رسانهها و مهرههای حکومتی از گسترش افسردگی در میان مردم خبر میدهند، از جمله آنها هدایت الله خادمی عضو مجلس ارتجاع است که در جلسه ۳۱تیر ۹۸مجلس با اشاره به فقر مردم و درآمد ناچیز آنها و اینکه«حقوق ۸میلیون کفاف زندگی در تهران را نمیدهد»، گفت: «جوانان بیکارند و در فقر بهسر میبرند و امکان ازدواج ندارد، پدران و مادران توان اداره زندگی خود را ندارد، کارتون خوابی، کولهبری، فقر، افسردگی بیداد میکند جامعه به دو قشر فقیر و ثروتمند تقسیم شده است»
واضح است که فقر و اختلاف طبقاتی فاحش بین مردم فقیر و سردمداران و مهرههای حکومتی، عامل اصلی افسردگی مردم است که این امر نیز به نوبه خود عامل بروز بحرانهای اجتماعی دیگر خصوصاً خودکشی است.
روزنامه رسالت ۲۶تیر ۹۸ضمن اشاره به فقر مردم «مولفه خودکشی» را ناشی از«وضعیت اقتصادی اجتماعی» نامید که در این وضعیت« به تدریج مردم به جهت تلاشهای بسیار بالا برای رفع این معضلات و مواجهه شدن با بنبست آهسته آهسته با افسردگی روبهرو شده و تصورشان آن است که خودکشی آسانترین و بهترین راهحل برای عبور از مسائل است».
پیش از این قاضیزاده وزیر بهداشت قبلی دولت آخوند حسن روحانی به نرخ بالای افسردگی در میان مردم و به وضعیت ناشاد آنها اذعان کرد.
سعید نمکی وزیر جدید بهداشت نیز در جریان یک سخنرانی در چالوس گفت: «مشکلات بهداشت روان کشور بهدلیل فضای ناشاد جامعه، بسیار زیاد است و متأسفانه همه کمک میکنند که فضای کشور غمگینتر شود».(خبرگزاری ایسنا ۲۱تیر۹۸)
زمینهساز پیدایش افسردگی و ناشادمانی در میان مردم گسترش عواملی نظیر حاشیهنشینی، افزایش بیکاری، افزایش گرانی و تورم و در صدر آنها ربوده شدن نان از سفرههای آنها است.
به عبارت دیگر شیوع افسردگی در میان مردم ربط مستقیمی با افرایش نرخ تورم ۴۰تا ۵۰درصدی، افزایش کرایه مسکن، افزایش نرخ بیکاری، افزایش بیکاری در میان جوانان و فارغالتحصیلان دانشگاه دارد
شکاف طبقاتی آنچنان عمیق و توزیع ثروت آنچنان ناعادلانه است، که اقلیتی اندک و محدود که در دایره سردمداران رژیم و عوامل آن قرار دارند، همه چیز دارند و اکثریت فقیر چیزی برای از دست دادن ندارند. این فاصله طبقاتی به گونهای است که در حال حاضر ایران در صدر جدول فاصله طبقاتی در دنیا قرار دارد.
ناعادلانه بودن توزیع ثروت آنچنان است که ایران از میان ۱۴۲کشور رتبه ۱۳۷را داراست، و وضعیت آن بدتر از بسیاری از کشورهای آسیایی و آفریقایی و کشورهایی نظیر موریتانی، گینه و ساحل عاج و... است.(سایت سلامت نیوز۳۱مرداد ۹۴)
تاثیر بلافصل اختلاف طبقاتی و فقر اکثریت مردم شیوع اختلالات روانی در میان مردم فقیر است.
در این رابطه یک پژوهشگر حکومتی میگوید: «طبق یافتههای تحقیق ۷۹درصد بیماران روانی، متعلق به پایگاه اقتصادی-اجتماعی پایین، ۱۸درصد متعلق به پایگاه اقتصادی-اجتماعی متوسط و فقط ۳درصد از بیماران متعلق به پایگاه اقتصادی-اجتماعی بالای جامعه هستند. عدم تحقق خواستههایی که در ذهن فردضروری، تلقی و دائماً و به مرور زمان سرکوب میشود؛ در قالب بیماریهای روانی متبلور میشود».(خبرگزاری تسنیم ۶مرداد ۹۸)
بعد از فقر سرکوب مهمترین عامل در زمینه بروز افسردگی مردم است،
رژیم برای سرکوب و تحمیل فرهنگ منحط خود بر مردم، بهویژه زنان و جوانان آنها را تحت شدیدترین فشارها قرار داده است.
سرکوب مردم در زمینه پوشش، موسیقی، هنر، تفریح جوانان و حتی دخالت در امور خصوصی مردم از جمله مسایلی هستند که منجر به ناشادی و افسردگی مردم و البته بیزاری آنها از حاکمیت نیز شده است.
بیدلیل نیست که ایران یکی از ناشادترین و غمگینترین کشور دنیا است، طوری که سال گذشته رئیس یک نهاد موسوم به انجمن مددکاری گفت: «ایران دومین کشور غمگین جهان است». (خبرگزاری ایسنا ۱۲آبان ۹۵)
بهرغم این همه مشکلات و مصائب که نظام ولایت به مردم تحمیل کرده و تلاش میکند آنها را به سمت سکوت و تسلیم و افسردگی سوق دهد ولی واقعیت این است که به یمن تلاشهای بیبدیل مقاومت مردم ایران در افشای جنایات نظام حاکم و نیز ایستادگی چند دهه فرزاندان مردم ایران در این مقاومت، روحیه ستیز و اعتراض در مردم ایران روزبهروز برجسته شده است
دلیل روشن این واقعیت قیامها و اعتراضات سالهای اخیر اقشار مختلف مردم و عزم آنها بر سرنگونی نظام آخوندی است آنچنانکه در قیامها و اعتراضات مختلف طی دو سال گذشته با شعارهای »مرگ بر خامنهای، مرگ براصل ولایت فقیه، خامنهای حیا کن حکومت را رها کن، آخوندها حیا کنید حکومت را رها کنید» و... این عزم مقدس برای سرنگونی نظام و امیدواری به آینده روشن را نشان دادهاند و تا مردم محروم ایران با سرنگونی این رژیم ناشادمانیشان به شادمان تبدیل نشود از پای نخواهند نشست.