5روز پس از اعلام استراتژی جدید آمریکا توسط رئیسجمهور این کشور درباره ایران، علی خامنهای روز چهارشنبه (26مهر) بهصحنه آمد و دربارهٴ حرفهای دونالد ترامپ موضع گرفت. خامنهای در حالی که تلاش میکرد ضربه سنگین استراتژیکی را که بهنظام وارد آمده، بیاهمیت جلوه دهد، تحت این عنوان که «نمیخواهیم وقت جلسه خوب و مفید با نخبگان جوان را، با پاسخگویی به رئیسجمهور آمریکا ضایع کنیم» از پاسخ دادن بهمسائلی که اعلام تغییر سیاست آمریکا در قبال ایران پیش روی وی و رژیمش قرار داده، طفره رفت. فرار خامنهای از پاسخگویی و موضعگیری درباره مبرمترین مسائل سیاسی نظام در حالی است که طی چند روزی که از سخنرانی ترامپ میگذرد، هیاهو و ولوله غریبی بالا تا پایین رژیم را فراگرفته و باندهای رقیب بیشازپیش بهجان هم افتادهاند. معلوم نیست حرف ولیفقیه ارتجاع در مورد بیاهمیت بودن اظهارات رئیسجمهور آمریکا را باید باور کرد یا این ولوله که رژیم را سراپا به تکان و تلاطم درآورده؟ ادعای خامنهای را باید باور کرد یا به صحنه آمدن سرآسیمه حسن روحانی را که بلافاصله پس از سخنرانی ترامپ در تلویزیون رژیم ظاهر شد؟ اگر سخنرانی ترامپ چنان که خامنهای میگوید ارزش پاسخگویی ندارد، پس این همه شتاب و دستپاچگی برای موضعگیری متقابل از چه رو بود؟
بر کسی پوشیده نیست که خاستگاه این ادعا، مخمصهیی است که خامنهای در آن گرفتار شده و از آنجاکه قادر بهموضعگیری نیست، بهلفاظی و فحاشی متوسل شده تا هم ضعف و وحشتش و هم دست خالیاش در هرگونه موضعگیری جدی را بپوشاند و هم به نیروهای هراسان خود دلگرمی بدهد.
همچنین خامنهای با تاکتیک حمله و فحاشی به رئیسجمهور آمریکا، کوشید این کلان ضربه سیاسی و استراتژیک را به یک دعوای فردی تنزل دهد و آن را بهویژگیهای شخصی ترامپ مربوط کند. البته نیازی به ذکر این نکته نیست که سیاست و استراتژی یک ابرقدرت را خصوصیات و تمایلات یک فرد، حتی رئیس جمهور، تعیین نمیکند و روشن است سخنرانی ترامپ که بهطور نادری تماماً به موضوع ایران اختصاص داشت و برخی ناظران آن را تاریخی خواندهاند، بیانگر پایان سیاست مماشات با رژیم و آغاز دوران قاطعیت با آن بهعنوان تهدید شمارهٴ یک جهانی است.
خامنهای اما یک نکته را در سخنرانی خود روشن کرد؛ اینکه آغازگر رویارویی نیست و از آن استقبال نمیکند؛ از جمله در مورد برجام، بهرغم همهٴ لفاظیهای بیمحتوا گفت: «تا طرف مقابل برجام را پاره نکند، ما آن را پاره نمیکنیم». برای دریافتن میزان ضعف و ذلت خامنهای، کافی است یادآوری شود که خامنهای در ۲۹مهر ۹۴ وقتی که برجام را بهطور رسمی تأیید و اجرایی کرد شرط گذاشت که اعلام هرگونه تحریم در دورهٴ ۸ساله پس از برجام، از جانب هر یک از اعضای ۵+۱ باعث کنار گذاشتن برجام از جانب رژیم خواهد شد. خامنهای در نامه خود به روحانی صراحتاً نوشته بود: «در دورهٴ ۸ساله، وضع هرگونه تحریم (از جمله بهخاطر تروریسم و حقوقبشر) توسط هر یک از کشورهای طرف مذاکره، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظف است طبق بند 3مصوبه مجلس اقدامهای لازم را انجام دهد و فعالیتهای برجام را متوقف کند».
اکنون پس از دستور ترامپ مبنی بر تحریمهای بیشتر علیه سپاه پاسداران و رژیم و همچنین نامگذاری تروریستی سپاه و قریب 3ماه که از تصویب «مادر تحریمها» علیه رژیم توسط کنگرهٴ آمریکا و قانونی شدن آن توسط رئیسجمهور این کشور میگذرد، اعلام اینکه «تا طرف مقابل برجام را پاره نکند، ما آن را پاره نمیکنیم» یک عقبنشینی ذلتبار و نوشیدن جرعهٴ دیگری از زهری است که خامنهای در باتلاق برجام ناچار از سرکشیدن آن شد.
در مورد رویارویی نظامی نیز ولیفقیه ارتجاع گفت: «جنگ نظامی اتفاق نمیافتد، اما مسائلی هست که اهمیتش از جنگ کمتر نیست، بنابراین باید پیشبینی کنیم و مراقب باشیم». روشنتر از این حرف، عمل او و خودداری از هرگونه قدرتنمایی عملی یا حتی ژست آن است؛ رژیم چندی پیش در واکنش به اعلام تحریمهای جدید، اعلام کرد که یک موشک بالستیک با برد 2هزار کیلومتر را آزمایش کرده است، گرچه بعداً معلوم شد که این یک ادعای توخالی بوده و موشکی در کار نبوده، اما این بار رژیم حتی بهچنین ادعایی نزدیک هم نشد.
نکتهٴ قابلتوجه دیگر اینکه خامنهای با همهٴ لفاظیها اما نتوانست وحشت عمیقش را پنهان کند، آنجا که گفت: «نباید... از مکر و توطئه دشمن غافل شویم و آن را حقیر بشماریم، بلکه باید همه، با تدبیر و هوشیاری و آمادگی کامل در صحنه باشیم». مخمصة خامنهای آن است که در عینحال که بایستی به نیروهای هراسان و در حال ریزش خودش دل بدهد که «جنگ نظامی اتفاق نمیافتد»، اما در عینحال بایستی آنها را هوشیار کند؛ از این رو ناگزیر است بهطور متناقضی اضافه کند: «... اما مسائلی هست که اهمیتش از جنگ کمتر نیست، بنابراین باید پیشبینی کنیم و مراقب باشیم». اگر چه او توضیح نداد این «مسائل» چیست؛ اما روشن است که با نامگذاری تروریستی سپاه، تحریمهای بسیار سنگین فراگیری، با همهٴ عواقب فاجعهبارش در انتظار رژیم است، یکی از این عواقب، تحریمهای خفهکننده است، همان عاملی که ولیفقیه ارتجاع را ناگزیر کرد با زانوان خونین بهسمت میز مذاکرات برجام برود. وخامت وضعیت اقتصادی، بلافاصله تلاطمهای اجتماعی را بهدنبال دارد؛ و این در حالی است که کارشناسان رژیم هشدار میدهند جامعه ایران بهآستانهٴ تحمل خود رسیده است. (1)
یکی دیگر از مسائل روی میز رژیم، رابطه با اروپا و چگونگی آن است؛ مسألهیی که اکنون با شدت بسیار مورد مناقشهٴ مهرهها و رسانههای رژیم است؛ اینکه آیا با اعلام استراتژی جدید آمریکا، بهراستی شکافی میان آمریکا و اروپا پدید آمده که باید از آن بهرهبرداری کرد؟ یا نمایاندن آن، بخشی از یک سناریو و نمایش «پلیس خوب و پلیس بد» است؟ و اینکه با خروج آمریکا از برجام، سه کشور فرانسه و انگلستان و آلمان در برجام باقی میمانند یا نه؟ و اگر در برجام بمانند، مابهازای آن از رژیم، چه میخواهند؟ و اینکه رژیم در برابر هر یک از این شقوق چه سیاستی و راهکاری بایستی در پیش بگیرد؟ همهٴ اینها مسائلی است که دیر یا زود (و البته زود) رژیم بایستی در مورد آنها تعیین تکلیف کند. اما همهٴ شقوق و راهکارهایی که باندها و دستجات حکومتی ارائه میدهند، حول دو سیاست و راهکار اصلی متمرکزند: ادامه مذاکرات برجام با چشمانداز تکمیل یا ترمیم آن و وارد کردن عناصر غیرهستهیی مانند موشکی و دخالتهای منطقهیی و تروریستی رژیم؛ یا پشت کردن بههرگونه مذاکره و رویارویی با جامعه جهانی؟ دو راهی که بهیک مقصد میانجامند.
پانویس: ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ یک مهرهٴ باند خامنهای بهنام رضا سراج، عوارض تحریم و سناریویی را که بهزعم او غربگرایان برای رژیم تدارک دیدهاند، اینگونه ترسیم میکند: «خرید زمان برای اثربخشی تحریمها و تغییر نگرش مردم، بهدست آوردن زمان برای مقصرسازی درباره چرایی تشدید تحریمها و ایجاد لبهٴ پرتگاه جنگ، بهانتظار نشستن بروز نارضایتی عمومی از شرایط اقتصادی با رسیدن جامعه بهآستانهٴ تحمل و ظهور اعتراضات اجتماعی و فراهم شدن امکان تغییر محاسبات و تجدیدنظر در خطوط قرمز با رساندن نظام بهموضع اضطرار... سناریوی جریان غربگرای داخلی را شکل میدهد». (روزنامه وطن امروز ـ 27مهر 96)
بر کسی پوشیده نیست که خاستگاه این ادعا، مخمصهیی است که خامنهای در آن گرفتار شده و از آنجاکه قادر بهموضعگیری نیست، بهلفاظی و فحاشی متوسل شده تا هم ضعف و وحشتش و هم دست خالیاش در هرگونه موضعگیری جدی را بپوشاند و هم به نیروهای هراسان خود دلگرمی بدهد.
همچنین خامنهای با تاکتیک حمله و فحاشی به رئیسجمهور آمریکا، کوشید این کلان ضربه سیاسی و استراتژیک را به یک دعوای فردی تنزل دهد و آن را بهویژگیهای شخصی ترامپ مربوط کند. البته نیازی به ذکر این نکته نیست که سیاست و استراتژی یک ابرقدرت را خصوصیات و تمایلات یک فرد، حتی رئیس جمهور، تعیین نمیکند و روشن است سخنرانی ترامپ که بهطور نادری تماماً به موضوع ایران اختصاص داشت و برخی ناظران آن را تاریخی خواندهاند، بیانگر پایان سیاست مماشات با رژیم و آغاز دوران قاطعیت با آن بهعنوان تهدید شمارهٴ یک جهانی است.
خامنهای اما یک نکته را در سخنرانی خود روشن کرد؛ اینکه آغازگر رویارویی نیست و از آن استقبال نمیکند؛ از جمله در مورد برجام، بهرغم همهٴ لفاظیهای بیمحتوا گفت: «تا طرف مقابل برجام را پاره نکند، ما آن را پاره نمیکنیم». برای دریافتن میزان ضعف و ذلت خامنهای، کافی است یادآوری شود که خامنهای در ۲۹مهر ۹۴ وقتی که برجام را بهطور رسمی تأیید و اجرایی کرد شرط گذاشت که اعلام هرگونه تحریم در دورهٴ ۸ساله پس از برجام، از جانب هر یک از اعضای ۵+۱ باعث کنار گذاشتن برجام از جانب رژیم خواهد شد. خامنهای در نامه خود به روحانی صراحتاً نوشته بود: «در دورهٴ ۸ساله، وضع هرگونه تحریم (از جمله بهخاطر تروریسم و حقوقبشر) توسط هر یک از کشورهای طرف مذاکره، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظف است طبق بند 3مصوبه مجلس اقدامهای لازم را انجام دهد و فعالیتهای برجام را متوقف کند».
اکنون پس از دستور ترامپ مبنی بر تحریمهای بیشتر علیه سپاه پاسداران و رژیم و همچنین نامگذاری تروریستی سپاه و قریب 3ماه که از تصویب «مادر تحریمها» علیه رژیم توسط کنگرهٴ آمریکا و قانونی شدن آن توسط رئیسجمهور این کشور میگذرد، اعلام اینکه «تا طرف مقابل برجام را پاره نکند، ما آن را پاره نمیکنیم» یک عقبنشینی ذلتبار و نوشیدن جرعهٴ دیگری از زهری است که خامنهای در باتلاق برجام ناچار از سرکشیدن آن شد.
در مورد رویارویی نظامی نیز ولیفقیه ارتجاع گفت: «جنگ نظامی اتفاق نمیافتد، اما مسائلی هست که اهمیتش از جنگ کمتر نیست، بنابراین باید پیشبینی کنیم و مراقب باشیم». روشنتر از این حرف، عمل او و خودداری از هرگونه قدرتنمایی عملی یا حتی ژست آن است؛ رژیم چندی پیش در واکنش به اعلام تحریمهای جدید، اعلام کرد که یک موشک بالستیک با برد 2هزار کیلومتر را آزمایش کرده است، گرچه بعداً معلوم شد که این یک ادعای توخالی بوده و موشکی در کار نبوده، اما این بار رژیم حتی بهچنین ادعایی نزدیک هم نشد.
نکتهٴ قابلتوجه دیگر اینکه خامنهای با همهٴ لفاظیها اما نتوانست وحشت عمیقش را پنهان کند، آنجا که گفت: «نباید... از مکر و توطئه دشمن غافل شویم و آن را حقیر بشماریم، بلکه باید همه، با تدبیر و هوشیاری و آمادگی کامل در صحنه باشیم». مخمصة خامنهای آن است که در عینحال که بایستی به نیروهای هراسان و در حال ریزش خودش دل بدهد که «جنگ نظامی اتفاق نمیافتد»، اما در عینحال بایستی آنها را هوشیار کند؛ از این رو ناگزیر است بهطور متناقضی اضافه کند: «... اما مسائلی هست که اهمیتش از جنگ کمتر نیست، بنابراین باید پیشبینی کنیم و مراقب باشیم». اگر چه او توضیح نداد این «مسائل» چیست؛ اما روشن است که با نامگذاری تروریستی سپاه، تحریمهای بسیار سنگین فراگیری، با همهٴ عواقب فاجعهبارش در انتظار رژیم است، یکی از این عواقب، تحریمهای خفهکننده است، همان عاملی که ولیفقیه ارتجاع را ناگزیر کرد با زانوان خونین بهسمت میز مذاکرات برجام برود. وخامت وضعیت اقتصادی، بلافاصله تلاطمهای اجتماعی را بهدنبال دارد؛ و این در حالی است که کارشناسان رژیم هشدار میدهند جامعه ایران بهآستانهٴ تحمل خود رسیده است. (1)
یکی دیگر از مسائل روی میز رژیم، رابطه با اروپا و چگونگی آن است؛ مسألهیی که اکنون با شدت بسیار مورد مناقشهٴ مهرهها و رسانههای رژیم است؛ اینکه آیا با اعلام استراتژی جدید آمریکا، بهراستی شکافی میان آمریکا و اروپا پدید آمده که باید از آن بهرهبرداری کرد؟ یا نمایاندن آن، بخشی از یک سناریو و نمایش «پلیس خوب و پلیس بد» است؟ و اینکه با خروج آمریکا از برجام، سه کشور فرانسه و انگلستان و آلمان در برجام باقی میمانند یا نه؟ و اگر در برجام بمانند، مابهازای آن از رژیم، چه میخواهند؟ و اینکه رژیم در برابر هر یک از این شقوق چه سیاستی و راهکاری بایستی در پیش بگیرد؟ همهٴ اینها مسائلی است که دیر یا زود (و البته زود) رژیم بایستی در مورد آنها تعیین تکلیف کند. اما همهٴ شقوق و راهکارهایی که باندها و دستجات حکومتی ارائه میدهند، حول دو سیاست و راهکار اصلی متمرکزند: ادامه مذاکرات برجام با چشمانداز تکمیل یا ترمیم آن و وارد کردن عناصر غیرهستهیی مانند موشکی و دخالتهای منطقهیی و تروریستی رژیم؛ یا پشت کردن بههرگونه مذاکره و رویارویی با جامعه جهانی؟ دو راهی که بهیک مقصد میانجامند.
پانویس: ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ یک مهرهٴ باند خامنهای بهنام رضا سراج، عوارض تحریم و سناریویی را که بهزعم او غربگرایان برای رژیم تدارک دیدهاند، اینگونه ترسیم میکند: «خرید زمان برای اثربخشی تحریمها و تغییر نگرش مردم، بهدست آوردن زمان برای مقصرسازی درباره چرایی تشدید تحریمها و ایجاد لبهٴ پرتگاه جنگ، بهانتظار نشستن بروز نارضایتی عمومی از شرایط اقتصادی با رسیدن جامعه بهآستانهٴ تحمل و ظهور اعتراضات اجتماعی و فراهم شدن امکان تغییر محاسبات و تجدیدنظر در خطوط قرمز با رساندن نظام بهموضع اضطرار... سناریوی جریان غربگرای داخلی را شکل میدهد». (روزنامه وطن امروز ـ 27مهر 96)