پس از چند روز تبلیغات درباره گفتگوی زندهٴ تلویزیونی حسن روحانی و تبلیغات پر سر و صدا پیرامون آن که گویا او حرفهای مهمی در این گفتگو خواهد زد، سرانجام او سهشنبه شب (7شهریور) گذشته در تلویزیون ظاهر شد و همگان دریافتند که در مشت او بهجز «هیچ» نیست! این نه فقط داوری «معاندان نظام»، بلکه قضاوت همباندیها و همخطان روحانی است که روز بعد در رسانههای خود، روحانی را زیر ضرب گرفتند که: چرا هیچ نگفتی؟ چرا بر مسائل و بحرانها سرپوش گذاشتی؟ چرا تصویر نگاتیو از وضع تیرهٴ موجود ارائه کردی؟ و چرا... ؟!
البته اعتراض به روحانی از سوی متحدانش به این گفتگوی تلویزیونی محدود نمیشود، آنها پس از انتخابات و بهخصوص پس از اعلام ترکیب دولت دوازدهم، اعتراضات خود به روحانی را افزودهاند؛ در همان روز سهشنبه (7شهریور) و پیش از انجام گفتگوی تلویزیونی روحانی، روزنامه آفتاب یزد طی مقالهیی به قلم صادق زیباکلام، از حامیان روحانی، با عنوان «12ابهام مهم» در واقع فهرست مطالبات این جماعت از روحانی را برشمرده و از روحانی خواسته بود که به این ابهامها پاسخ شفاف بدهد تا بتواند نمرهٴ قبولی بگیرد و همچنین از او خواسته بود: «خود را از حصار محافظهکاری و مصلحتاندیشی وارهاند و... از پشت پردهٴ چیدمان کابینه... و چرایی عدم حضور زنان در هیأت دولتش... و علت نبردن نامی از اصلاحطلبان همچون رفسنجانی در مراسم تنفیذ و تحلیفش را بیان نماید». این مقاله در انتها نتیجه گرفته بود که روحانی «در لاک سکوت و محافظهکاری فرو رفته... و این خاموشی ایشان موجب گشت که خیلیها حتی از رأی دادن به او پشیمان شوند».
روشن است که نویسندهٴ مقاله پیشاپیش میدانسته که روحانی خط و مسیر خود را انتخاب کرده و به این ابهامها، پاسخ نخواهد داد (کمااینکه در عمل هم روحانی چنین کرد) اگر چنین امیدی داشت، قاعدتاً بایست نکات خود را در یک نامه خصوصی با روحانی در میان میگذاشت؛ بنابراین باید این مقاله و مطالب مشابه را حملات حسابشدهیی محسوب کرد که ناشی از ناامیدی از روحانی است و نمود دیگری از تشتت و از همپاشیدگی طیف موسوم بهاصلاحطلبان درون رژیم است.
فرو پاشیدگی و تشتتی که اظهارات روحانی در گفتگوی کذایی، بیشازپیش به آن دامن زده است؛ زیرا روحانی بسا ضعیفتر از دورهٴ اول خود ظاهر شده و نشان داد که هیچ راهحلی برای معضلات انفجاری جامعه و اقتصاد از هم پاشیدهٴ کشور ندارد و این همان حرفی است که مهرهها و رسانههای باند خودش نیز پس از انجام گفتگوی تلویزیونی روحانی به آن گواهی دادند: «اصلاً برنامه مفصلی برای رفع بیکاری، حل نابسامانی فرهنگی و ناهنجاریهای موجود در کشور ندارد». (1)
زیباکلام و همپالکیهایش این توهم را دارند یا عامدانه این توهم را میپراکنند که گویا مشکل روحانی این است که میتواند اما نمیداند که برای رفع بیکاری یا مسألهٴ نابرابری حقوق زنان و سایر معضلات و ناهنجاریهای موجود باید برنامه داشت و گویا روحانی میتواند نظام را از بحرانهای موجود عبور دهد، اما معلوم نیست چرا این کار را نمیکند. این جماعت که منافعشان با حفظ نظام دیکتاتوری حاکم گره خورده نمیخواهند به این واقعیت اذعان کنند که کار رژیم مدتهاست که از این حرفها گذشته است. روحانی نه میخواهد و نه میتواند کمترین اقدام مؤثری در برداشتن موانع و مقابله با بحرانهای گریبانگیر رژیم بهعمل آورد. زیرا خود روحانی بهتر از همه میداند که جذب سرمایهگذاری خارجی (آن هم در ابعاد صدها میلیارد دلاری) که او کاخ رفیع آرزوهای خود برای «توسعه» را بر آن بنا کرده، تماماً سراب و در شرایطی که تحریمهای جدید (مادر تحریمها) در راه است اساساً ناممکن است.
از سوی دیگر، اولین مانع در هرگونه گشایش و اصلاحی، وجود دیکتاتوری ولایت فقیه است که روحانی هم جزیی از آن است و هر گام جدی به سمت اصلاح ساختار فاسد حکومت، اگر هم یک سره ناممکن نباشد، مصداق «یکی بر سر شاخ و بن میبرید» است.
به این ترتیب بهرغم آن که منتقدان درون باندی روحانی در حرف میگویند که دو روحانی وجود دارد یکی روحانی قبل از 29اردیبهشت و یک روحانی پس از آن، وقتی در عمل با روحانی پس از انتخابات مواجه میشوند، با بیان گلایهها، بیتوقعی نشان میدهند. آیا خود این هم بخشی از پروژه پر خدعهٴ بهاصطلاح اصلاحطلبی از درون نظام نیست که یک چند زیر علم محمد خاتمی جمع میشدند و اکنون زیر کتل حسن روحانی سینه میزنند؟!
روشن است که مخالف خوانیهای قبل از انتخابات حسن روحانی، بهخاطر کرسی ریاستجمهوری بود، الآن که به آن دست یافته دلیلی ندارد که همچنان بر سر قبری که مردهیی در آن نیست بنشیند و گریه کند؟! بهخصوص که سرنوشت خاتمی و احمدینژاد هم، حی و حاضر جلو چشمش هستند. بنابراین در حالی که شرایط اقتصادی و اجتماعی دارد روز بهروز انفجاریتر میشود روحانی از رو بهحل بودن مشکلات و رو بهراه بودن اوضاع دم میزند و در گفتگوی تلویزیونی خود میگوید «امروز شرایط بهتری هست برای اینکه ما بتوانیم بهمردم خدمت بکنیم... ما با یک مشکلات بسیار عظیم و بزرگی روبهرو بودیم امروز آن مشکلات یا از بین رفته یا خیلی کاهش پیدا کرده».
منتقدان روحانی از این حرف برآشفتگی نشان میدهند و فریاد برمیدارند که «با نگفتن مشکلات حل نمیشود» (2) میتوان جواب ناگفته روحانی به این سخن را حدس زد: با گفتن هم حل نمیشود. هیچ جوری حل نمیشود! و چون چنین است بگذارید این چند روزه را که فرصت به دست ما افتاده غنیمت بدانیم و جیبهایمان را بینباریم!
پانویس: ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مقاله صادق زیباکلام در روزنامه اعتماد ـ 8شهریور 96
2 ـ همان.
البته اعتراض به روحانی از سوی متحدانش به این گفتگوی تلویزیونی محدود نمیشود، آنها پس از انتخابات و بهخصوص پس از اعلام ترکیب دولت دوازدهم، اعتراضات خود به روحانی را افزودهاند؛ در همان روز سهشنبه (7شهریور) و پیش از انجام گفتگوی تلویزیونی روحانی، روزنامه آفتاب یزد طی مقالهیی به قلم صادق زیباکلام، از حامیان روحانی، با عنوان «12ابهام مهم» در واقع فهرست مطالبات این جماعت از روحانی را برشمرده و از روحانی خواسته بود که به این ابهامها پاسخ شفاف بدهد تا بتواند نمرهٴ قبولی بگیرد و همچنین از او خواسته بود: «خود را از حصار محافظهکاری و مصلحتاندیشی وارهاند و... از پشت پردهٴ چیدمان کابینه... و چرایی عدم حضور زنان در هیأت دولتش... و علت نبردن نامی از اصلاحطلبان همچون رفسنجانی در مراسم تنفیذ و تحلیفش را بیان نماید». این مقاله در انتها نتیجه گرفته بود که روحانی «در لاک سکوت و محافظهکاری فرو رفته... و این خاموشی ایشان موجب گشت که خیلیها حتی از رأی دادن به او پشیمان شوند».
روشن است که نویسندهٴ مقاله پیشاپیش میدانسته که روحانی خط و مسیر خود را انتخاب کرده و به این ابهامها، پاسخ نخواهد داد (کمااینکه در عمل هم روحانی چنین کرد) اگر چنین امیدی داشت، قاعدتاً بایست نکات خود را در یک نامه خصوصی با روحانی در میان میگذاشت؛ بنابراین باید این مقاله و مطالب مشابه را حملات حسابشدهیی محسوب کرد که ناشی از ناامیدی از روحانی است و نمود دیگری از تشتت و از همپاشیدگی طیف موسوم بهاصلاحطلبان درون رژیم است.
فرو پاشیدگی و تشتتی که اظهارات روحانی در گفتگوی کذایی، بیشازپیش به آن دامن زده است؛ زیرا روحانی بسا ضعیفتر از دورهٴ اول خود ظاهر شده و نشان داد که هیچ راهحلی برای معضلات انفجاری جامعه و اقتصاد از هم پاشیدهٴ کشور ندارد و این همان حرفی است که مهرهها و رسانههای باند خودش نیز پس از انجام گفتگوی تلویزیونی روحانی به آن گواهی دادند: «اصلاً برنامه مفصلی برای رفع بیکاری، حل نابسامانی فرهنگی و ناهنجاریهای موجود در کشور ندارد». (1)
زیباکلام و همپالکیهایش این توهم را دارند یا عامدانه این توهم را میپراکنند که گویا مشکل روحانی این است که میتواند اما نمیداند که برای رفع بیکاری یا مسألهٴ نابرابری حقوق زنان و سایر معضلات و ناهنجاریهای موجود باید برنامه داشت و گویا روحانی میتواند نظام را از بحرانهای موجود عبور دهد، اما معلوم نیست چرا این کار را نمیکند. این جماعت که منافعشان با حفظ نظام دیکتاتوری حاکم گره خورده نمیخواهند به این واقعیت اذعان کنند که کار رژیم مدتهاست که از این حرفها گذشته است. روحانی نه میخواهد و نه میتواند کمترین اقدام مؤثری در برداشتن موانع و مقابله با بحرانهای گریبانگیر رژیم بهعمل آورد. زیرا خود روحانی بهتر از همه میداند که جذب سرمایهگذاری خارجی (آن هم در ابعاد صدها میلیارد دلاری) که او کاخ رفیع آرزوهای خود برای «توسعه» را بر آن بنا کرده، تماماً سراب و در شرایطی که تحریمهای جدید (مادر تحریمها) در راه است اساساً ناممکن است.
از سوی دیگر، اولین مانع در هرگونه گشایش و اصلاحی، وجود دیکتاتوری ولایت فقیه است که روحانی هم جزیی از آن است و هر گام جدی به سمت اصلاح ساختار فاسد حکومت، اگر هم یک سره ناممکن نباشد، مصداق «یکی بر سر شاخ و بن میبرید» است.
به این ترتیب بهرغم آن که منتقدان درون باندی روحانی در حرف میگویند که دو روحانی وجود دارد یکی روحانی قبل از 29اردیبهشت و یک روحانی پس از آن، وقتی در عمل با روحانی پس از انتخابات مواجه میشوند، با بیان گلایهها، بیتوقعی نشان میدهند. آیا خود این هم بخشی از پروژه پر خدعهٴ بهاصطلاح اصلاحطلبی از درون نظام نیست که یک چند زیر علم محمد خاتمی جمع میشدند و اکنون زیر کتل حسن روحانی سینه میزنند؟!
روشن است که مخالف خوانیهای قبل از انتخابات حسن روحانی، بهخاطر کرسی ریاستجمهوری بود، الآن که به آن دست یافته دلیلی ندارد که همچنان بر سر قبری که مردهیی در آن نیست بنشیند و گریه کند؟! بهخصوص که سرنوشت خاتمی و احمدینژاد هم، حی و حاضر جلو چشمش هستند. بنابراین در حالی که شرایط اقتصادی و اجتماعی دارد روز بهروز انفجاریتر میشود روحانی از رو بهحل بودن مشکلات و رو بهراه بودن اوضاع دم میزند و در گفتگوی تلویزیونی خود میگوید «امروز شرایط بهتری هست برای اینکه ما بتوانیم بهمردم خدمت بکنیم... ما با یک مشکلات بسیار عظیم و بزرگی روبهرو بودیم امروز آن مشکلات یا از بین رفته یا خیلی کاهش پیدا کرده».
منتقدان روحانی از این حرف برآشفتگی نشان میدهند و فریاد برمیدارند که «با نگفتن مشکلات حل نمیشود» (2) میتوان جواب ناگفته روحانی به این سخن را حدس زد: با گفتن هم حل نمیشود. هیچ جوری حل نمیشود! و چون چنین است بگذارید این چند روزه را که فرصت به دست ما افتاده غنیمت بدانیم و جیبهایمان را بینباریم!
پانویس: ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مقاله صادق زیباکلام در روزنامه اعتماد ـ 8شهریور 96
2 ـ همان.