حکمرانیِ متکی بر ولایت فقیه با تبعات آسیبزای همهجانبهی آن، تبدیل به عبرتی شده است که در اعترافات درونی نظام، بهعنوان عبرت سدهها عنوان میشود. یک نمونه از این عبرت توأم با حیرت که نمایندهی مجلس ارتجاع در مورد وضعیت برق اظهار داشته، از این قرار است: «امروز بیشترین خاموشی را در قرن اخیر در ۱۴۰۴ داریم.»[۱]
این حکمرانی با تکیه بر اموری فراقانون چون ولی فقیه و بازوی وی در شورای نگهبان، اکنون به ساختاری با تعارض افزاینده میان اجزایش کشیده شده است و تازه بعد از ۴۶سال، آرزوی «بازآرایی» به میان کشیده میشود:
«در کشور ما تعارض میان دولت، بخش خصوصی، خصولتیها و بنیادها، عمیق و ساختاریست. ما نیازمند بازآرایی دقیق ساختار حکمرانی هستیم.»[۲]
اکنون منبع تحلیل و اخبار در نظام ولایت فقیه گرفتار تلاطمهای درونساختاری شده است، طوری که تفاوت حرفهای خامنهای و برخی قسمخوردگان به ولایت فقیه در مجلس ارتجاع، در دو سر طیف واقع شدهاند:
«ما قرار بود در افق ۱۴۰۴ قدرت نخست منطقه باشیم اما امروز در بسیاری از حوزهها از جمله انرژی، اقتصاد، محیط زیست و آسیبهای اجتماعی با بحرانهای جدی مواجه شدهایم.»[۳]
پیشرفت بحران درونساختاریِ نظام ملایان به آنجا رسیده است که در صحن علنی مجلسی که تکتک نمایندگانش از فیلتر خامنهای گذشته تا به مجلس برسند، اعتراف میشود که پس از ۴۶ سال هنوز «الزامات حداقلی حکمرانی فراهم نیست»:
«چرا برنامههای توسعهای و قوانین ما به نتیجه نمیرسند؟ پاسخ روشن است؛ الزامات حداقلی حکمرانی مطلوب برای توسعه و پیشرفت هنوز در کشور ما فراهم نشده است.۴[۳]
شاید برای تحلیلگری که هنوز به ماهیت و هویت این نظام مشرف نیست، خیلی عجیب بهنظر برسد که چرا یک نمایندهی مجلس نظام چنین گزارشی از ساختار آن میدهد، ولی برای خود نماینده و همهی آنهایی که پی این نظام به تنشان خورده، قابل فهم است که علت و ریشهی بحرانهای لاعلاج حاکمیت در کجاست:
«ساختارهای موازی قانونگذاریِ مانعی بزرگ هستند. وجود نهادهایی مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی و شورای عالی اقتصادی سران سه قوه و چندین شورای دیگر در کنار مجلس شورای اسلامی، باعث شده است که قانونگذاری با چالشهای جدی و حتی انسداد مواجه شود.»[۵]
دقت کنید که این گزارش از درون نظام در اردیبهشت ۱۴۰۴ داده میشود، یعنی دو سال پس از آن که خامنهای خیز یکدست شدن را برداشت و گوشتهای تن و پیکر نظام را هم کند و کنار انداخت تا مجلس و دولت یکدست داشته باشد. حالا همان برگزیدگان که دستچینشدههای خامنهای و شورای نگهبانش بودند، از «چالشهای جدی و حتی انسداد» در مجلس و ساختار نظام و ۱۸۰ درجه خلاف حرفها و مواضع خامنهای میگویند.
بحران در ساختار نظام به ریشههای اتکای آن راه برده است؛ طوری که از زبان خودشان برمیآید که باور به ولایت فقیه را بهطور ضمنی «تعصب کورکورانه» و محصول شعار سال «تولید داخلی» ولی فقیه را «خطر جان و مال مردم» توصیف میکنند:
«هیچ کشوری بهخاطر تعصب کورکورانه برای داشتن تولید داخلی، جان و مال مردمانش را در معرض خطر قرار نمیدهد.»[۶]
تیر خلاص به اعتبار و جایگاه ولی فقیه در ساختار نظام آخوندی، نتیجهی قانونمند دست دراز کردن از قرون وسطا به قرن بیستویکم برای تحمیل «دین اجباری»، «حکومت اجباری»، «حجاب اجباری» و «سلطنت مطلقه و اجباری فقیه» است. پاسخ قانونمند را در آخرین نمایشات انتخاباتی نظام در اردیبهشت و تیر ۱۴۰۳ اکثریت مردم ایران با تحریم این نمایشات دادند. باوجود اینکه این حاکمیت در تمامیتاش توسط اکثریت مردم ایران تعیین تکلیف شده است، نمایندهی مجلس ارتجاع، میخواهد بحران و تلاظم علاجناپذیر در ساختار نظام را ــ که ولی فقیه ستون خیمهی آن است ــ از طریق «نظرسنجی معتبر» برای «شنیدن صدای مردم» ترمیم کند:
«بدون سرمایه گرانبهای اعتماد عمومی، پیشبرد هیچ برنامهای ممکن نیست. تنها راه جلب این اعتماد، مراجعه به مردم است. باید با نظرسنجیهای معتبر، صدای مردم را شنید و آن را مبنای تصمیمگیری قرار داد.»[۷]
آنچه به اکثریت مردم ایران برمیگردد، از یک رفراندوم زیر نظر سازمان ملل ــ که خامنهای از آن وحشت دارد ــ استقبال میکنند، ولی قبل از آن اثبات شده است که این رژیم فقط زبان قاطعیتی سازمانیافته با خشم سرنگونیساز را میفهمد.
پینوشت:
[۱] رادیو حکومتی فرهنگ، ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، جواد نیکبین
[۲] همان، رضا سپهوند نماینده خورآنباد و چگینی
[۳، ۴، ۵، ۶ و ۷] همان