رژیم آخوندی با هدف سرپوش گذاشتن بر بحرانهای گریبانگیر داخلی و نیز برای منحرف کردن توجهات از خفگی اقتصادی و روحیه دادن به نیروهای ریزشی خود در ۲۳شهریور ۹۸ به تأسیسات نفتی عربستان در آرامکو حمله کرد. برخلاف تصور نظام آخوندی این حمله نه تنها به برگ برنده در راستای مذاکرات رژیم با کشورهای اروپایی تبدیل نشد، بلکه موجب تشدید بیشتر تنش، خفگی و تضادهای درونی شد. در موضعگیری مقامات رژیم در آن هنگام، طبق معمول، یک بازی چندگانه دجالگرایانه دیده میشد. برخی مانند علمالهدی برای بهرهبرداری تبلیغاتی در داخل ابایی نداشتند از اینکه بگویند: «میگید از شمال آمد از جنوب نیآمد مگر شمال و جنوب فرق داره هم جنوب شما ایران است هم شمال شما ایران است».(تلویزیون آستان رضوی رژیم ۲۹شهریور ۹۸) برخی هم مثل استاندار اصفهان آن را کار حوثیهای مزدور رژیم دانست و بر دخالت غیرمستقیم رژیم دست گذاشت: «اگر ملتهایی مثل حوثیها این کار بزرگ را انجام دادهاند به تأسی از انقلاب هست این دستآورد کمی نیست ایران اسلامی مستقیماً این کار را نکرده است و نخواهد کرد».(تلویزیون اصفهان ۳۱شهریور ۹۸) اما مقامات رسمی و وزارتخارجه بالکل حاشا میکردند. سخنگوی وزارتخارجه رژیم، در این رابطه گفت: «اینکه این اقدامات را به ایران نسبت بدهند در راستای دروغ حداکثری است. این حرفها از بیخ و بن بیاساس است».(خبرگزاری فارس ۲۵شهریور ۹۸)
درستی مواضع و افشاگری مقاومت ایران
مقاومت ایران بعد از گذشت تنها ۲هفته از حمله به آرامکو، اولین طرفی بود که با اطلاعات و افشاگری دقیق نقش رژیم را در این تجاوز برملا کرد.
سازمان مجاهدین خلق هشتم مهرماه ۹۸ طی گزارشی در کنفرانس مطبوعاتی نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران در واشنگتن، ضمن افشای نقش خامنهای و جزئیات حملات رژیم آخوندی به تأسیسات نفتی عربستان گفت:
«تصمیمگیری این حملات در دفتر رهبر عالی و شورای عالی امنیت ملی ایران که ریاستش برعهده خود حسن روحانی میباشد و افراد دیگری همچون محمدجواد ظریف عضو آن میباشند انجام شده... در این نشست سلامی و قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و مقامات دیگر نیروی دریایی و هوایی حاضر بودند. این عملیات در بالاترین سطح رژیم طراحی شده و متعاقباً به علی خامنهای ارائه گردید... این اکیپ در پایگاهی که ۸۵کیلومتر از اهواز واقع در استان خوزستان فاصله دارد مستقر میشوند».
اکنون بعد از گذشت ۲ماه و نیم از آن عملیات تروریستی و بعد از تحقیقات و بررسیهای متعدد، خبرگزاری رویترز روز ۴آبان ۹۸ به اسناد و اطلاعاتی اشاره میکند که پیشتر توسط مقاومت ایران منتشر شده بود. در بخشی از اطلاعات خبرگزاری رویترز آمده است: «علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، این عملیات را تصویب و مورد تأیید قرار داد... محل پرتاب پایگاه هوایی اهواز در جنوب غربی ایران بود».
مقاومت ایران در کنفرانس مطبوعاتی هشتم مهر علت بحرانآفرینی و جنگافروزی رژیم را نه نشانه قدرت که نشانه یأس و ناامیدی واقعی و بازتاب مراحل آخر این رژیم دانست و برخلاف تصور خیلی از مماشاتگران نوشت:
«این رژیم با تظاهرات و اعتراضاتی قوی در ایران مواجه میباشد که در سال گذشته شروع شده و همچنان ادامه دارد. همچنین اپوزیسیونی در داخل و خارج وجود دارد که در مجاهدین خلق متبلور میباشد. از سویی دیگر اقتصاد نه فقط بهخاطر تحریمها بلکه بهخاطر گسترش فساد، فروپاشیده است. به همین خاطر در اساس این رژیم در ناامیدی است و در این چارچوب رژیم برای انجام مانورها و تاکتیکهایی بهمنظور بهدست آوردن سلاحی که او را از تنگنای استراتژیکی که در آن گیرافتاده نجات دهد تلاش میکند».
ولی اوج درستی و صحت تحلیلهای مقاومت که اینک در همه خیابانهای و شهرهای ایران پدیدار گشته است این بود که بهجای اینکه مقهور دود و دم پوشالی رژیم شود با ژرفنگری پیشبینی کرد «این رژیم بهزودی با یک بحران روبهرو خواهد شد»(مصاحبه شاهین قبادی با اسکاینیوز ۹مهر ۹۸) و یک بار دیگر بر درک عمیق سازمان رهبریکننده جنبش و مقاومت ایران از جامعه جوشان ایران مهر تأیید زد.
تاثیر قیام آبان در دوراهی مرگبار رژیم
اگر به وضع نظام آخوندی از چندماه قبل به اینطرف نگاه کنیم تمام دلایلی که این رژیم را وادار کرد دست به ماجراجویی علیه هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی و نفتکشها و آرامکو بزند هنوز پابرجا هستند. اپوزیسیون این رژیم هر روز قویتر شده و کانونهای شورشی گسترش یافتهاند. وخامت اوضاع اقتصادی، تحریمهای بینالمللی، فساد و اختلاس و اختلاف طبقاتی و... بیشتر شده و سرانجام نارضایتی انفجاری مردم از فساد و قتل و غارتگری خود را در قیامی دامنهدار و پرقدرت نشان داده است.
عماد افروغ، از عناصر داخل نظام، با اشاره به افزایش نارضایتیها میگوید: «امروز در سخنهای مردمی، یک اعتراض دیگر هم اضافه شده است، آن چیزی که مردم میگویند بهرغم اینکه قول داده بودید گرانیها را کنترل میکنید اما گرانیها کنترل نشده است! این مسأله سوای این است که تاکنون مردم بهنحوه اعلام و اعمال افزایش نرخ بنزین معترض بودند و حالا به تبعات بعد از آن هم معترض شده بودند».(فرهیختگان ۴آذر ۹۸) این وضعیت بحرانی هیچ چشماندازی هم در راستای گشایش اقتصادی ندارد و رسانههای خود رژیم هنوز که مدت چندانی از گرانی بنزین نگذشته است مینویسند که «گران شدن بنزین... آثار تورمی آن در آینده بروز خواهد کرد و سفره معیشتی خانوارها را کوچکتر میکند».(جهان صنعت ۴آذر ۹۸)
در نتیجه آش همان آش و کاسه همان کاسه است. یعنی بنبست رژیم ادامه دارد و همان دوراهی مرگبار که بارها مقاومت ایران به آن اشاره کرده در برابر رژیم قرار دارد. یا دست برداشتن از سرکوب داخلی و تروریسم و صدور بحران در خارج که با ماهیت رژیم همخوانی ندارد و زمینهساز تغییر رژیم است و یا ادامه جنگ با جامعه جهانی و ادامه صدور تروریسم و پذیرش خفگی بیشتر که انفجار اجتماعی را تسریع و به سرنگونی ختم میشود.
آنچه مسلم است این است که رژیم در شرایطی قرار دارد که هر اقدامی که میکند چه بیرونی و چه در داخل ایران، بحرانهای درونی و بیرونیاش را تشدید میکند و باید منتظر تبعات آن باشد. این مفهوم بنبستی است که رژیم در آن به دام افتاده است.
روزنامه حکومتی آفتاب یزد به این واقعیت اینچنین اعتراف میکند: «حالا که هیچکدام از این اقدامات، از اقناعسازی تا زمینهسازی انجام نشده و مسئولان هم در همان مسیر دونرخی کردن بنزین گام گذاشتهاند، باید باز هم در انتظار بروز شوکهای دیگری باشیم».