در ظاهر چنین مینماید اعتراف به وضعیت درهمشکسته رژیم از فرط تکرار عادی شده باشد، اما چنین نیست.
اگر پیش از این کارشناسان و تحلیلگران حکومتی به فروپاشی نظام و اینکه از آن جز پوستهای باقی نمانده اذعان میکردند و نسبت به زلزلهٔ ۹ریشتری سیاسی یا سونامی و سیلی که میآید و همه چیز را با خود میبرد، هشدار میدادند، اکنون این سردمداران حاکمیت و مهرههای بالای آن هستند که همان حرفها را و گاه شدیدتر به زبان میآورند و اعلام خطر میکنند.
اظهارات سردمداران نظام مبنی بر وضعیت خراب آن بهرغم این است که امیددرمانی دستور خامنهای و دستور روز حاکمیت است.
درهمریختگی شیرازه امور نظام
این روزها شاهد اعترافهایی در زمینه ورشکستگی، ازهمگسیختگی در درون رژیم هستیم که طی گذشت ۴دهه از عمر رژیم است بیسابقه هستند. «بیدولتی»، «اغتشاش مدیریتی»، «فروپاشیدگی درونی»، «در گل ماندگی» و... عباراتی هستند که مهرههای رژیم برای ارائه تصویر از وضعیت درونی رژیم بهکار میبرند و خبر از خارج شدن شیرازه امور از دست دولت روحانی میدهند.
صرفنظر از جدال و منافع باندی واقعیت این است که وضعیتی برای حاکمیت آخوندی پیش آمده که دولت روحانی نه تنها توان اقدامی برای خارج کردن نظام از بحران را ندارد، بلکه هر قدمی هم که میخواهد در جهت حل مشکلات بردارد، به جای آن که آنرا از بنبست بیرون بیاورد بیشتر آن را در منجلاب بحران فرومیبرد.
سیستم در گل مانده دولتی
پاسدارمحسن رضایی، سرکردهٔ سابق سپاه و دبیر مجمع تشخیص، اعتراف کرد: «سیستم مدیریتی کشور در گِل مانده است». پاسدار رضایی که روز ۲۳دی در جمع گروهی از پاسداران سخنرانی میکرد، با اشاره به شرایط اقتصادی کشور در دوران تحریم گفت: «در چنین شرایطی روی کمک کشورهای خارجی نمیشود حساب کرد».
سرکردهٔ سابق سپاه پاسداران گوشزد کرد آمریکا قصد دارد فروش نفت ایران را به صفر نزدیک کند و کشور را در تأمین حقوق کارمندان با مشکل روبهرو کند و از همین رو خواستار آن شد که مدیریت کشور به سپاه پاسداران واگذار شود. وی تأکید کرد: «در این جنگ شدید اقتصادی، نیروهایی که توان مدیریت در صلح را دارند نمیتوانند کاری انجام دهند. مدیریت در حالت صلح و در حالت جنگ، دو نوع است. در این شرایط باید نیروهای انقلابی وارد عمل شوند». منظور پاسدار رضایی از «نیروهای انقلابی وارد عمل شوند» تشکیل دولت توسط سپاه است.
پاسدار رضایی تصریح کرد: «الآن سیستم اداری و مدیریتی کشور در گل مانده است و در بمباران اقتصادی دشمن، دچار بههمریختگی شده است. نمیشود دست روی دست گذاشت و تسلیم شد».
اما آنچنان که پاسدار رضایی مطرح کرده اگر به جای دولت روحانی، «دولتی انقلابی»، یعنی دولتی از عناصر سپاه و یا وابسته به این نهاد ضدخلقی اداره امور را به دست بگیرد و بهاصطلاح با روش انقلابی حاکمیت را مدیریت کند آیا مسألهای از رژیم حل خواهد شد و چشمانداز برون رفتی از بحرانها برای رژیم پدیدار خواهد شد؟
ناکارآمدی راهحلها برای مقابله با بحرانها
قطعا پاسخ منفی است چرا که وضعیت دولت روحانی آیینه تمامنمای وضعیت فلاکت تمامیت نظام است، وضعیت فروپاشی، اغتشاش مدیریتی و... که دولت روحانی گرفتار آن است، بیانگر بنبست تمامیت رژیم و حاصل ۴۰سال عمر ننگین آن است.
از آنجایی که عمر این نظام به سر آمده هر دولتی هم که سرکار بیاید نتیجه کارش اگر بدتر از دولت روحانی نباشد بهتر از آن نخواهد بود.
زیرا مشکل در این نیست که چه باندی دولت را در قبضه خود دارد و چه افرادی عناصر دولت را تشکیل میدهند بلکه مشکل اصلی این است که تمامیت نظام دچار «اغتشاش مدیریتی»، «فروپاشیدگی درونی»، «بیاعتمادی مردمی»، «سردرگمی خارجی» و... شده است.
اگر اهرم و راهحلی وجود داشت قطعاً دولت روحانی هم میتوانست آن راهحل را پیدا کند و بکار بگیرد... چرا که حاکمیت آخوندی با بحران راهحل مواجه است بهطوریکه در همه امور در بنبست است و نه راه پیش دارد و نه راه پس.
این حاکمیت آنچنان ناتوان و فرتوت شده است که هر دولت گماشته آن هم که سرکار باشد اعم از «دولت با تفنگ و یا دولت بیتفنگ»، وضعیت آن به همین منوال است.
مگر بیشتر عناصر دولت قبلی یعنی دولت احمدینژاد اکثراً از عناصر سپاه و یا وابسته به آن و یا عناصر کارکرده در بهاصطلاح نهادهای انقلابی وابسته به خامنهای نبودند که در میان محافل حکومتی به دولت پاسداران مشهور بود.
این دولت بیشترین درآمد نفتی از زمان تولید نفت و صدور آن در ایران را داشت(بر اساس آمارهای ارائه شده از سوی بانک مرکزی ۶۱۸میلیارد دلار) اما این دولت هم ورشکسته و به بنبست رسیده صحنه را ترک کرد.
فروپاشیدگی درونی دولت
در بیان فلج و در گل ماندگی رژیم، مهدی محمدی، از مهرههای اطلاعاتی، در سرمقاله روزنامه حکومتی وطن امروز(۲۲دی) نوشت: «تعبیر ورود به وضعیت «بیدولتی» چندان خوشایند نیست ولی واقعیتی است که در حال حرکت به سمت آنیم. تصویری که اکنون دولت از خود ساخته، در چند کلمه «اغتشاش مدیریتی»، «فروپاشیدگی درونی»، «بیاعتمادی مردمی»، «سردرگمی خارجی» و «بحران برنامهای» قابل خلاصهسازی است.
محمدی با طعنه به روحانی و حرفدرمانی او افزود: «آقای رئیسجمهور همچنان با قدرت سابق سخنرانی میکند ولی سخت نیست فهمیدن اینکه درون دولت را مدیریت نمیکند. وزرا مستقیماً علیه یکدیگر حرف میزنند، پیدرپی تصمیمهای اشتباه گرفته میشود و کسی هم مسئولیت نمیپذیرد، بودجه به ابزار تسویهحساب درون دولت بدل شده، کارهای بزرگ بینسازمانی روی زمین مانده، چرا که کسی نیست اطراف قضیه را بنشاند، میان آنها تقسیم کار کند و بر عمل هر کدام به وظیفهاش نظارت کند».
این مهرهٔ بالای حکومتی به ریزش و فرار مهرههای نظام اذعان کرد گفت: «بعضی رفتهاند و آنها هم که ماندهاند، اغلب در اندیشهاند که بهترین زمان برای رفتن کدام است».
ناتوانی حکومت آخوندی برای خارج شدن از بنبست و بحرانهای مرگبار آنجا ضریب میخورد که در مقابل آن هم مردمی معترض و مقاومتی سازمانیافته قرار دارند که تمامی راهحلها برای ادامه بقا را از آن گرفتهاند.