یک سال پیش وقتی خلیفهٔ ارتجاع آتش جنگ در منطقه را روشن کرد تا سدی در برابر قیام و انقلاب در ایران ببندد، گفتیم دود این آتش به چشم خودش خواهد رفت و لقمه بزرگتر از دهان در گلوی خلیفهٔ فرتوت گیر خواهد کرد.
حالا یکسال پس از جنگافروزی، ولایت خامنهای دچار آشفتگی و بحران روحی است. قبل از حملهٔ موشکی رژیم دلواپسان در جلسهٔ پرتشنج مجلس (۸مهر) داد و بیداد میکردند که چرا بعد از قاسم سلیمانی و فخریزاده و هنیه کاری نشد تا اینکه حسن نصرالله هم کشته شد؟ آخوند رسایی پرسید، چرا خونخواهی هنیه دچار تأخیر شده؟ و کشته شدن حسن نصرالله نتیجه این انفعال نیست؟ موسی موسوی هم گفت: «اگر انتقام خون قاسم سلیمانی را گرفته بودیم، آیا باز هم دشمن، امروز جوخه ترور علیه ما تشکیل میداد؟سیاسیون بهانه میآورند که نباید در تله جنگ بیفتیم! عجیب آنکه در حالی از تله جنگ سخن میگویند که ما درست در وسط جنگ هستیم!».
بعد از حملهٔ موشکی هم فضای ترس و تشنج در میان وارفتگان ولایت چنان شدت یافت که جواد لاریجانی تئوریسین شکنجه و اعدام و ترور را برای ترمیم روحیه آنها وارد میدان کردند. اما لاریجانی حرفهایی بر زبان آورد که به جای حل مشکل، مشکل سازشد.
وی روز ۱۷مهر در تلویزیون حکومتی گفت: «چیزی که الآن تبلیغ میشود این است که خب نزدیک چهل و خوردهیی هزار شهید ما داریم صد هزار و خوردهیی زخمی داریم، بچهها کشته شدند، لبنان اونجوری شد، غزه اونجوری شد، این تصویر وقتی بزرگ میشود یعنی اینکه شما بیهوده جان مسلمین را به خطر انداختید. چیزی که نمیتوانستید چرا بلند کردید؟ چرا ما تشویق کردیم فلسطینیان لقمهیی که بزرگتر از دهانشان بود بگیرند که اینجوری توش بمونند؟ چرا ما حزبالله لبنان را تشویق کردیم مقاومت کن و بعد اینجوری بیروت از بین برود؟».
لاریجانی سپس اضافه کرد: «یک سؤال دیگری هست که خلاصه این جنگ وسیع میشود، اسمش [را] لولوی جنگ منطقهیی گذاشتند، تله جنگ گذاشتند، یعنی یه جوری میشود که اینها حمله کنند، شهرهای ما را آمریکا بزند، اروپائیها بزنند و دوباره اینجا را به خاک و خون بکشند. آیا همچین آیندهیی را ما باید در نظر بگیریم؟ ته این درگیری به اینجا میرسد یا نه؟ این به نظرم سؤال طبیعی هر ایرانی است».
هدف تئوریسین ارتجاع البته ترمیم روحیهٔ وارفتگان است، ولی چون پاسخی ندارد، توضیحاتش راهبند است تا مشکل گشا و بهنظر میرسد پای خودش هم در همان تناقضات و سؤالها گیر است!
مضحک اینکه وارفتگان را به خواندن «مقالات تحلیلی صهیونیستها» احاله میدهد و میگوید: «اگر تصویر درستی داشته باشیم شما بدانید رژیم صهیونیستی در بدترین وضعیت در تاریخ حیات خودش است. بدترین وضعیت. شما فقط کافیست مقالات تحلیلی صهیونیستهای قوی دنیا را بخوانید»...
روحیهباختگان ولایت اما برای پیبردن به واقعیت جنگ نیازی به خواندن «مقالات صهیونیستها» ندارند. با نگاهی به رسانههای خودی میتوانند نتیجهٔ جنگافروزی را بعد از یک سال دریابند.
روزنامهٔ حکومتی آرمان امروز (۱۷مهر) در مطلبی با عنوان «۳۶۵روز کابوسوار خاورمیانه» مینویسد: «اگر معیار و ترازوی سنجش برنده و بازنده همانی باشد که در مورد جنگهای متعارف میان دو ارتش کلاسیک وجود دارد؛ یعنی میزان تلفات و خسارات وارده به دو طرف جنگ که باید گفت طرف اسراییلی با تحمیل تلفات و خسارتی بیسابقه به طرف فلسطینی، نابودی نوار غزه و کلیه زیرساختهای آن و قتلعام ۴۲هزار فلسطینی بدون شک تاکنون پیروز این جنگ است».
رهبر مقاومت چند روز پس از جنگافروزی خامنهای گفت: «خامنهای بهرسم عمرو عاص و معاویه که قرآن بر سر نیزه میکردند، اکنون فلسطین را بر سر نیزههای نظام و پاسداران آن کرده است تا از قیام خلق و سرنگونی محتوم گریزگاهی بجوید. اما این بازی شگون ندارد. سرانجام نیزه به چشم همانهایی فرو میرود که به چشمان فرزندان این میهن گلولههای ساچمهای زدند» (۲۳مهر ۱۴۰۲).