- یک لحظه تصور کنیم اگر مردم ایران صدایی آزاد، مستقل و مشروع نداشتند که از آنان دفاع کند، بیتردید سرنوشت میهن ما بین دستان ارتجاع و استعمار پاسکاری میشد و این مداربسته ادامه مییافت.
- آری، ما به این امید زندهایم، میجنگیم و افقهای آبی فردا را بر خرابههای این شب نحس، پی میافکنیم. ما حق داریم امیدوار باشیم و به امیدوار بودن خویش ببالیم؛ زیرا امید ما نه بخشی از ایمان ما که تمام ایمان ما به نامی است که جز امید، مهرورزی، عشق، سرزندگی و نشاط از آن ساطع نمیشود.
- یک جایگزین سیاسی از تاریخ معاصر ایران روییده که از هر حیث بر ظرفیتهای ملی و میهنی تکیه دارد. این جایگزین نه وضعیت موجود را برمیتابد و نه گذشتههای فرتوت و مطرود را؛ بلکه فقط و فقط چشم به آیندهای تابناک دوخته است؛ آیندهای پر شور که دستان زنان و جوانان ایرانی آن را از هماکنون در حال پی اندازی است.
تاریخ ایران و پاسکاری قدرت از استبداد به استبداد
به تظاهرات ورشو از جنبههای مختلف میتوان پرداخت و باید پرداخت. به یاد بیاوریم که طی سدههای پیشین این مردم و مقاومت مشروع آنان نبودند که تحولات را رقم میزدند؛ بلکه همواره قدرتهای خارجی و مهرههای دست نشاندهٔ آنان بودند که برای ایران تصمیم میگرفتند.
به تاریخ ایران نگاه کنیم از دوران قاجار گرفته تا پهلوی، این تاجداران مستبد بودند که ایران را برای بقای حاکمیت خویش به حراج گذاشتند. طی ۴۰سال گذشته نیز این شیخ شداد و اسلام پناه ریایی بود که البته با چشمک و چراغ، پشتگرمی، اغماض و استمالت قدرتهای جهانی به این سیاستهای خائنانه ادامه داد و سقفهای جدیدی از خیانت و رذالت را در نوردید.
یک لحظه تصور کنیم اگر مردم ایران صدایی آزاد، مستقل و مشروع نداشتند که از آنان دفاع کند، بیتردید سرنوشت میهن ما بین دستان ارتجاع و استعمار پاسکاری میشد و این مداربسته ادامه مییافت. سراسر تاریخ ایران را نگاه کنیم، مردم از یک استبداد به استبداد دیگر جا به جا شدهاند.
یک سؤال مهم و سرنوشت
یک لحظه و فقط برای یک لحظه تصور کنیم اگر آلترناتیو قدرتمندی مانند شورای ملی مقاومت نبود، اگر یک نیروی سازمان یافته، جان بر کف، آزمایش پس داده، حاضر یراق، پاکباز و در راه خلق از همه چیز گذشته در صحنه نبود و برنامهٔ عمل و نقشهٔ راه نشان نمیداد، سرنوشت ایرانزمین به کجا میانجامید.
تصور آن سخت است اما میتوان تصور کرد که این حاکمیت سیاه برای سالهای طولانی ادامه مییافت؛ اگر جایگزینی برای آن متصور بود، از درون همین نظام سربرمیآورد و به عمر هیولا میافزود، اما امروز یک خرق عادت اتفاق افتاده است. یک جایگزین سیاسی از تاریخ معاصر ایران روییده که از هر حیث بر ظرفیتهای ملی و میهنی تکیه دارد. این جایگزین نه وضعیت موجود را برمیتابد و نه گذشتههای فرتوت و مطرود را؛ بلکه فقط و فقط چشم به آیندهای تابناک دوخته است؛ آیندهای پر شور که دستان زنان و جوانان ایرانی آن را از هماکنون در حال پی اندازی است.
این آلترناتیو برای پس از سرنگونی این حاکمیت طرح و برنامهٔ مشخص و از پیش ارائه شده دارد. برای دوران انتقال یک رئیسجمهور منتخب از سوی مقاومت دارد و نخستین اولویت آن تشکیل مجلس مؤسسان و برگزاری انتخابات آزاد برای تعیین نوع حاکمیت آینده ایران است.
ایران ـ کدام گزینه؟
در بین سخنرانیهای انجام شده در تظاهرات ورشو، سناتور رابرت توریسلی چه زیبا این حقیقت را برجسته کرد. او در پاسخ به تصمیمگیرندگان تاریکخانهٔ اشباح ـ و آنان که همواره ـ برای استمرار تجارت کثیف خویش با آخوندها ـ میخواهند به دیگران بباورانند که مردم ایران از « انقلابی دیگر» زادن عقیماند و خسته و سرخورده و دلزده و بیاعتنا به سرنوشت کشور خویش؛ و بنابراین باید با استبداد مذهبی کنار آمد ـ گفت:
«به کشورهایی که میگویند باید با رژیم کنار آمد چون گزینهیی دیگر نیست، میگوییم که ما همان گزینه هستیم.»
سناتور توریسلی به سیاست بازان مماشاتچی که خود را به کوری میزنند تا تشعشع خیره کنندهٔ مقاومت را نبینند، با صدای رسا گفت:
«هزاران هزار نفری که جان خود را کف دست گرفته و در خیابانهای تهران و سایر شهرها مبارزه میکنند هزاران ایرانی که در سراسر جهان در فعالیتها شرکت میکنند و خانم مریم رجوی همان گزینه هستند.»
جواب در کجاست؟
شهردار رودی جولیانی نیز در فرازی پرشکوه و ستودنی، این واقعیت را بهگونهیی دیگر خاطرنشان کرد:
«مسأله این است که آلترناتیو کیست؟ ما در اینجا جواب داریم. خانم رجوی یک طرح ده مادهیی داده است که از این روشنتر نمیشود طرحی برای آینده را توضیح داد. این طرح بر دموکراسی و حقوق زنان تأکید میکند. اینها فقط حرف نیستند. ما یک رهبر زن داریم و آیا این یک اقدام انقلابی نیست؟ این طرح ده مادهیی خواهان حاکمیت قانون است نه حاکمیت آخوندها. این طرح میخواهد که ایران در صدر کارنامه حقوقبشر جهان قرار بگیرد. همه اینها اکنون در دسترس هستند.
بسیاری میبینید که قیام ادامه دارد. همه میبینید که مردم ایران خواستار ادامه مقاومتشان هستند تا به آزادی برسند.»
نه شاه و نه شیخ
آقای رودی جولیانی پیش از سخنرانی خویش، در یک کنفرانس مطبوعاتی در ورشو نیز شرکت کرد و در آنجا بهطور صریح انواع دیکتاتوریهای فعلی و سابق را رد کرد و گفت: «ما میخواهیم مردم ایران کشور خودشان را دوباره بهدست بیاورند. یک کشور بدون دیکتاتوری سلطنتی و یا دیکتاتوری آخوندی.»
او همچنین با استناد به خواستهای تظاهر کنندگان گفت:
«ایرانیان آزاده خواهان نامگذاری تروریستی سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات، اخراج مزدوران از آمریکا و اروپا، ارجاع پرونده نقض حقوقبشر و قتلعام زندانیان سیاسی و تروریسم رژیم آخوندی به شورای امنیت و قرار گرفتن مسئولان این جنایتها در برابر عدالت هستند.
ایرانیان تجمع کننده در ورشو بر ضرورت اخراج رژیم ضدایرانی و نامشروع آخوندی از ملل متحد و بهرسمیت شناختن شورای ملی مقاومت ایران تأکید کردند.
خواست تظاهر کنندگان ایرانی در ورشو این است که دیکتاتوری دینی باید بهطور کامل با مزدورانش، از عراق، سوریه، یمن، لبنان و افغانستان بیرون انداخته شود.
آنان تأکید کردند: آزادی و حاکمیت جمهور مردم حق مسلم ملت ایران است. مردم ایران و فرزندان رشید میهن، خود به این مهم، توانا هستند.».
ما حق داریم امیدوار باشیم
طرح چنین مواضعی از سوی شخصیتهای شرکت کننده در تظاهرات مجاهدین، در بحبوحهٔ برگزاری در کنفرانس ورشو و درست در زیر گوش گردآمدگان برای تصمیمگیری در مورد سرنوشت ایران، بسیار قابل توجه و حائز اهمیت است.
او گویی در برق نگاه زنان و مردان گردآمده در تظاهرات، از هماکنون بارقههای پیروزی و امید به آیندهای آزاد، آباد و دموکراتیک و عاری از شاه و شیخ را به چشم میدید که اینگونه از جانباختگان سرفراز مقاومت یاد کرد:
«در عرض چند سال ایران در صدر کشورهای آزاد خواهد بود و در آن موقع ما از زنان و مردانی که جانشان را در ایران دادهاند قدردانی شایسته خواهیم کرد.»
آری، ما به این امید زندهایم، میجنگیم و افقهای آبی فردا را بر خرابههای این شب نحس، پی میافکنیم. ما حق داریم امیدوار باشیم و به امیدوار بودن خویش ببالیم؛ زیرا امید ما نه بخشی از ایمان ما که تمام ایمان ما به نامی است که جز امید، مهرورزی، عشق، سرزندگی و نشاط از آن ساطع نمیشود.
ای کاش! میتوانستم
ـ یک لحظه میتوانستم ای کاش ـ
بر شانههای خود بنشانم
این خلق بیشمار را
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند.
ای کاش!
میتوانستم
احمد شاملو ـ از شعر با «چشمها»