محمد قبادلو هم با شعلهٔ فروزانی در قلب پاکش به جاودانهها پیوست. جوانی که در قیام ۱۴۰۱ مردم ستمدیده ایران در برابر خامنهای و آخوندهای دینفروش و پاسداران جنایتکار، ایستاد و به آسمان وجدانهای بیدار و آگاه این سرزمین پر کشید و بر ستاره خویش فرو نشست تا هر شب بر خانههای خلق در اسارت ایران نورافشانی کند. باشد تا روزی که خورشید آزادی بردمد.
در آن سوی ماجرا اما خامنهای خمیده بر کرسی شکسته پایه، باختها و شکستهایش را در قماری نافرجام شماره میکند. بدون اینکه اعتنایی به روزگار سیاه مردم ایران کند که چطور شب را گرسنه و بدون سرپناه و یا بدون دارو و درمان و بدون کار و درآمد و مستمری و حقوق بازنشستگی به روز میرسانند.
او در جنگ با مردم ایران چنان عجول و بیمغز راه میرود که گویی مست لایعقل است. در جنگ با مردم منطقه همچنان افسار پاره مینماید که گویی شتر بیعقال در رقص الجمل است.
بیش از چهار دهه است که اقتصاد ایران در گرداب تباهی، همه اندوختههایش درکام الیگارشی فاسد و مافیای غارتگر افتاده است. نفت و سایر منابع زیر زمینی دیگر جز با صرف سرمایهگذاریهای بسیار کلان نمیتوانند از قعر زمین بالا بیایند. همین مقدار قابل استحصال هم با ثمن بخس معامله میگردد. دیگر تولیدات اقتصاد ایران هیچ مشتری و خواهانی ندارد حتی اگر به قیمت گزافی ساخته شود. سهم این اقتصاد در جهان شوکهکننده است. «بر اساس گزارش صندوق بینالمللی پول، سهم ایران از اقتصاد کل جهان حدود ۳۶۸ میلیارد دلار یعنی کمتر از نیم درصد برآورد شده است!» (رکنا اقتصادی۴مهر۱۴۰۲)
جغرافیای اقتصادی فرو ریخته
در بازارهای جهانی هیچکس بهدنبال کالاها و خدماتی با مارک و برند ایران نیست. آنچه هم اگر مشتری دارد نیروی نخبه جوان فراری شده از ستم آخوندهاست. همه مزیتها و برتریهای جغرافیای اقتصادی در مهمترین منطقه جهان به کناری نهاده شده و مسیرهای تجاری زمینی و دریایی و هوایی از بیت «آقا» فاصله میگیرند. چشم ناظران هم روشن به واردات آب و برق و حتی گاز و گندم و علوفه و دام و داروست.
«هیچ کالا یا خدماتی از جانب ایران در سطوح وسیع به بازارهای جهانی عرضه نمیشود که در صورت عدم عرضه کالا، بازارهای جهانی دچار آشفتگی و بههم ریختگی شوند. اقتصاد ایران کارتهای بازی ژئواکونومیک خود را از دست داده است. البته هنر بسیار بالایی میخواهد که کشوری با این حجم از ظرفیتهای جغرافیایی و منابع طبیعی و انسانی، عملاً هیچ سهمی در اقتصاد جهانی بازی نکند و تولیدات اقتصادی کشور، صرفاً برای مصرف در کشور هزینه شوند. کشور در شرایط حرکت به سوی فرسایش صنعتی، اقتصادی، انسانی و ژئوپولیتیک است» (جهانصنعت۱بهمن۱۴۰۲)
میگویند به حاکمیت ارتجاعی «باید یکبار گفته شود که تکنولوژی حکمرانی اقتصادیشان فرسوده، منحط و پوسیده است. تورم بسیار بالا و طولانیمدت باعث شده که شکاف دستمزدی بسیار شدیدی میان دریافتی نیروهای کار ماهر در ایران با منطقه و جهان پدید آمده است که دیگر برای نیروی کار متخصص ایرانی، ماندن در بازار کار داخلی صرفه اقتصادی ندارد» (همان).
میگویند کریدورهای حمل و نقل از ایران فراری اند. زیرساختها به زیر کشیده شدهاند. «نرخ تشکیل سرمایه ثابت فیزیکی در اقتصاد ایران در ۱۲ سال اخیر، بر استهلاک پیشی گرفته است» (ایسنا۲۵مهر۱۴۰۲) و کشور در مسیر فرسایش زیرساختها قرار گرفته است. فرسودگی تکنولوژیک به جز تجهیزات نظارت بر رفتار زنان آزاده میهن و استراق سمع و شنود و لوازم سرکوب و شکنجه، نمایان است. «منابع آبی ته کشیدند و فرو نشست زمین زیرپای هر کسی را خالی میکند. هدر رفت در تولید محصولات کشاورزی به بیش از ۳۰ میلیون تن از کل ۱۱۳ میلیون رسیده است» (دنیای اقتصاد۲۱شهریور۱۴۰۲)... عجالتاً نفس کشیدن در هوای مسموم تنها گزینه قابل اجراست.
خطای استراتژیک در ژئوپلیتیک بحرانزده
پیش از جنگافروزیهای خامنهای و نیروهای نیابتیاش در منطقه، کارشناسان حکومتی از تهدیدات ژئوپلیتیک رژیم گزارش داده بودند. کوروش احمدی دیپلمات پیشین رژیم آخوندی گفته بود: «مزیتهای ژئوپلیتیک ایران اکنون به دو دلیل با تهدیدات جدی مواجه است: ۱- بیتوجهی به تحولات اثرگذار بر نظم ژئوپلیتیک در منطقه و جهان طی چند دهه اخیر، ۲- بیتوجهی به کاهش مستمر اهمیت ژئوپلیتیک و ایدئولوژی و اهمیتیافتن فزاینده ژئواکونومیک» (تابناک چهارم مهر۱۴۰۲)
اما امروزه و با نمایان شدن ضعف مفرط و ترس و وحشت خامنهای از اینکه روزی شعلههای جنگ منطقه به خیمه ولایت سرایت کند، به نرمشها و پیچشهای مضحک و خط و نشان کشیدنهای تو خالی روآورده است اما نمیخواهد آسیبی به خزانه داراییها و آرزوهای بیبنیانش وارد شود. با اینحال گریز و گزیری از شکست نقشههای ضدامنیت و منافع ملی ایرانیان ندارد. «موقعیت ژئوپلیتیک، وضعیت چهارراهی، دغدغههای امنیتی نسبت به کشورهای هم جوار، کشور را در بیثباتی امنیت ملی قرار داده است. دولتمردان نتوانستهاند امنیت ملی پایدار را در کشور ایجاد کنند» (فصلنامه مجلس و راهبرد۱۴۰۲).
اقدامات ناشی از واماندگی خامنهای حتی امنیت خیمهاش را به آستانه بحران رسانده است. «عملیات ضدتروریستی ایران در پاکستان خطایی استراتژیک در ژئوپلیتیک بحرانزده بوده و نشان داد که تهران نه تنها استاد از دست دادن فرصتهاست، بلکه در راهی گام بر میدارد که دوست را تبدیل به دشمن و فرصتها را بهراحتی تبدیل به تهدید میکند. در کنار محکومیت عملیات ایران توسط اربیل و بغداد محکومیت ایران توسط اتحادیه عرب و بسیاری از کشورها، خود حامل پیامی معنادار برای تهران بود. اینکه خود را در مرزهای شرق، غرب، جنوب و شمال درگیر بحرانهای بسترساز جنگ کنیم با عقلانیت متکی بر دوام و حیات ملت و کشور همخوانی ندارد» (دیپلماسی ایرانی۳۰دی۱۴۰۲).
شکستها و درماندگیهای فاشیسم دینی در عرصههای گوناگون و خیزشها و قیامهای حماسه آفرین جوانان سلحشور همچون محمد قبادلو و فرهاد سلیمی در میهن اشغالشده، نوید فردای پیروزی خلق بر اهریمن ماردوشی است که جز با خوردن مغز جوانان نمیتواند به حیاتش ادامه دهد.