از زمانیکه ملت ایران بنای کاخِ ستمِ شاه را در سال ۵۷واژگون ساختند و به تاریخ سپردند انقلاب معنی خود را باز یافت فضا و جامعهٔ ایران رنگ و بوی دیگری گرفت بوی آزادی، بوی رهایی انسان از یوغ استبداد شاهی، بوی آگاهی و کرامت و منزلت انسان در جامعه ایران.
با همت و تصمیم بلند مردم ایران، استبداد شاهی به کناری زده شد، ملت پیروز شد و استبداد شکست خورد و نشان داد که عزم ملت قویتر از قدرت حاکمیت است. حاکمیتی که ریشه در قلوب مردم ندارد از همان آغاز محکوم به زوال و شکست است.
رژیم شاه روشنفکران و انقلابیون و نیروهای آگاه مردمی و کسانیکه دم از رهایی و آزادی و استقلال ایران و ملت میزدند را به زندان انداخت، شکنجه کرد و یا اعدام نمود اما نهایتاً این مردم بودند که حرف آخر را زدند که منجر به سرنگونی او گشت.
شاه رفت
شمیم آزادی در خاک وطن به مشام رسید و سر زندگی و سرور بر جامعه ایران پدیدار گشت، اما دیری نپایید که همهٔ آمال و آرزوها قبل از اینکه بشکفند در زیر چرخ های ارابه کینه و تعصب خشک ارتجاع له و لورده شد!
حاکمیت بلا منازع استبداد دینی
خمینی ـ ضحاک مار بدوش ـ تشنهٔ خون بود. ـ چهرهٔ گرگ را با لباس میش پوشاند و با نیرنگ و فریب و دجالیت تیغ کین را بر سر مردم فرود آورد! ـ تا آنجا که میتوانست هر صدای مخالفی را تحت پوش جنگ سرکوب کرد تا میخ فاشیسم مذهبی خود را بکوبد
خمینی با دجالیت خاص خود خط از دور خارج کردن هر مخالفی را با شیوههای مختلف پیش گرفت
برای از بین بردن جدیترین نیروی مخالف خود یعنی مجاهدین، سفارت آمریکا را اشغال کرد و با این حیله که در صورت هر مخالفتی از جانب مجاهدین خلق با چسباندن انگ وابسته به امپریالسیم و.. آنها را از دور خارج کند
به نام انقلاب فرهنگی بر دانشگاهها مسلط شد و آنرا در قبضه و سیطره خویش درآورد! تا عرصه دانشگاه را از مخالفان خود بگیرد.
برای اینکه بتواند اوضاع داخلی ایران را در کنترل بگیرد و به سرکوب و اختناق بپردازد جنگ را ادامه داد تا به بهانهٔ جنگ تمامی اعتراضات را سرکوب کند!
از سال ۵۸همه تلاش مجاهدین این بود که تضادهای موجود را به شیوهٔ مسالمت و بدون درگیری حل و فصل کند تا آنجا که بیش از ۵۰هوادار مجاهدین به جرم فروش نشریه و مبارزات افشاگرانه توسط چماق داران به شهادت رسیدند اما سازمان مجاهدین مقابله به مثل نکرد. و بعد از ۳۰خرداد و بسته شدن هر روزنهای برای حداقلهای فعالیت سیاسی، هواداران مجاهدین را به بهانههای واهی دستگیر،زندانی، شکنجه و تیرباران میکردند.
اما نه به ناز شست او، نه بهدار و نه به کین مست او، نه به روح و نه به دین پست او، بار ننشسته قصد او.
از همان آغاز تنها نیروی قویی که درست چشم در چشم هیولا نگریست و ایستاد مجاهدین بودند که قیمت فراوانی بهخاطر همین ایستادگی دادند.
شجرهٔ طیبه استوار، اینک نه تنها در آسمان ایران بلکه بر بام جهان در چهره کهکشان بار دیگر درخشید و با رهبری خستگیناپذیر و مصممش که با خدا و ملت قهرمان ایران عهد کرده بود ـ همچنانکه خمینی را از ماه بر چاه فرو نشانده است ـ تا سرنگونی رژیم پلید دمی از پای ننشیند.
او پرچم آلترناتیو برای سرنگونی را به اهتزاز درآورد و امید به رهایی را در قلب ملت ایران روشن کرد
من آنم که در پای خوکان نریزم مر این خاک پاک ایرانزمین را
در این شرایط هر ایرانی آزاد و شریفی مسئولیت تاریخی، میهنی و سیاسی مهمی بر دوش خود دارد. مسئولیتی که در آن سرنگونی رژیمی هدف قرار دارد که جز نابودی خاک و تمدن و فرهنگ ایرانزمین هدف دیگری ندارد
اینک در آسمان سیاسی ایران دو نیرو در برابر هم صف کشیده است؛ خمینی و بازماندگان بیآیندهاش و مجاهدین و تمام مردم ستمکشیده ایران. این نبرد تعیینکننده سرنوشت تاریخ ایران است و ما ملت ایران یقین داریم که پیروز این نبردیم. و عزم جزم کردیم که ولایت سفیانی فقیه را همچون دیگر دیکتاتورها به زبالهدان تاریخ بفرستیم. ما در این جنگ پیروز نبردیم، بله مائیم که با هم میکشیم فریادی از اعماق جان، که مرگی تا ابد بادا بر این جلاد بیایمان.
اگر جلاد بیایمان، بخواهد خون ما ریزد من و یاران به هم سازیم و بنیادش براندازیم
ش. علوی
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است