یک کارگزار رژیم آخوندی اعتراف کرد هشت میلیون و هشتصد هزارتن از مردم ایران بیسواد مطلق هستند.
به اعتراف رئیس سازمان سواد آموزی رژیم بیش از 10درصد از مردم ایران بیسوادند (خبرگزاری حکومتی فارس 6مرداد 96)
پیشتر این مهره حکومتی در مهر ماه سال 93 گفته بود که 30میلیون تن از جمعیت ایران بیسواد وکم سوادند. به گفته وی بر اساس آخرین سرشماری تا سال ۹۳، ۱۰میلیون بیسواد مطلق در جامعه داریم، ۱۰میلیون تن تحصیلات ابتدایی دارند و ۱۰میلیون نفر نیز تا سطح سیکل تحصیل کردهاند. (خبرگزاری حکومتی تسنیم 23اردیبهشت 93)
آمار سرسامآور بیسوادی در ایران تحت حاکمیت آخوندها در شرایطی است که در تمام کشورهای آسیای میانه، اروپا، بخشی از کشورهای آمریکای شمالی و شرق آسیا بیش از 99درصد مردم باسواد هستند.
بر اساس آمارهای رسمی در حال حاضر چهارمیلیون کودک بازمانده از تحصیل در نظام ولایتفقیه هستند که به دلایل مختلف اجتماعی از جمله فقر خانواده به مدرسه نمیروند.
فقر خانواده و نداشتن تمکن مالی برای ادامه تحصیل، مشارکت فرزندان در اقتصاد خانواده و کودکان کار، مشکلات فرهنگی، مهاجرتهای فصلی، نداشتن شناسنامه از جمله دلایلی است که کودکان را از مدرسه رفتن باز میدارد و این کودکان فاقد هر گونه نظام حمایتی هستند.
در زمینه وضعیت کودکان بازمانده از تحصیل سایت حکومتی سلامت نیوز مینویسد: «بازماندگی از تحصیل برای کودکان و نوجوانان در کشور آمار نگرانکننده و ضد و نقیضی را به وجود آورده است. آماری که از چند دههزار نفر شروع میشود و به چند میلیون نفر هم میرسد. چند میلیون نفری که بهطور دقیق در گزارش سال ۹۰مرکز پژوهشهای مجلس، به این ترتیب آورده شده بود، «بیش از سه میلیون و ۵۰۰هزار کودک بین ۶ تا ۱۷ساله از تحصیل بازماندهاند که یا هرگز به مدرسه نرفتهاند یا در طول سالهای تحصیلی به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند». این آمار، منهای کودکان و نوجوانانی است که در سالهای قبل از ۱۳۸۵، به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند و هماکنون از چرخه نوجوانی وارد جوانی شده و پای در دهه دوم زندگی خود گذاشتهاند.
به اعتراف رئیس سازمان سواد آموزی رژیم بیش از 10درصد از مردم ایران بیسوادند (خبرگزاری حکومتی فارس 6مرداد 96)
پیشتر این مهره حکومتی در مهر ماه سال 93 گفته بود که 30میلیون تن از جمعیت ایران بیسواد وکم سوادند. به گفته وی بر اساس آخرین سرشماری تا سال ۹۳، ۱۰میلیون بیسواد مطلق در جامعه داریم، ۱۰میلیون تن تحصیلات ابتدایی دارند و ۱۰میلیون نفر نیز تا سطح سیکل تحصیل کردهاند. (خبرگزاری حکومتی تسنیم 23اردیبهشت 93)
آمار سرسامآور بیسوادی در ایران تحت حاکمیت آخوندها در شرایطی است که در تمام کشورهای آسیای میانه، اروپا، بخشی از کشورهای آمریکای شمالی و شرق آسیا بیش از 99درصد مردم باسواد هستند.
بر اساس آمارهای رسمی در حال حاضر چهارمیلیون کودک بازمانده از تحصیل در نظام ولایتفقیه هستند که به دلایل مختلف اجتماعی از جمله فقر خانواده به مدرسه نمیروند.
فقر خانواده و نداشتن تمکن مالی برای ادامه تحصیل، مشارکت فرزندان در اقتصاد خانواده و کودکان کار، مشکلات فرهنگی، مهاجرتهای فصلی، نداشتن شناسنامه از جمله دلایلی است که کودکان را از مدرسه رفتن باز میدارد و این کودکان فاقد هر گونه نظام حمایتی هستند.
در زمینه وضعیت کودکان بازمانده از تحصیل سایت حکومتی سلامت نیوز مینویسد: «بازماندگی از تحصیل برای کودکان و نوجوانان در کشور آمار نگرانکننده و ضد و نقیضی را به وجود آورده است. آماری که از چند دههزار نفر شروع میشود و به چند میلیون نفر هم میرسد. چند میلیون نفری که بهطور دقیق در گزارش سال ۹۰مرکز پژوهشهای مجلس، به این ترتیب آورده شده بود، «بیش از سه میلیون و ۵۰۰هزار کودک بین ۶ تا ۱۷ساله از تحصیل بازماندهاند که یا هرگز به مدرسه نرفتهاند یا در طول سالهای تحصیلی به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند». این آمار، منهای کودکان و نوجوانانی است که در سالهای قبل از ۱۳۸۵، به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند و هماکنون از چرخه نوجوانی وارد جوانی شده و پای در دهه دوم زندگی خود گذاشتهاند.
البته بعضی از مسئولان هم معتقدند که هماکنون این رقم به مرز ۴میلیون نفر در سن تحصیل رسیده است. چهار میلیون نفری که به قول آنها بهمعنای «تزریق بیسوادی به جامعه است». (سلامت نیوز 7دی 94)
نظام آخوندی معیار باسوادی را خواندن و نوشتن و بدین ترتیب شاخص با سوادی را در پایینترین حد ممکن قرارداده است، در صورتی که در حال حاضر در بسیاری از کشورها این معیار شاخص نیست، مطابق تعریف یونسکو با سواد در هزاره سوم کسی است که همزمان سه شرط یا سه توانایی داشته باشد: تحصیلات عالی (دانشگاهی) داشته باشد، با کامپیوتر آشنا باشد و یک زبان بینالمللی را بداند.
باسوادی و آموزش مکفی در بسیاری از کشورها بهعنوان یکی از پایههای اصلی توسعه پایدار محسوب میشود و در سند 2030 یونسکو نیز بر این مهم تأکید شده است و آموزش یکی از بخشهای هفده گانه برنامه توسعه پایدار سازمان ملل است.
در برنامه سازمان ملل آمده است که تا سال ۲۰۳۰ همه ۱۹۲کشور عضو این سازمان امکانات مساوی، با کیفیت بالا و مادام العمر تحصیل فراگیر را برای همه ساکنان کشور، فارغ از جنسیت، قوم و قبیله و سن و سال فراهم کنند.
اما نظام ولایتفقیه بهدلیل ماهیت پوسیده و قرونوسطایی خود با این سند مخالفت میکند، در حالی که آموزش و پرورش کشور، فاقد استاندارهای لازم برای آموزش کودکان است وکودکان ایرانی آنچنان از امکانات آموزشی مکفی محروم هستند که در مدارس ناایمن درس میخوانند: «33درصد مدارس کشور ناایمن هستند و حدود یک سوم دانشآموزان یعنی 4میلیون و 500هزار دانشآموز در محلی که خطر جانشان را تهدید میکند درس میخوانند. اما کاری در این زمینه انجام نمیشود و نبود بودجه اصلیترین دلیل عنوان میشود». (خبرگزاری حکومتی تسنیم 31 اردیبهشت 96)
شلوغی کلاسها که ناشی از عدم رشد ساخت مدارس متناسب با جمعیت است، نه تنها کیفیت آموزش را به میزان زیادی کاهش میدهد، بلکه خطرات دیگری از جمله ابتلا به بیماریهای مسری را در دانشآموزان بیشتر میکند.
در بسیاری از مناطق کشور اوضاع آموزش و پرورش بسیار دردناکتر است، به گونهیی که دانشآموزان مجبورند درکلاسهای کپری و حتی چادر درس بخوانند که در چنین شرایط اسف انگیزی بسیار واضح است که کیفیت آموزش پایینتر از استانداردهای لازم برای آموزش است.
اضافه بر این شرایط اسفانگیز تحصیلی که بسیاری از دانش آموزان را از مدرسه و درس بیزار میکند، فقر مفرط بسیاری از خانوادهها نیز کودکان را ناچار از ترک تحصیل و راهی کوچه و خیابان برای کارکرده است.
واقعیت این است که یکی از اصلیترین قربانیان نظام آخوندی کودکان ایرانی هستند، کسانی که آینده جامعه را رقم خواهند زد. توجه ویژه در همه کشورها به کودکان و تحصیلات آنها، بهدلیل این است که زیرساخت پیشرفت آینده جوامع هستند، در حالیکه این مهم در نظام ولایتفقیه، خود را در کودکان بیسواد، کودکان کار، کودکان اعتیاد و. . نشان میدهد. واقعیت دردناکی که به اعتراف مهرههای و رسانههای رژیم، مستمراً تشدید و عمیقتر میشود.
نظام آخوندی معیار باسوادی را خواندن و نوشتن و بدین ترتیب شاخص با سوادی را در پایینترین حد ممکن قرارداده است، در صورتی که در حال حاضر در بسیاری از کشورها این معیار شاخص نیست، مطابق تعریف یونسکو با سواد در هزاره سوم کسی است که همزمان سه شرط یا سه توانایی داشته باشد: تحصیلات عالی (دانشگاهی) داشته باشد، با کامپیوتر آشنا باشد و یک زبان بینالمللی را بداند.
باسوادی و آموزش مکفی در بسیاری از کشورها بهعنوان یکی از پایههای اصلی توسعه پایدار محسوب میشود و در سند 2030 یونسکو نیز بر این مهم تأکید شده است و آموزش یکی از بخشهای هفده گانه برنامه توسعه پایدار سازمان ملل است.
در برنامه سازمان ملل آمده است که تا سال ۲۰۳۰ همه ۱۹۲کشور عضو این سازمان امکانات مساوی، با کیفیت بالا و مادام العمر تحصیل فراگیر را برای همه ساکنان کشور، فارغ از جنسیت، قوم و قبیله و سن و سال فراهم کنند.
اما نظام ولایتفقیه بهدلیل ماهیت پوسیده و قرونوسطایی خود با این سند مخالفت میکند، در حالی که آموزش و پرورش کشور، فاقد استاندارهای لازم برای آموزش کودکان است وکودکان ایرانی آنچنان از امکانات آموزشی مکفی محروم هستند که در مدارس ناایمن درس میخوانند: «33درصد مدارس کشور ناایمن هستند و حدود یک سوم دانشآموزان یعنی 4میلیون و 500هزار دانشآموز در محلی که خطر جانشان را تهدید میکند درس میخوانند. اما کاری در این زمینه انجام نمیشود و نبود بودجه اصلیترین دلیل عنوان میشود». (خبرگزاری حکومتی تسنیم 31 اردیبهشت 96)
شلوغی کلاسها که ناشی از عدم رشد ساخت مدارس متناسب با جمعیت است، نه تنها کیفیت آموزش را به میزان زیادی کاهش میدهد، بلکه خطرات دیگری از جمله ابتلا به بیماریهای مسری را در دانشآموزان بیشتر میکند.
در بسیاری از مناطق کشور اوضاع آموزش و پرورش بسیار دردناکتر است، به گونهیی که دانشآموزان مجبورند درکلاسهای کپری و حتی چادر درس بخوانند که در چنین شرایط اسف انگیزی بسیار واضح است که کیفیت آموزش پایینتر از استانداردهای لازم برای آموزش است.
اضافه بر این شرایط اسفانگیز تحصیلی که بسیاری از دانش آموزان را از مدرسه و درس بیزار میکند، فقر مفرط بسیاری از خانوادهها نیز کودکان را ناچار از ترک تحصیل و راهی کوچه و خیابان برای کارکرده است.
واقعیت این است که یکی از اصلیترین قربانیان نظام آخوندی کودکان ایرانی هستند، کسانی که آینده جامعه را رقم خواهند زد. توجه ویژه در همه کشورها به کودکان و تحصیلات آنها، بهدلیل این است که زیرساخت پیشرفت آینده جوامع هستند، در حالیکه این مهم در نظام ولایتفقیه، خود را در کودکان بیسواد، کودکان کار، کودکان اعتیاد و. . نشان میدهد. واقعیت دردناکی که به اعتراف مهرههای و رسانههای رژیم، مستمراً تشدید و عمیقتر میشود.