امروز انقلاب دمکراتیک مردم ایران از واژگانی مانند «قیام»، «انقلاب»، «شهید»، «آزادی» و «جمهوری» اعادهٔ حیثیت کرد.
خمینی از روز اول اگر میگفت که آمده است در پوش دین، خدامداری و تبلیغ مذهب به اشغال ایران بپردازد و یک میهن متمدن را ملعبهٔ آمال دنیاطلبانه و سلطهجویانهٔ خود قرار دهد، نبرد با آن بسیار ساده بود؛ زیرا مردمی که در جنبش مشروطیت به این نتیجه رسیده بودند که باید ارادهٔ ملی را بهجای سلطنت نشاند، از هر نوع استبداد و خودکامگی بیزار بودند، ولایتش را برنمیتابیدند.
دجال بزرگ قرن بهمیزانی که توانست کلمه را خوار، بیمقدار و مسخ کند، به همان میزان انسان ایرانی را به مسلخ برد. او نام جنگ کثیف و اشغالگرانهٔ خود را «دفاع مقدس» گذاشت تا در پوش آن تعزیز کند، چشم در بیاورد و سنگسار انجام دهد.
در روند قیام صدوچند روزه پرخروش مردم ایران خونهای پاک نوجوانان و جوانان دلیر میهنمان ساحت زندگی را از نکبت ارتجاع و دجالگری دینی شستشو داد.
بیشتر بخوانید
اکنون انقلاب دمکراتیک مردم ایران بهسرعت در حال آفرینش فرهنگ دیگری در کوچهها و خیابانهای بپاخاسته است. پابهپای این تحول شگرف در اردوی ارتجاع، بنیانهای پوسیدهٔ دجالیت یکی پس از دیگری در حال فروریختن است. توخالی بودن شعارها و دعاوی پرطمطراق اکنون بیشازپیش مشخص شده است. سلطنت ولیفقیه منفورترین سلطنت تاریخ ایران شده است. این وضعیت، انفعال، بیانگیزگی، پادرهوا بودن و مسألهدار شدن و بریدگی را در ساختار حاکمیت شتابی دمافزون بخشیده است.
پاسدار حمید اباذری، مشاور سرکردهٔ سپاه، به این حجم از بریدگی و فاصلهگرفتن از خامنهای در بین پاسداران و لایههای بالایی نظام [با کلیدواژهٔ «خواص»] اعتراف میکند:
«امروز داریم میبینیم چه بزرگانی، چه خواصی کم آوردند. آقا جان تو اینقدر القاب پشت سرت هست کلی بیتت برو و بیا دارد چرا حرف نمیزنی؟ مگر تو نمیگویی من فاطمه زهرایی هستم خب زهرا که خانه به خانه چهره به چهره رفت، تو نمیبینی با این نظام مقدس با این حقیقت عالی دارند چه میکنند، چه حرفهایی میزنند به آقا و ولی این جامعه چگونه رفتار میشه، چه توهینهایی میشه، بلند شو حرفت را بزن! حرفت را بزن! تو جزء خواص هستی ناسلامتی آقا تو نان انقلاب را خوردی. چرا الآن که زمان دفاع از انقلاب است بهخاطر چی سکوت کردی؟ چرا سکوت کردی؟ چرا حرف نمیزنی؟...
میبینید میبینید چه کسانی کم آوردند کسان زیادی را دیدیم بریدند... به چشم سرداران بزرگی که کم آوردند فرماندهان خود من که لحظه لحظه جنگ را بودند زخم برداشتند چه شجاعتها بهخرج دادند کم آوردند مقابل ارزشها ایستادند مقابل آقاشون ایستادند مقابل نظامشان ایستادند»(تلویزیون شبکهٔ تبرستان ۶دی ۱۴۰۱).
او در شرح این بریدگی حتی از عبارت «سرداران بزرگ» استفاده میکند.
این اعتراف عریان ما را به این واقعیت رهنمون میسازد که انقلاب مردم ایران پایههای این حکومت را بهلرزه درآورده است. بالاییها که سقوط نظام را حتمی میدانند از هماکنون درصدد جدا کردن خود از خامنهای هستند. پایینیهای تحت نظام نیز در برابر حقانیت شعارهای مردم و فداکاری جوانان قیامآفرین و خونهای پاک فروریخته بر کف خیابانهای ایران کم آوردهاند و دیگر دجالیت این رژیم قادر به پمپاژ انگیزه به آنان نیست. از اینرو بوقچیان نظام و پروپاگانداسازان آن مجبور شدهاند کارناوال استخوانچرخانی کشتهشدگان جنگ اشغالگرانه با عراق را در دستور کار قرار دهند و سیرکهایی امثال «میثاق با ولایت» راه بیندازند. اوج این قبیل تشبثات، نمایش ۹دی و گردآوری ساندیسخوران برای گرم کردن بازار این سیرک است که بخشی از بهاصطلاح «جهاد تبیین»! است.
روزنامهٔ بیت خامنهای بهصورتی عریان به هدف از این استخوانچرخانیها اذعان میکند:
«بیشک اگر این شهدا که گمنامی و ۴۰سال آرمیدن در بیابان را بهجان خریدهاند تا هرازگاهی و در چنین شرایط حساسی برای اثرگذاری در جامعه و زدودن نقشه دشمن با چند قطعه استخوان و یک تابوت دوباره وارد میدان شوند امروز قرار بود به سخن بیایند و به مسئولان و کسانی که امکاناتی به امانت در دست دارند چیزی بگویند، در کنار تکرار توصیههای زیبا در وصایای نورانیشان همچون ایستادن پای انقلاب و دفاع از ولایت، تلاش برای حفظ گوهر تقوا و حجاب؛ عمل به وظیفه در قبال نوجوانان و جوانان برای در امان ماندن از دامهای دشمن و حل مشکلات مردم و رسیدگی به خواستههای این ولینعمتان صبور را مطالبه میکردند»(کیهان ۷آذر ۱۴۰۱).
***
سؤال این است آیا این اقدامات نخنما و تاریخ مصرف گذشته، میتواند گلولهٔ شلیک شده از دهانهٔ تفنگ انقلاب را به پوکه شرایط قبلی برگرداند و مانع از سرنگونی محتوم خامنهای و استبداد فرتوت دینی شود؟