بعضی از عناصر باند مغلوب رژیم به رغم تودهنیهایی که این باند از مردم ایران در سالهای اخیر خورده و بعد از این که جوانان در جریان قیام دیماه ۹۶ با شعار «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمام ماجرا» مرزشان را با تمامیت نظام آخوندی را تیز کردند، به فکر «گفتگویهای اجتماعی» افتادهاند.
یکی از آنها به نام هادی خانیکی در روزنامه موسوم به ایران، ضمن قلم فرسایی در ضرورت گفتگوی اجتماعی اذعان میکند «امروز جامعه ما به سبب تنگناها و تهدیدها یا برپایه شتابندگی تحولات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی با روندهای گسیختهساز روبهرو است».
نویسنده مقاله در ادامه توصیه میکند حکومت آخوندی و باندهای او «گفتوگوهای اجتماعی را در این مسیر» جدی بگیرند تا «فرصتها و قابلیتهای تازهای برای عبور کشور [حاکمیت] از تنگناها و مشکلات پیش رو به جود آورد». (ایران ۳۱ تیر ۹۸)
واقعیت این است که مردم ایران فرصت چنین بازیهایی را از نظام ولایت و باندهای درونی آن گرفته است و دوران فریب و اصلاحات و وعده درمانی گذشته است.
این مردم سالیان است ضمن نفی و طرد هر دو باند نظام خواهان براندازی آن هستند.
به همین دلیل است که یکی دیگر از این جماعت با صراحت پته گفتگوی اجتماعی را زده و به منفوریت رژیم و باند مغلوب در نزد مردم ایران اعتراف میکند و دراین رابطه در روزنامه ابتکار ۳۱ تیر۹۸ مینویسد: «حالا کار به جایی رسیده است که هر کلام و سخنی که از این اردوگاه به گوش میرسد با موجی از حملات بزرگ و کوچک در شبکههای اجتماعی و رسانههای عمومی روبهرو میشود».
احمد خرم یکی از وزرای پیشین نظام با صراحت بیشتری به طرد و نفی سردمداران رژیم و باندهای آن نزد مردم ایران اعتراف میکند ودر روزنامه همدلی ۳۱تیر ۹۸ مینویسد: «هیچیک از مشکلات جامعه از زبان فرد یا کسی که از اعتماد عمومی بالایی برخوردار باشد که تقاضا و توصیه وی مورد حمایت جامعه قرار گیرد و جذاب و موثر باشد، بیان نمیشود».
چاره کار نه در مجلس، نه دولت، در کف خیابان!
همچنین یک نماینده مجلس ارتجاع به نام اردشیر نوریان درجلسه ۳۰ تیر ۹۸ مجلس میگوید: «مجلس هم که الحمدالله تعطیل دولت هم که الحمدالله تعطیلتر. الان توی چهار محال بختیاری دوستان آقایون امنیتی دستگاه نظارتی از این تریبون بهتان میگویم مردم دیگه منزجر شدند به جرّ آمدند خودشان میگویند گوش شنوایی نیست جمع بشویم برویم توی خیابان؛ ما قبول نداریم حل مسأله فنی را قبول نداریم کف خیابان اما سو تدبیر شما کاری کرده که مردم مجبور شدند قبول کنند که بروند توی خیابان».
مجری تلویزیون شبکه چهارتلویزیون نیز در ۲۶ تیر۹۸ به برخورد خشمگینانه مردم با نیروی انتظامی سرکوبگر اعتراف میکند و دراین رابطه میگوید: «در ماههای اخیر در مواردی دیده شد که در شبکههای اجتماعی فیلمهایی از برخوردهای پر تنش بین شهروندان و مردم! پخش شد گاه حتی به این نقاط میرسید که مأمور قانونی پلیس توسط برخی از شهروندان مورد ضرب و شتم قرار میگرفت و گاه به عکس/مسأله اینجاست که گویا پای یک رکن دیگه داره به میدان بازی باز میشه او نهم شهروندان بهمعنای عمومی کلمه است یعنی دیگه ما فقط رابطه پر تنش بین پلیس و مجرم را نمیبینیم، بلکه مردم هم پایشان کشیده میشه به این بازی یعنی پلیس وقتی در موقعیت اعمال قانون میایستد مردم بهجای اینکه همدلی بکنند با پلیس بلکه با فرد متخطی از قانون همدلی میکنند».
انفعال پلیس! و اقتدار شهروندان
مجری در ادامه باصراحت بیشتری به عمق نفرت مردم در درگیری با نیروی انتظامی اعتراف میکند:
«با این حال بخشی از بازنمایی های رسانهای در شبکههای اجتماعی و اعتراضها بهعملکرد پلیس گاه توانسته آنچنان بر پلیس فشار بیاورد که در مواردی منجر به انفعال آن شود صحنههایی از عدم تمکین در برابر پلیس و حتی زد و خورد با مأموران بهشدت اقتدار پلیس را در ذهن شهروندان زیر سؤال میبرد»
دراین برنامه یکی از مهرههای حکومتی به نام بهرام بیات موضوع دیدار فرماندهان نیروی انتظامی با خامنهای را نقل میکند که خامنهای از او سوال میکند درجریان دستگیری «فرد مجرم» آیا مردم از مامور حمایت میکنند یا از «فرد مجرم».
فرمانده انتظامی به بهرام بیات گفته است: «من یک مقدار تعلل کردم چی بگویم میگفت خود آقا فرمودند البته از مجرم».
این اظهارات بیانگر این واقعیت است که حاکمیت آخوندی هیچ مشروعیتی در نزد مردم ایران ندارد و دوران «گفتگوی اجتماعی» بهسر آمده است.
در سایر کشورها نیز این امکان برای حکومتها در شرایطی فراهم است که از حداقل مشروعیت و مقبولیت اجتماعی برخوردار باشند.
رژیم آخوندی آنچنان مورد تنفر مردم ایران است که مامورین تا دندان مسلح نیروی سرکوب انتظامی با تمامی سبعیتی که در برخورد با مردم بکارمیبرند، ـ آنچنانکه خامنهای هم در ملاقات با آن سرکرده سرکوب اعتراف کرد ـ در بسیاری از موارد از دستگیری افراد هم عاجز هستند.
واقعیت این است که التماس و درخواست باندها و مهرههای آن از مردم برای کوتاه آمدن از هدف براندازانهشان ، به مثابه تف سربالا به طرف خودشان برمیگردد.
واقعیت دیگر این که درشرایط کنونی حاکمیت آخوندی و باندهای درونی آن بخواهند یا نخواهند در سراشیب زوال و سرنگونی هستند و این مردم و مقاومت ایران هستند که در اوج اقتدار وسرفرازی عزم جزم کردهاند تا این حکومت قرونوسطایی را با چنگ و دندان هم که شده به گور بسپارند.