728 x 90

آشنایی با من؛ یک کانون شورشی

کانون شورشی
کانون شورشی

آن طرف میدان ماشینهای زرهی یگان ویژه ضدشورش را پیاده کردند و بلافاصله فریادهای جمعیت از این طرف میدان بلند شد که مزدوران را یگان جوجه می‌نامیدند.

من به همراه عده‌ای راهی کوچه‌ٔ کناری شدم تا به ضلع دیگر میدان و پشت صفهای مزدوران برسم اما داخل کوچه نیز نیروهای ضدشورش کوچه را بسته بودند. نزدیک که شدند فریاد بی‌شرف بلند شد.

و حالا برخورد بین گوشت و استخوان بود با هجوم باتون‌ها.

وقتی در جنگ و گریز زمین خوردم، سه یا چهار مزدور با چوب و باتون به جانم افتادند و زمانی که فکر ‌کردند از شدت ضربات دیگر نمی‌توانم راه بروم رهایم کردند و من در حالی که استخوان آرنج دستم شکسته بود، لنگ‌لنگان به‌سوی خانه روانه شدم.

اکنون چندین سال از آن اتفاق می‌گذرد.

جلوی آینه می‌ایستم به تصویر درون آینه خیره می‌شوم.

قامت و قیافه‌ام حاصل ژن‌هایی بود که از طریق وراثت به من رسیده‌اند و خودم در انتخاب هیچ‌یک نقشی نداشته‌ام.

عینک به چشم می‌زنم، کلاه را بر سرم می‌گذارم و نقابم را بالاتر می‌کشم. این همان تصویری است که دوست دارم با آن دیده شوم زیرا بیانگر قامت و غیرتی است که خودم انتخاب کردم. همان است که هستم و خودم انتخاب کرده‌ام.

من یک کانون شورشی سازمان مجاهدین خلقم.

نام و نام خانوادگی دیگر برایم اهمیت ندارد، اولی انتخاب پدر و مادرم است و دومی انتخاب کارمند ثبت احوال.

اما حالا تمام فعالیت‌های من با نام کانون شورشی سردار شهید موسی خیابانی ثبت می‌شود، نامی که دشمن با شنیدنش هنوز هم(که چندین سال از شهادت سردار گذشته است) بر خود می‌لرزد و وحشت‌زده می‌شود، مجاهدی که در انتخاب و غیرتش لقب سردار شهید را در حافظه تاریخ ثبت کرد.

و من با انتخاب این نام برای کانون پیشاپیش اعلام می‌کنم که در صدق و وفای به عهد، او را سر لوحه خود قرار داده‌ام.

حال زندگی‌ام در تمام لحظاتش با شورش و شوریدن همراه شده.

زندگی را شاید بتوان مجموع لحظاتی دانست که انسان انتخاب می‌کند و این اختیار، زندگی انسانی را از حیوانات متمایز می‌کند. انتخابهای کوچک مانند انتخاب مسیری که هر روز از محل کار به خانه می‌رسیم یا انتخاب رنگ لباس‌هایمان و یا انتخاب بین قهوه یا چای برای نوشیدن.

به‌تدریج در زندگی روزمره آدمی حتی در این انتخابهای کوچک هم از قدرت اختیار خود استفاده نمی‌کند بلکه از عادتهای خود پیروی می‌کند.

اما انسانی که مبارزه می‌کند بیشتر از دیگران از موهبت آزادی و اختیار بهره می‌برد چون انتخاب‌هایی بسیار متفاوت بر سر راه دارد برای مثال می‌تواند تسلیم شود و بترسد یا شعله بکشد و بیش‌از‌پیش بشورد.

در هر لحظه‌ای که این تصمیمات گرفته می‌شود نتایجش محدود به زندگی خود آن فرد یا آن لحظه از زندگی او نیست بلکه در تصویر زندگانی و آینده یک ملت نقش دارد.

برای همین از زمانی که اولین ارتباط را با سازمان پرافتخار مجاهدین گرفته‌ام لحظه‌به‌لحظه زندگی‌ام را بیشتر از پیش دوست می‌دارم و ارزش می‌نهم.

شاید فکر کنید با انتخاب این‌گونه زندگی، دل‌کندن از آن برایم سخت‌تر باشد اما هدفی که ارزش زندگی کردن در راهش را داشته باشد، حتماً ارزش جان‌دادن در راهش را هم دارد.

به‌قول بنیانگذران کبیر سازمان «مرگ بسان یک خواب کوتاه نیم‌روزی آسان می‌گردد زیرا مرگ دیگر نابودی نیست بلکه راه جاودانگی است».

در صورت دستگیری هم امید دارم بتوانم مانند مجاهدین در دهه ۶۰ بازجو را با دستان بسته شکست دهم و کلافه کنم.

دیگر برای من دستگیری و شکنجه و هر شرایط سختی که بعد از این متحمل شوم سخت و شکننده نیست می‌دانم به‌خاطر آزادی مردم و همه در راه خلق است. حس می‌کنم بهایی است که در این راه می‌پردازم. بنابراین با هر ضربه و سختی، بیش از آن‌که بشکنم، ساخته می‌شوم، رشد می‌کنم و خالص‌تر می‌شوم.

مانند آرنج دستم که شکست و اکنون من به آن افتخار می‌کنم و با همان دست بر روی دیوارهای شهر شعار مرگ بر خامنه‌ای می‌نویسم.

و این‌گونه برای هر رویارویی با دشمنان خلق چه در میدان رزم چه در اتاق بازجویی و چه زمانی که طناب دار بر گردنم، دارند بالایم می‌کشند، یعنی در هر زمان و هر مکان، حاضرم.

حاضر، حاضر، حاضر!

 

کانون شورشی سردار خیابانی

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/183572a3-0b45-499b-bc35-387883dfd450"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات