در هراس از خیزش و استمرار قیام ایادی و مهرههایی از هر دو باند رژیم؛ این روزها اعتراف های قابلملاحظهیی میکنند.
در این اعترافها آنها روی واقعیاتی چند انگشت میگذارند؛ از جمله اینکه مردم بهشدت از این حکومت متنفرند و حکمروایی برآنها مانند گذشته غیرممکن است.
اعتراف بزرگتر اینکه حکمروایی سرکوبگر و فاسد ولایت فقیه است که مردم را به این درجه از نفرت رسانده است.
دست آخر این که وضعیت آنچنان خطرناک است که فرجه بقای رژیم از دست میرود چون مردم آن را نمیخواهند.
مسجل بودن شعلهور شدن قیام برای آنها آنچنان روشن است که در این زمینه به یکدیگر هشدار میدهند.
این هشدارها هم همواره با ابراز وحشت از سرنوشت این حاکمیت پلید است و در این رابطه هر باندی هم برای خود تحلیلی دارد که محور آن این است که باند رقیب را عامل این وضعیت میداند.
طرفه اینکه هر یک از آنها نیز برای مقابله با این وضعیت راه و چارهیی را ارائه میدهند که تنها نشاندهنده بنبست تمامیت رژیم در برابر خیزش مردم ایران است.
آخوند مهدی طباطبایی از باند روحانی به صراحت اعتراف میکند: «ما حکم خدا را خراب میکنیم اگر این ملت بگویند شما را نمیخواهیم باید قبول کنیم. مردم حرف برای زدن زیاد دارند؛ برای گرانی به خیابان میآیند ولی حرف به تصمیمات کلان نظام هم دارند،آن که برای مشکل اقتصادی به خیابان بیاید ممکن است دست به هر کاری بزند؛ نگرانیهای معیشتی آرامش را از انسان میگیرد. آن وقت چه اتفاقی میافتد؟
من میگویم تا دیر نشده مسئولان بیایند بنشینند و از گذشته خودشان عذرخواهی و به مردم تفهیم کنند که اشتباهات رخ داده است. ما آزادی را از گفتار و کردار و قلم مردم گرفتیم». (سایت حکومتی جماران 4اسفند96)
آخوند احمد مازنی عضو مجلس ارتجاع از باند موسوم به اصلاحطلب ضمن اذعان به سرکوب عریانی که وجود دارد؛ گوشزد میکند چنانچه رژیم این راه را ادامه بدهد به فروپاشی آن منجر خواهدشد: «این هنر نیست که در جامعه ما از کسانی که رفتارشان، گفتارشان، منش و مسلکشان درویشی و گل مولا بود، چریک بسازیم ما به جایگفتگو راه تعارض و برخورد در پیش گرفتیم. به جای صبر توأم با همکاری، در جاهایی راه قهر را در پیش گرفتیم. راهی به غیر از گفتگو و تعامل در جامعه نداریم و گرنه شیرازه جمهوری اسلامی و نظام اجتماعی از هم میپاشد» (سایت جماران 4اسفند96)
جعفرزاده ایمن آبادی عضو مجلس ارتجاع از رشت نیز سرکوب و سانسور حاکم بر جامعه را عامل انفجار خشم مردم میداند: «متأسفانه چیزی که عامل خشونت و تشنج میشود این است که در کشور فضای گفتگو نیست. چون صدا و سیمای ما یک طرفه است و رسانههای ما نیز جرأت نوشتن ندارند کسی نمیتواند حرفش را بزند و حرفها در سینهها عقده میشود. خیلی از اینها که متوسل به خشونت میشوند حرفشان هم غلط است اما نتوانستند حرفشان را مطرح کنند و حرفشان نقد نشده و پاسخی به آن داده نشده است، بنابراین فکر میکنند حرفشان درست است. و این موضوع منجر به این میشود که آنها ابراز خشونت کنند». (سایت حکومتی ایران آنلاین 3اسفند96)
علی ربیعی وزیر کار حسن روحانی نیز در زمینه رفتار ظالمانه حاکمیت پلید آخوندی با مردم میگوید: «از من بپرسید آیا وضعیت مردم بهتر شده است؟ میگویم خیر. ما متأسفانه با زبان خوب نتوانستیم با مردم درست حرف بزنیم. وضع خوب نیست. من گاهی مطالعات میدانی مستقل انجام میدهم. در هنگامی که ناآرامیها پیش آمده بود، آنها را در اطلس جغرافیایی ریختم و دیدم هر کجا که احساس بیعدالتی بوده، ناآرامی هم بیشتر بوده است». (سایت خبر آنلاین 4اسفند96)
ملاحظه میشود که اظهارات فوق، اظهاراتی بیسابقه است که تا پیش از این و پیش از قیام ایران گفتن آنها مرزسرخ بود و حاکمیت نیز اظهار کنندگان را یا با حذف از گردونه قدرت و یا با توبیخ و تنبیه سرجایشان مینشاند.
اما با عبور مردم از نظام ولایت فقیه و شکستن بسیاری از مرزسرخ ها؛ بهاجبار بسیاری از مهرههای رژیم مرز سرخهای نظام را زیرپا گذاشتند.
البته بهرغم همه اینها هیچ راهحل عملی برای برونرفت از این مخمصه نمیتوانند ارایه کنند که این واقعیت نه از سر ناآگاهی، بلکه بهدلیل بنبستی است که تمامیت رژیم در باتلاق آن اسیر است که هر چه بیشتر دست و پا میزند بیشتر به قعر باتلاق فرو میرود.
بنابراین این مردم و مقاومت مردم ایران هستند که خروج از این بنبست را که همانا سرنگونی تمامیت رژیم ولایت است محقق خواهند کرد.