728 x 90

بدرود مرضیه!... - مهدی خدایی صفت

مجاهد صدیق مرضیه رضایی
مجاهد صدیق مرضیه رضایی

نه باور نمی‌کنم مگر می‌شود! مرضیه؛ با آن دنیای شادابی و سرزندگی! حتی وقتی بیماری به‌سرعت وجودش را درمی‌نوردید و از درد به خود می‌پیچید ولی کسی در چهره خندانش دردی نمی‌دیدید جز درد مسئولیت و شور زندگی و شاداب‌سازی محیط و همرزمانش. و راستی مگر کسی در چهره خواهر قهرمانش فرمانده مهین وقتی در فروغ جاویدان زخمی شده و از پیکرش خون جاری بود، چیزی حس کرد؟حتی هم‌رزمان تحت فرمانش در کنار او نفهمیدند تا نزدیکی پرواز! و حالا چه چیز را باورکنم؟ مرضیه؛ هست در صدایش؛ که همیشه در گوشم زنگ می‌زند؛ از وقتی که ۳۳سال پیش در پایگاه جلیلی(گلاله) مسئول ارتباطات بود و صدایش در بیسیم‌ها طنین می‌انداخت تا روزهای اشرف و لیبرتی و زیر آتش موشک‌ها، بله او هست در شور و سرشاریش در هرشرایطی؛ در زیر ضربات و در لحظه‌های خطیر، در جسارتش در نبرد و رزمندگی و فراتر از همه در مسئولیت‌پذیری و مایه‌گذاری بی‌نام‌ونشان. بارها شده بود وقتی او را می‌دیدم بی‌اختیار یاد برادر قهرمانش مجاهد کبیر رضا رضایی می‌افتادم که ارزشهایش در مرضیه خیلی بارز بود. رضا مجاهدی که همیشه لبخند بر لب داشت و جسور و شاداب در هر شرایطی، لحظه‌ها با او همیشه شاد بود و پر از شور مبارزه و لبریز از طراوت انقلاب. پس قبل از همه تسلیت به خانواده بزرگ رضایی‌ها.

خانواده کبیری که همه ارزشهای تاریخچه ۵۳ساله مجاهدین با زیباترین سمبلهایش یک‌جا در آن متجلی است. ولی راستش مانده‌ام چگونه تسلیت بگویم به جان جانان و به خواهر مریم عزیزمان که می‌دانم این سوگ چقدر برایش دردناک و غم‌انگیز است؛ به‌خاطر عشق بیکرانش به تک‌تک مجاهدین و به این سلاله‌های انقلاب و دختران آفتاب.

و حالا من مانده‌ام تماشاگر این گذر زمانه، با حس یک رنج از هنوز بودن خود و پرواز سبک بال پرستوها. به یاد می‌آورم آن روزها را که درخانه رضایی‌ها(خیابان تخت‌جمشید) با خود محسن می‌رفتیم و مرضیه و دیگر خواهرانش ۷-۸ساله بودند پر جنب‌وجوش و دوست‌داشتنی و گاه هم سوالهایی می‌پرسیدند؛ عمو راستی فلان چیز چی می‌شه؟... و بعد بزرگ شدند در بطن خانواده‌یی مجاهد و قهرمان و به همین جهت شاید به‌دقت نشود گفت که مرضیه کی و چه زمانی وارد نبرد و مبارزه حرفه‌‌یی برای آزادی این میهن و مردم تحت ستمش شد؟ آخر او از کودکی در خانواده قهرمانانی چشم به جهان گشود که تمام هستی خود را صرف مبارزه با شاه و نبرد سهمگین با شیخ کرده‌اند. مرضیه الفبای مبارزه را از برادران مجاهدش احمد و رضا و مهدی و انتخاب و جسارت را از خواهران پیشتازش آموخته بود. دختر انقلاب این گونه از نوجوانی راه مجاهدین، طریق انقلاب و آزادی را برگزید و بر سبیل صدق و صفا رفت و رفت تا شورای مرکزی مجاهدین. آنجا که نسلهایی از زنان یگانه و رها، راهگشایان آزادی میهن‌اند در صف مقدم مقاومتی سرفراز و بی‌نظیر با ۵۳سال ماندگاری در دل مهیب‌ترین توفانها، توطئه‌ها و سرکوب‌ها؛ هزار پیکر در قالب روحی واحد و جانی شیفته:

وینان دل به دریا افکنانند

به پای دارنده‌ٔ آتش‌ها

زندگانی دوشادوش مرگ

پیشاپیش مرگ

هماره زنده از آن سپس که با مرگ

و همواره بدان نام که زیسته بودند

که تباهی از درگاه بلند خاطرشان

شرمسار و سرافکنده می‌گذرد

 پرداخت‌گران بی‌چشم‌داشت، بدرودکنندگان با «اول من» و زیستن برای «تو و من»، با ارزشهای والای انسانی که دریغ اما، زمانه هنوز چندان با آن آشنا نیست و ما ره‌یافتگان این موهبت، تا فرق سر و تا بن استخوان، بودن و ماندنمان را مدیون آنهاییم و تک‌تک آنها و خوشا ایران و ایرانی که از چنین سرمایه بیکرانی برخوردار است.

وقتی می‌بینمشان یا به آنها فکر می‌کنم با چشمی سرشار از غرور و افتخار و چشمی محزون از این‌که چگونه ذوب می‌شوند و رنجهای مسئولیت را با همه جان و دل و فدای همه‌چیز خود در سبقت از یکدیگر به دوش می‌کشند.

پس مرگ حق است اما دریغ که این‌چنین زودهنگام مرضیه و مرضیه‌ها را از ما بگیرد. ولی چه می‌شود کرد در برابر این قانون سخت‌سر که شاعر در یک بیت آن را خلاصه کرده است:

بر برگ گل، به خون شقایق نوشته‌اند

کان کس که پخته شد، می چون ارغوان گرفت

روح شادابش زنده و جاودانه باد...

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/ed67dbd0-980f-48ee-9c07-3b37c3607b38"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات