیندهای ندارد و در دوران پایانی حکومت ننگینش قرار دارد. دور نیست که آزادی و آسایش و عدالت نه در حوزههای رأیگیری بلکه در جای جای ایران از حلقوم این رژیم فاسد باز پس گرفته میشود. ف. ت از آلمان.