گزارش به ایران
دستی از قرون وسطا به سرقت از قرون مدرن آمده است. اژدهایی از اعصار سنگ و مفرغ، کام گشوده تا میراث تمدن و وارثانش را ببلعد. ماموتی چنگ انداخته بر تکنولوژی، میخواهد با داس جهل، خوشههای تکثیرشوندهٔ دانایی و روشنگری را درو کند؛ غافل از آنکه ناقوس گذار زمان، دیریست پایان عصر ثبوت دایناسورها را بانگ زده است. دستی از قرون وسطا در کار افکندن پردههای ظلام بر بینایی و خرد است؛ غافل از آنکه یک شمع برای رماندن تمام تاریکیها کافیست.
این دست، این اژدها، این ماموت، این داس و این دایناسور اکنون در قامت و هیأت نظام ولایت فقیه در کار چکش کوبیدن بر سندان اعدام و بر میز تشریح مرگ است. در نگاهی ناگهانی و شتابان، گویی این چکش با هر بالا رفتن و فرود آمدن و کوبشش بر میز، نعرهٔ ثبوت دایناسور را تنوره میکشد؛ اما واقعیتها میپرسند این چکش بر میز کی و چه کسی فرود میآید؟
آیا نظامی که کارگزارانش از صبح علیالطلوع فقط کارشان کوبیدن چکش اعدام بر میز تشریح مرگ است، جایگزین دیگری برای تبلیغ ثبوت دارند؟ اگر این چکش به تناوب همیشگیاش ادامه ندهد و حتی یک سال بر میز نکوبد، مسیر جایگزین نظام ولایت فقیه چه خواهد بود؟ واقعیتها میپرسند بهراستی این چکش بر میز کی و چه کسی فرود میآید؟
چراغی در دستان مردم و ترجمان زبانشان
این روزها اخبار پیاپیِ صدور حکم اعدام مخالفان نظام آخوندها در رسانههای ایران و جهان انتشار مییابد. حکم پشت حکم صادر میشود و چکش پشت چکش بر میز مرگ فرود میآید.
نزدیک ۲ماه پیش حکم اعدام سه جوان شورشی قیام آبان ۹۸ صادر شد. ایرانیان در اتحادی کمنظیر با هشتگ ۱۱میلیونیِ #اعدام_نکنید، طنین چکش نظام بر میز مرگ را به چالش کشیدند و تاکنون شکستش دادهاند. همان روزها رژیم در هراس از مواجهه با این هماوردی ملی، دو جوان کرد را بدون اعلام قبلی اعدام کرد.
حکم اعدام دو دانشجوی نخبه امیرحسین مرادی و علی یونسی با موج اعتراض جهانی و داخلی روبهرو شد و بهطور موقت مسکوت ماند.
از دو هفته پیش به این طرف، یک بسیج ملی در ایران و جهان علیه حکم اعدام نوید افکاری در جریان است. یادآوری میشود که مدالهای قهرمانی نوید افکاری تا جایی که دیکتاتوری آخوندی از آنها برای تبلیغ نظام استفاده کند، خوب هستند، اما اگر مدالآور به سرکوب آزادی و کلانغارتگریِ حکومتی اعتراض کند، مفسد فیالارض است!
در خبرهای دو روز گذشته بود که حکم اعدام ۷زندانی عقیدتی ـ سیاسی اهل سنت، صادر شده است. این ۷محکوم، نزدیک به ۱۱سال است که دستگیر شده و زندانی هستند؛ ولی دستگاه ضد قضایی مأمور ولایت فقیه، چکش اعدام را در چنین روزهایی علیه آنها بر میز میکوبد.
همین چند حکم اعدام که به آنها اشاره شد، بازتاب گویایی از واکنش حاکمیت ولایت فقیه به زبان حال مردم ایران است. این جوانان شورش کرده علیه تمامیت فساد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی حاکمیت و حکومت، ترجمان زبان جامعهٔ ایران هستند. اینان چراغی در دستان مردم میهنشان هستند.
با مرور این خبرها باز میرسیم به همان پرسش که این چکشهای اعدام بر میز کی و چه کسی فرود میآیند؟ کافیست نگاهی داشته باشیم به جایگاه اعدام در سیر زندگی بشر، هدف از اعدام در نظام ولایت فقیه و نتیجهٔ آن طی ۴۱سال گذشته. همهٔ این واقعیتها میتوانند پاسخ دهند که حقیقتاً چکش اعدام بر میز خود نظام آخوندی فرود میآید یا بر میز جامعه و مردم ایران؟
بدویت مطرود در مدنیت مکشوف
اعدام در ۱۸۰۰سال قبل از میلاد مسیح و در عصر جهالت و دنیایی به دور از تمدن، در بابل بنیاد گذاشته شد. این مجازات همواره برای نوعی انتقام و ترویج ارعاب و در مقابل آن، تثبیت قدرت سیاسی اعمال شده است. با وجود این، تمام اسناد تاریخی گواهی دادهاند که اعدام حتی در زمان آدم بدوی هم نخستین عامل دوری مردم از قدرت حاکم و منزوی شدن آن و بیآیندگیاش بوده است.؛ طوری که دیگر هیچ راهی جز اعدام و تشدید جنایت برایش باقی نمیماند. یعنی هر چکشی که بر میز اعدام میکوبد، حکم مرگ تاریخی و اجتماعی خود را طنین میکند. ادامهٔ مسیر تمدن بشری در طرد و نفی اعدام هم همین واقعیت را گواهی داده و میدهد. آن روی دیگر این واقعیت گواهی میدهد آن حاکمانی که بر چکش اعدام اصرار میورزند، بهدلیل بیآیندهگیشان، پای در اعصار بدویت دارند و بر قوانین مادون تمدن بشری تکیه زدهاند.
ارشد اعدام در جهان
طبق گزارش سازمان ملل در سال۲۰۱۸، از مجموع کشورهای جهان، ۱۰۴کشور از طریق برگزاری رفراندوم، مجازات اعدام را کنار گذاشتهاند. ۵۰کشور این روش بدوی را بهطور کامل منسوخ دانستهاند. ۶کشور اعدام را فقط برای زمان جنگ استفاده میکنند. در دنیای کنونی فقط ۳۳ یا ۳۴کشور از این مجازات ضدبشری استفاده میکنند. ایران آخوندی در میان این کشورها دومین رتبه را از نظر تعداد اعدام در سال دارد و از نظر نسبت جمعیت، نظام ولایت فقیه مقام اول اعدام را در جهان دارد!
ریشه و اصل نظریهٔ اعدام در ایران
بنابراین چکشی که بر میز بیدادگاههای نظام ولایی کوبیده میشود، یک ابزار سیاسی و مذهبی است. ریشه و بنیاد اعدام در ایران هم فقط در نوع تلقی چندین آخوند از آنچه «فقه اسلامی» نامیده میشود وجود دارد. لذا تمام اصول و حقوق و جزا و قضا برای تداوم حاکمیت آخوند اعمال میگردد. برای این اعمال هم تعبیرها و تفسیرهای خودساختهٔ آخوندی وضع کردهاند که در هیچ نص مدقن حقوقی یافت نمیشود؛ تعبیرات و عبارتی مثل «اقدام علیه امنیت ملی»، «تبلیغ علیه نظام»، «عضویت در گروههای سلفی»، «افساد فیالارض».
از این رو در این حاکمیت، حقوق قضایی و مدنی هیچ جایی ندارند. از دین و مذهب بهعنوان حکم الاهی بهجای قضاوت و حقوق استفادهٔ ابزاری میشود. منظور از کلمهٔ «الاهی» هم چیزی جز برای مقدس جلوه دادن ناجمهوری ضداسلامی نیست.
قلب تیره، نیاز تبار مرگاندیش
همانطور که بارها در اینگونه یادداشتها یادآوری کردهایم و آمارهای اجتماعی طی ۴۱سال گذشته گواهی دادهاند، قطار چوبههای اعدام در جمهوری اسلامی از یکطرف مروج فساد بیشتر، تباهی بیشتر و قلب تیرهٔ بیشتر در درون نظام شده است و از طرف دیگر عزم جوانان و مردم ایران را بسا فزونتر نموده، هراسشان را ریخته و فاصلهٔ قیامها و شورشهایشان را نزدیکتر و کیفیت آنها را پیچیدهتر و متکاملتر کرده است.
صاعقهٔ زندگی بر امواج مرگ
اکنون فریاد «نه به اعدام» و «اعدام نکنید» ایرانیان، برگ روزانهٔ بشر علیه ضدبشر است.
اکنون سلسله واکنشهای ایرانیان علیه مجازات بدویِ اعدام، شتاب گرفته و موجی از همبستگی ملی را علیه تمامیت حاکمیت مرگزا و مرگزی آخوندی برانگیخته است. این جریان میلیونی و اجتماعی، حلقهٔ محاصره را علیه دیکتاتوری آپارتاید مذهبی آخوندی تنگ و تنگتر کرده و خواهد کرد.
اکنون فریادگران هر «نه»یی در ایران بهخوبی میدانند که ریشهٔ تمام مشکلات و ناهنجاریهای صنفی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعیِ جامعهٔ ایران ناشی از جنایتگریهای سیاسی و مذهبی حاکمیت «اعدام» است.
اکنون برخلاف تمام دهههای گذشته ــ و حتی یک سال گذشته ــ هر چکشی که برای حکم اعدام بالا میرود، هوشیاری ملی ایرانیان را بسان صاعقهٔ زندگی بر امواج مرگ، مضاعف میکند و طنین بنبست مطلق و مرگ ولایت اعدام را بر میز میکوبد.