(به بهانه مصاحبه اخیر یک وزیر رژیم)
هر کس که صحبتهای این روزهای مقامات دیکتاتوری حاکم بر ایران را بخواند بهروشنی در مییابد که آخوندها حقیقتاً در منگنه قرار دارند و دم و بازدمشان به سختی انجام میشود.
تابلویی که روز یکشنبه ۱۹خرداد ۹۸زنگنه وزیر در هم شکسته نفت از وضعیت رژیم ضدمردمی و آدمکش حاکم بر ایران تصویر کرد میزان استیصال و درهم شکستگی فاشیسمی را به نمایش گذاشت که بنیانگذار دجالش میگفت حفظ آن از نماز و روزه هم واجبتر است! و نظریهپرداز مشرکش (آذری قمی) با حماقتی شگفتانگیز میگفت اختیارات ولیفقیه آنچنان است که اگر بخواهد میتواند حتی توحید را بهطور موقت تعطیل نماید.(روزنامه حکومتی رسالت ۱۹تیر ۱۳۶۸).
اما اینک بهگفته وزیر نفت همین رژیم، آخوندها اکنون آنچنان در باتلاق سیاستهای خودشان فرو مانده و هر لحظه بیشتر فرو میروند که دیگر حتی جای دوست و دشمن را هم فراموش کردهاند!
نگاهی به برخی نکات مطرح شده از جانب وزیر نفت آخوندها عبرت آموز است.
زنگنه چه گفت؟
زنگنه گفت: «یکی از سختترین مقاطع تاریخی پس از ۴۰سال است... نمیتوانم یکسری مسائل را افشا کنم. بعضیها میخواهند با فشار آوردن من را در یک موضعی قرار دهند که برخی از فعالیتهایمان را افشا کنم....
آمریکاییها در موضوع تحریمهای بهاصطلاح هوشمند به نقطهای رسیدهاند که میخواهند جلوی تمامی راههای ما برای مقابله با تحریمها را بگیرند، در حال حاضر اگر یک کشتی به سمت بنادر ایران حرکت کند از سوی بنادر کشورهای دیگر تحریم میشود....
توتال تمام تلاش خود را از طریق دولت فرانسه به کار بست تا از دولت آمریکا مجوز معافیت بگیرد اما نتوانست»
وزیر ورشکسته نفت اضافه کرد: «مجاهدین در کاخ سفید نفوذ کردهاند.... آقای بولتون نماینده مجاهدین در کاخ سفید است!.... در کاخ سفید مجاهدین علیه ما کار میکنند ما چرا نباید با هم مهربان باشیم و چرا با یکدیگر همدل نیستیم!»
بیژن زنگنه با شکسته دلی و حسرت گفت: «شاید روزانه ۱۰نفر برای خرید نفت به ما مراجعه میکردند که ۷۰درصد آنها مشتری واقعی نیستند. محتمل است که بخواهند اطلاعات بگیرند که ما چطور نفت میفروشیم و چطور میخواهیم پولهایمان را دریافت کنیم، میخواهند از تمام سیستم ما سردرییاورند».
زنگنه گفت: «فرق این دوره با زمان جنگ در این است که آن زمان ما میتوانستیم هر میزان، نفت مورد نظر خود را بفروشیم اما اکنون فروش نفت، تأمین کشتی و جا به جایی پول و حتی خرید بسیاری از کالاها با مشکل روبهرو شده است... در حال حاضر حتی یک کشور هم وجود ندارد که معافیت نفتی برای خرید نفت از ایران داشته باشد و حتی میعانات گازی نیز به لیست تحریمها اضافه شده و تحریمهای کشتیرانی و بانکی هم شدیدتر از دوره قبل شده است..... چین بعد از ماه میهیچ برداشت نفتی از ایران نداشته است».
یادی از سالهایی نه چندان دور
روزی از روزها در همین تهران در سالهای ۵۸– ۵۹هانیالحسن سفیر وقت فلسطین در ایران به هاشمی رفسنجانی (که پس از خمینی و بهشتی نفر سوم این رژیم محسوب میشد) در کلامی با این مضمون گفته بود اینهمه به مجاهدین خلق فشار میآورید از واکنش آنها نمیترسید؟ چرا که شما آنها و قدرتشان را بهتر از ما میدانید و رفسنجانی با اطمینانی احمقانه گفته بود تا امام هست اینها دست از پا خطا نمیکنند (یعنی تا خمینی هست میتوان مجاهدین را حسابی زد و نابود یا حداقل ضعیف و زمینگیر کرد) البته آخوندهای نادان هنگامی به اشتباه برآورد جنایتکارانه خود پی بردند که کار از کار گذشته بود و جای سیلی مجاهدین بربناگوششان را میتوانستند به چشم خود در آیینه جنایاتشان ببینند!
آخوندها همچنین میتوانند به یاد آورند روزی را که با آه و حسرت امکان دستیابی به رهبر مقاومت را از دست دادند و خود به زبان اشهدشان گفتند «مرغ از قفس پرید»! غافل از آن که سیمرغ در عمق جانهای شیفته خلق آشیان دارد.
آخوندها از آن پس خاطرات بسیاری را میتوانند به یاد آورند که آرزوهای برپایی خلافت «ابد مدت»شان به مرور همچون یخ در برابر آتش مقاومت آب میشد تا روزی که خمینی هنگام نوشیدن جامزهر آتشبس بهگفته گرگزادهاش احمد رو به دیوار نشست و گریست تا دق کرد و مرد! و پس از او همین صحنهها را جانشین او در قفای بمب اتمی و دیگر سیاستهای ضدانسانی شکستخوردهاش داشت تا امروز که وزیر نفتش رو به مطبوعات و پشت به دیوار! نشسته و آه و ناله میکند!
سزای آن که با خلق در افتد
اکنون خامنهای و نظام درهم شکستهاش، از درون و بیرون با مردم و مقاومتی درگیر است که از هرسو بپیچد آنها را میبیند که در کمین او و پاسداران رذلش به انتظار نشستهاند.
روزگاری بود که آخوندهای حاکم و پاسداران جنایتکارشان تنها در خم کوچه پسکوچههای شهرها و روستاهای میهن با مجاهدین درگیر بودند و سبکسرانه تصور میکردند با اعدام ۱۲۰هزار مجاهد و قتلعام ۳۳هزار زندانی دستبسته مجاهد خلق میتوانند گریبان خود را از دست مجاهدین رها کنند و اکنون از درون و برون با مجاهدین و نیروهای مقاومت ایران درگیر هستند.
نیرویی که از ابتدا بر سر آزادی و حاکمیت مردم با خمینی و باند خونخوارش درافتاد و تمامی کاسهکوزههای ارتجاعی او را در هم شکست و همزمان راه درست را با خون خود برای خلق شاخص گذاری کرد تا امروز که از در و دیوار، شعارهای مجاهدین بر سر و ریش آخوندها فرو میبارد. حوزههای جهل و جنایتش همانگونه که دفاتر امامجمعههای جنایتکارش ده تا ده تا طعمه قهر جوانانی میشوند که با تمام توان برای آزادی خلق و میهن خویش آستین بالا زدهاند.
جوانانی که میدانند چه نمیخواهند و چرا نمیخواهند
همچنانکه میدانند چه میخواهند و چرا میخواهند
و البته که میدانند آن را چگونه به دست آورند.
جوانانی که بهرغم گذشت ۴۰سال از روی کار آمدن این رژیم فاشیستی، پیوسته جواناند و اکنون رزمآوران قهرمانش در هر کوی و برزن طعم تلخ شکست را به پاسداران خامنهای میچشانند. آنچنانکه پنداری این جوانان و جوانان دهه شصت یک روح در چند کالبدند،
چه آنانکه در دورافتادهترین شهرها و روستاهای میهن با آخوندها و پاسدارانشان چنگ در چنگاند،
و چه آنانکه در هر گوشه و کنار جهان عرصه سیاسی را بر آخوندها تنگ کردهاند.
رودی خروشان از جوانان که آب حیات آزادی، دموکراسی و برابری را در رگهای جامعه تزریق میکنند.
رودی بیانتها که از اعماق میهن و اوج قلل سر به فلک کشیدهاش سرچشمه گرفته و پس از طی مارپیچی شگفت در اقصی نقاط ایران و جهان باز هم به دریای پرتلاطم میهن سرریز میکند و اینگونه است که جهان هستی خود را باز می سازد و باز مییابد؛
کهنه را دور میریزد و نو را جایگزین آن میکند. آلترناتیو یعنی این!
نو ز کجا میرسد؟
کهنه کجا میرود؟
گرنه ورای نظر، عالم بی منتهاست!