آخوند حسن روحانی روز ۲۲مهر ۹۷ به دانشگاه رفت در حالی که خیلی از همباندیهایش به او توصیه کردند نرود. یک استاد دانشگاه همسو با روحانی در روزنامه آرمان خطاب به او گفت: «آقای روحانی، لبخند تنها پاسخگو نیست»، اما بهرغم این توصیهها روحانی به دانشگاه رفت. در مورد جلسه، یک مهره انجمن اسلامی دانشگاه تهران که خودی محسوب میشد و کارت حضور در جلسه را داشته، درباره این جلسه نوشته است: «سالن با کارتدعوتهایی از پیش تعیین شده پر شده و تنها نتیجهاش حفظ ژست رئیسجمهوری است که ما آمدیم و دیدید ارتباطمان با دانشگاه برقرار است. اما روی دیگر سکه را هم باید دید. رویی که ترکیب سالن تمام جامعه دانشگاهی را نمایندگی نمیکند و جناب رئیسجمهوری میآید و از دانشگاهی میگویند که درد دارد ولی، درمانی برایش نیست».(روزنامه ایران ۲۲مهر ۹۷)
با توجه به اظهارات این مهرههای همسو با روحانی و باندش سؤال این است که در این جلسه روحانی چه حرفهایی زد و چه تصویری از نظام ارائه داد؟
رئیسجمهور ارتجاع در حالی وارد دانشگاه شد که سالن محل سخنرانیش بهقول روزنامه آرمان از باند خودش مهندسی شده بود. اما در بیرون محل سخنرانی دانشجویان با پلاکاردهای «دانشگاه پادگان نیست» و «گرانی، بیکاری، جواب بده روحانی» از او استقبال کردند.
او در سخنرانیش مدعی شد برای همه اقشار «امید» آورده و «دانشجو هم امیدوار شده بود چون میدانست از سال ۹۲ دیگه ۱۶آذر آزاده».
حسن روحانی در این سخنرانی حکومت آخوندی را به بیمار محتضری تشبیه کرد که باید با «امیددرمانی» او را زنده نگه داشت.
وی در دفاع از خودش که حتی همباندیهایش هم میگویند بیخیالی پیشه کرده، مدعی شد از وضع زندگی مردم مطلع است: «من بهعنوان رئیسجمهور لیست قیمت اجناس را هر روز میبینم و میدانم وضع زندگی مردم چگونه است»!
او تنها راه چارهیی که برای مردم داشت، «امید درمانی» بود، اما حتی در امیددرمانی هم دستش خالی بود و گفت ممکن است آینده کوتاهمدت، وضعیت بدتر هم بشود.
حسن روحانی در قسمت دیگری از سخنانش اعتراف کرد دولت او حتی هیچ راهی برای تأمین ۱۴ تا ۱۵میلیارد دلار ارز که برای تأمین کالاهای اساسی تا آخر سال با قیمت دلار ۴۲۰۰تومانی وعده داده است ندارد و گفت: «حالا در اینکه چگونه این ارز میآید و چگونه تبدیل به کالا میشود و چگونه توزیع و دست مصرفکننده میرسد، همه باید به هم کمک کنیم، دولت به تنهایی قادر نیست در این راه همه گرهها را باز کند و همه باید دست به دست هم دهیم».
روحانی بحران ازهمپاشیدگی اقتصاد کشور را ناشی از «جنگ روانی» و «تحریم» دانست و فساد را به موجودی «درنده» تشبیه کرد و این فساد را علت اصلی شکست سیاستهای ارزی دولتش معرفی کرد.
وی بهرغم ادعاهای معاوناولش مبنی بر تأمین کالاهای اساسی مردم، به کمبود و نایابی کالاهای اساسی اعتراف کرد، اما در عینحال برای کماهمیت جلوهدادن آثار تحریم، بهنحوه کاملاً متناقضی مدعی شد دور جدید تحریمهای آمریکا که از ۱۳آبان شروع خواهد شد، تأثیری بر وضعیت اقتصادی نخواهد گذاشت.
اعتراف به بنبست بر سر برجام اروپایی بخش دیگری از سخنان روحانی بود وی گفت: «وقتی شرکتی بعد از برجام به ایران میآید میگویند اصلاً خبری نیست و کسی نیامده است... اما حالا که دارند خارج میشوند هر روز میشمارند».
او با یک شیادی دیگر، برای منحرف کردن صورتمسأله اصلی ایران و مردم ایران که برای سرنگونی آن بهپاخاستهاند، مدعی شد که هدف آمریکا، رژیم چنج است و برای رسیدن به مشروعیتزدایی از جنگ روانی شروع کردند، بعد وارد جنگ اقتصادی شدند.
روحانی در این قسمت از سخنانش تمامی بحرانهای گریبانگیر حاکمیت آخوندی از بحران اقتصادی گرفته تا بحرانهایی که ایادی حکومتی خود از آنها با عناوینی همچون «ناکارآمدی»، یا «بحران مشروعیت» و «ناامیدی» نام میبرند، تماماً طرحهای آمریکا برای «تغییر رژیم» قلمداد کرد».
ملاحظه میشود در شرایطی که روحانی آمد تا «امیددرمانی» کند و به مردم نوید آیندهای بهتر را بدهد، چگونه به بحرانهای لا علاج و بحرانهای دامنگیر تمامیت حاکمیت اعتراف کرد.
بحرانهایی که از بحران اصلی رژیم آخوندی یعنی بحران سرنگونی ناشی میشود، بحرانی که روحانی هیچ راه وچارهای برای برونرفت از آن را نه ارائه میدهد و نه میتواند ارائه دهد.
البته او رندانه تلاش کرد که این بحرانها را به جنگ روانی خارج از مرزها نسبت بدهد، اما کیست که نداند ریشه بحران اصلی همانا در داخل کشور و جنگی است که بین مردم و تمامیت حاکمیت در شهرها و خیابانها کشور روزانه در جریان است.
واقعیت این است که تمامیت نظام در آستانه فروپاشی است و این واقعیت را مردم معترض و قیامکننده و کانونهای شورشی بهروشنی نشان دادهاند.
در چنین شرایط بحرانی و بنبست رژیم ۲راه بیشتر ندارد، یا اینکه به سیاست سرکوبگرانهاش ادامه بدهد که نتیجه آن شعلهور شدن آتش خشم مردم و گسترش اعتراضات و قیامهای اجتماعی است که این راه به سرنگونی قطعی آن منتهی میشود.
راه دیگر هم عقبنشینی در قبال خواستههای مردم است که این یعنی باز کردن شکاف که نتیجه آن هم فروپاشی است که این راه هم منجر به سرنگونی رژیم میشود.