728 x 90

امواج بحرانها و اوجگیری بحران درونی

سخن روز
سخن روز

این روزها علاوه بر بحرانهایی که همیشه در رژیم بوده و چیز جدیدی نیست، یک موضوع یا بحران جدید هم جنجالی است که بر سر حضور تعداد محدودی از زنان در ورزشگاه آزادی تهران بالا گرفته؛ در این حیص و بیص و این‌همه بحرانی که رژیم با آنها مواجه هست، این موضوع که نسبت به سایر بحرانهای رژیم حاشیه‌یی محسوب می‌شود، چرا تبدیل به یک جنجال می‌شود؟ آیا خود این یک نمایش برای انحراف اذهان از بحرانهای واقعی نیست؟

 

بحران واقعی یا فریب سیاسی؟ 

واقعیت این است که حضور زنان تماشاگر در ورزشگاه و بحرانی که در میان مقامات این رژیم ایجاد کرده، اصلاً ساختگی یا فریب سیاسی برای منحرف کردن اذهان از دیگر بحرانها یا بحرانهای اصلی نیست.

اما این‌که یک موضوع که در مقایسه با بقیه معضلات رژیم اولویت پایین‌تری دارد، این‌طور باعث غوغا می‌شود و دو باند بر سر آن با هم گلاویز می‌شوند، این ناشی از وضعیت کنونی است که رژیم مثل یک بیمار محتضر هر عامل کوچکی مثلاً یک سرماخوردگی هم می‌تواند برایش خطر مرگ داشته باشد.

اما جدای از این، چرا گفته می‌شود که این بحران برای رژیم واقعی است؟ زیرا اگر در حرفهای آخوند دژخیم جعفر منتظری دادستان کل رژیم دقت کرده باشید. او ضمن اراجیفی که درونمایه کثیف خودش را بارز می‌کرد گفت که این ماجرا یک هنجارشکنی است. هنجارشکنی هم در این رژیم یعنی رفتاری که برای آخوندها بعد امنیتی دارد!

مثلاً شعارهای ضدرژیم و ضددیکتاتوری و ضدخامنه‌ای را می‌گویند شعارهای هنجارشکنانه!

 

تماشای مسابقه فوتبال، چه ربطی به کیان نظام دارد؟

اینک باید پرسید رژیم چرا حضور زنان در ورزشگاه را یک هنجارشکنی و یک اقدام ضدامنیتی تلقی می‌کند؟ چون این کار در دستگاه سرکوب نظامی که بر زن‌ستیزی استوار شده، شکاف ایجاد می‌کند و رژیم مثل مردمک چشمش از «طلسم اختناق» حفاظت می‌کند.

برای توجیه این موضوع به اباطیل به‌اصطلاح اخلاقی متوسل می‌شود. آن هم در رژیمی که همه می‌دانند در زیر عبا و عمامه آخوندهای حاکم و بنیادهای آن چه گندابی جریان دارد و این حاکمیت پلید چگونه با حاکم کردن فقر و گرسنگی در جامعه، فجایع اجتماعی را گسترش داده است.

 

کیفیت جدید بحرانها 

البته بحرانها و همینطور بحران درونی رژیم، صرف‌نظر از شدت و ضعفش چیز جدیدی نیست؛ اینک باید پرسید آیا کیفیت جدیدی در این بحرانها و بحران درونی رژیم دیده می‌شود؟

باید گفت بله این یک کیفیت جدید است. اولاً به‌خاطر تعدد بحرانها، از بحران اقتصادی و بحران ارزی و یک‌سوم شدن درآمد و قدرت خرید مردم تنها طی چند ماه به یک‌سوم

تا بحران سیاسی و رابطه با خارج و رابطه با اتحادیه اروپا و بسته اروپایی تا بحران ناشی از FATF و تصویب لوایح آن که طرفین همدیگر را تا متهم کردن به خیانت و وطن‌فروشی از یک طرف تا دست داشتن در قاچاق مواد مخدر و غیره و این‌که علت مخالفتشان با FATF و ترس از شفافیت و وحشت از رو شدن دستشان در این ماجراهاست،

تا بحران بهداشت و درمان،

تا بحران آموزش و پرورش که خودشان اعتراف می‌کنندکه نظام آموزشی ما پولی‌ترین نظام آموزشی در دنیاست و حاصل آن این است که میلیونها کودک واجب‌التعلیم از مدرسه و تحصیل محرومند،

تا بحرانهای متعدد زیست‌محیطی از آب و هوا و خشک شدن منابع آبی و...

 

تضعیف موقعیت خامنه‌ای 

واقعیت دیگر این است که در این بحرانها مثلاً در بحران FATF موقعیت خامنه‌ای به‌شدت ضربه خورده و فرسایش پیدا کرده به‌طوری که در باند خودش هم به او اعتراض می‌کنند که چرا صریح حرف نمی‌زند؟ چرا تعیین‌تکلیف نمی‌کند؟ تا آنجا که مجری تلویزیون رژیم همین حرف را در یک برنامه مورد سؤال قرار می‌دهد و می‌گوید اگر خامنه‌ای مخالف FATF است، چرا صریحاً اعلام نمی‌کند؟

از طرف دیگر این بحران چنان به عمق رفته که نه تنها خامنه‌ای بلکه حتی خود خمینی را هم از طرف مهره‌ها و عوامل خود رژیم زیر سؤال برده است!

از هاله تقدسی که برای این دجال شیاد درست کرده‌اند تا مطرح شدن علنی قتل‌عام و جنایتهای دهه ۶۰، تا بلوای مکه، تا جنگ ضدمیهنی و...

یعنی پایه‌های رژیم مورد تهدید قرار گرفته و امواج بحرانها این پایه‌ها را هم در هم شکسته است.

 

علت تشدید بحرانها؟

سؤال دیگری که اینک مطرح است این‌که: چرا در حال حاضر، بحرانهایی که با ذات این رژیم عجین هستند، به چنین نقطه‌یی رسیده‌اند؟

پاسخ روشن است:

زیرا در وهله اول بن‌بست رژیم در برابر مقاومت مردم ایران علت اصلی است. رژیم هیچ جوابی در برابر توده‌های مردم ایران که در برابر این رژیم برخاسته‌اند، ندارد. به‌گونه‌یی که اینک شاهد هستیم امواج اعتصابها دارد به هم می‌پیوندد،

اعتصاب بازاریان به اعتصاب کامیون‌داران می‌پیوندد،

اعتصاب کامیون‌داران به اعتصاب معلمان

و اعتصاب اینها به اعتصاب کارگران و دانش‌آموزان و دانشجویان

و این رشته هم‌چنان ادامه دارد.

از طرف دیگر با کنار رفتن سیاست مماشات به‌خصوص در آمریکا و به‌دنبال آن زیر سؤال رفتن آن در اروپا، زمینه باجگیری که قبلاً رژیم از این طریق می‌توانست بحرانهایش را تخفیف بدهد هم از بین رفته است.

پیش از این، سیاست مماشات به‌خصوص آنجا که در برابر مجاهدین و مقاومت ایران قرار می‌گرفت و مثلاً مجاهدین را در لیست تروریستی قرار می‌دادند و این طوری دست و پایش را می‌بستند هم، دیگر مددکار رژیم نیست و رژیم از این امداد غیبی هم اینک محروم شده و به‌عکس طوق تروریستی در همان جایی که باید یعنی بر گردن رژیم افتاده است و این هم عامل مهمی در تشدید بحرانهای رژیم است. به‌خصوص که وقتی سیاست قاطعیت جای سیاست مماشات را گرفته و تحریمهای واقعی و جدی جای باج را گرفته، می‌بینیم در حالی‌که تحریمها هنوز شروع نشده‌اند، چطور نفس رژیم به شماره افتاده است!

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/9ecbadab-def7-4eeb-bcb8-d6c60c63c253"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات